گنج حکمت: شبی در کاروان
یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای، خفته. شوریدهای که در آن سفر همراه ما بود، نعرهای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس، آرام نیافت. چون روز شد گفتمش»:آن چه حالت بود؟» گفت: «بلبلان را دیدم که به نالش درآمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه؛ اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت، خفته.»
قلمرو زبانی: بیشه: جنگل کوچک، نیزار/ خفته: خوابیده(بن ماضی: خفت، بن مضارع: خسب) / شوریده: کسی که ظاهری آشفته دارد، عاشق و عارف / نعره: فریاد / نالش: ناله / غوک: قورباغه / بهایم: جِ بهیمه، چارپایان / مروّت: جوانمردی / تسبیح: سبحان الله گفتن، خدا را به پاکی یاد کردن/ غفلت: خفته دلی، نادانی /
۱- دوش مرغی به صبح مینالید / عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
قلمرو زبانی: دوش: دیشب / مرغ: پرنده / طاقت: توان تحمل / ببرد: از میان برد / قلمرو ادبی: قالب: قطعه / نالید مرغ: تشخیص / عقل و هوش: تناسب / دوش، هوش: جناس ناهمسان
بازگردانی: دیشب پرندهای در هنگام صبح ناله و زاری میکرد و با خدا راز و نیاز میکرد، آنچنان که عقل و صبر و هوش مرا برد.
پیام: عشق
۲- یکی از دوستان مخلص را / مگر آواز من رسید به گوش
قلمرو زبانی: مخلص: یکدله، صمیمی / مگر: همانا / «را»: حرف اضافه؛ به یکی از دوستان مخلص / قلمرو ادبی: شیوه بلاغی
بازگردانی: تا اینکه فریاد و فغان من به گوش یکی از دوستان یکدله و صمیمیام رسید.
۳- گفت باور نداشتم که تو را / بانگ مرغی چنین کند مدهوش
قلمرو زبانی: مرغ: پرنده / مدهوش: سرگشته، حیران / قلمرو ادبی: بانگ مرغ: جانبخشی
بازگردانی: فکر نمیکردم که صدای پرنده ای تو را این چنین از خود بی خود کند.
پیام: تأثیر آواز پرنده بر سراینده
۴- گفتم این شرط آدمیّت نیست / مرغ تسبیح گوی و من خاموش
قلمرو زبانی: آدمیّت: انسانیّت / خاموش: ساکت / قلمرو ادبی: تسبیح مرغ: جانبخشی / واجآرایی «م»
بازگردانی: این شرط انسانیت نیست که پرندهای به یاد خدا باشد و من از یاد خدا غافل باشم.
پیام: تسبیح