خود ارزیابی
۱- کنایهها را در مثالهای زیر بیابید.
الف) عاقل چون خلاف اندر میان آید، بجهد و چون صلح بیند، لنگر بنهد. (گلستان سعدی)
کنایه: «جهیدن» کنایه از «گریختن» / «لنگر نهادن» کنایه از «ماندن در جایی»
بازگردانی: خردمند هر گاه در جایی دودستگی و جنگ ببیند، میگریزد و چون آشتی بیند، در آنجا میماند.
ب) ای پای به گل فروشده، ای خسته تیر بلا، همه ما را خوانید؛ گرد درِ ما گردید. (کشف الاسرار میبدی)
کنایه: «پای به گل فرو شده» کنایه از «درماندگی» / «گرد درِ کسی گردیدن» کنایه از «به سوی کسی رفتن»
بازگردانی: ای درماندگان ای کسانی که گرفتار بلایید، فقط ما را فرابخوانید و به سوی ما بیایید.
پ) دلها اگر چه صاف، ولی از هراس سنگ / آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت (سلمان هراتی)
کنایه: «میل تماشا شدن نداشتن» کنایه از «میل به اظهار وجود و عقیده نداشتن»
بازگردانی: اگر چه دلها مانند آینه پاک و بی آلایش بودند، ولی به خاطر ترس از ستمگران میلی نداشتند که زیبایی خود را آشکار کنند.
ت) بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک / بگفت آنگه که باشم خفته در خاک (نظامی)
کنایه: «دل ز مهر پاک کردن» کنایه از «فراموش کردن معشوق»/«خفته در خاک بودن» کنایه از «مردن»
بازگردانی: خسرو گفت دل ز عشقش کی پاک میکنی؟ فرهاد گفت آن زمان که بمیرم.
ث) در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است / زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر (حافظ) / خیل: گله اسب؛ فَسیله/ عنان: افسار
کنایه: «عنان گسسته بودن» کنایه از «بی اختیار و به سرعت بودن»
بازگردانی: در هر سو پیشامدهای ناگوار کمین کرده است؛ برای همین عمر و زندگانی بی هدف میتازد و میگذرد.
ج) به کس مگوی که پایم به سنگ عشق برآمد / که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی (سعدی) / فرق: تارک سر
کنایه: «پای به سنگ برآمدن» کنایه از «گرفتار شدن» / « به فرق پوییدن» کنایه از «با همه وجود جستن»
بازگردانی: به کسی نگو که گرفتار عشق شده ام؛ زیرا از تو عیب میگیرد و میگوید چرا برای عشق جان نمیدهد.
۲- مفهوم کنایی عبارتهای زیر را مشخص کنید:
الف) چنین است رسم سرای درشت / گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت (فردوسی)
کنایه: «گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت» کنایه از «افت و خیز داشتن زندگی»
بازگردانی: رسم جهان خشن چنین است که گاهی به سود تو است و گاهی به زیان تو.
ب) از مکافات عمل غافل مشو / گندم از گندم بروید جو ز جو (مولوی) / مکافات: کیفر
کنایه: «گندم از گندم بروید جو ز جو» کنایه از «هر کنشی واکنشی فراخور خود داشتن»
بازگردانی: از پیامد و نتیجه کردارت غافل نشو؛ زیرا گندم از گندم میروید و جو ز جو.
پ) نقشی بر آب میزنم از گریه حالیا / تا کی شود قرین حقیقت، مجاز من (حافظ)
کنایه: «نقشی بر آب میزنم» کنایه از «کار بیهوده کردن»
بازگردانی: اکنون گریه و زاری میکنم که هیچ سود و نتیجه ای ندارد و خیال تو در ذهنم نقش میزند. باید دید چه زمانی خیال و آرزوهایم جامه حقیقت میپوشد و به تو میرسم.
ت) قمری ریخته بالم به پناه که روم؟ / تا به کی سرکشی ای سرو خرامان از من؟ (کلیم همدانی)
کنایه: «سرکشیدن» کنایه از «نافرمانی کردن»
بازگردانی: من مانند قمری ریخته بالم به پناه چه کسی بروم؟ تا به کی ای یار از من دوری میگزینی؟
۳- در نمونههای زیر کنایهها را بیابید و مفهوم کنایی آنها را بیان کنید.
الف) ای که پنجاه رفت و در خوابی / مگر این پنج روز دریابی (سعدی)
کنایه: «خواب بودن» کنایه از «نادان بودن»
بازگردانی: ای که پنجاه سالت رفته است و تو هنوز خفته دلی؛ شاید این پنج روزهای که از عمرت مانده بفهمی.
ب) بس بگردید و بگردد روزگار / دل به دنیا درنبندد هوشیار (سعدی)
کنایه: «دل به چیزی دربستن» کنایه از «علاقمند بودن»
بازگردانی: بسیار روزگار گذشت و میگذرد و مرد هوشیار به دنیا علاقه مند نمیشود.
پ) از در درآمدی و من از خود به در شدم / گویی کزین جهان به جهان دگر شدم (سعدی)
کنایه: «از خود به در شدم» کنایه از «از خودبیخود شدن» / «ازین جهان به جهان دگر شدم» کنایه از «مردن»
بازگردانی: از در داخل شدی و من سرگشته و واله شدم. گویی از شدت شادمانی مُردم.
ت) الهی پیشانی بر خاک نهادن آسان است؛ دل از خاک برداشتن دشوار است. (حسن زاده آملی)
کنایه: «پیشانی بر خاک نهادن» کنایه از «سجده کردن» / «دل از چیزی برداشتن» کنایه از «قطع علاقه کردن»
بازگردانی: خدایا، سجده کردن و نماز خواندن آسان است؛ ولی به دنیا دل ندادن دشوار.
ث) در سلطان و شه را روزها بیهوده کوبیدن، / دگر در کوی شاه خود کنم خاکی به سر امشب (محوی)
کنایه: «در کسی کوبیدن» کنایه از «به کسی متوسل شدن» / «خاک به سر کردن» کنایه از «چارهای اندیشیدن در وضعیت دشوار»
بازگردانی: پیوسته به سلطان و شاه متوسل شدن بیهوده است. امشب دیگر به شاه و دلبر خودم متوسل میشوم.
۴- ویژگیهای زبانی و فکری مثالهای خودارزیابی «۲» را بررسی کنید.
■ ویژگیهای زبانی
چنین است رسم سرای درشت / گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت (فردوسی)
الف) زبان شعر ساده است و در آن واژه های عربی دیده نمیشود.
از مکافات عمل غافل مشو / گندم از گندم بروید جو ز جو (مولوی)
ب) زبان ساده است؛ واژگان عربی آن افزایش یافته است. مولوی به سبک عراقی میسراید؛ ولی این بیت به ویژگیهای زبانی سبک خراسانی نزدیک است.
نقشی بر آب میزنم از گریه حالیا / تا کی شود قرین حقیقت، مجاز من (حافظ)
پ) زبان شعر کمی دشوارتر شده و واژگان عربی آن افزایش یافته است. از زبان شعر سبک خراسانی دور گشته است. حافظ به سبک عراقی سخن میسراید.
قمری ریخته بالم به پناه که روم؟ / تا به کی سرکشی ای سرو خرامان از من؟ (کلیم همدانی)
ت) زبان شعر ساده است و کمی محاوره ای و واژگان عربی آن کم. کلیم همدانی از سرایندگان سبک هندی است.
■ ویژگیهای فکری:
الف) واقع گرایی با توجه به دنیای بیرون؛ درون مایه آن حماسی است و مضمون بیت درباره این است که این جهان بر یک پایه نمی چرخد و افت و خیز دارد. ب) واقع گرایی با توجه به دنیای بیرون؛ درون مایه آن عرفانی و درباره پیامدهای کردار ماست.
پ) فراق و غم گرایی؛ شعر عاشقانه است.
ت) درون گرا و بیان احوال شخصی. درون مایه شعر درباره عشق و فراق یار است.
۵- وزن بیت زیر را بیابید:
زنده به بوی تواَم، بوی ز من وامگیر / تشنه روی تواَم، بازمدار از من آب (عراقی) واگرفتن: بریدن و دریغ داشتن
بازگردانی: من زنده به بوی تو ام. این بو را از من دریغ مدار. من تشنه روی توام. چهره ات را از من نپوشان.
خط عروضی: زِندِ بِ یِ بویِ تُ اَم، بوی زِ مَن وامَگیر / تِشنِ یِ رویِ تُ اَم، باز مَدارَز مَناب
پایههای آوایی | زِن دِ یِ بو | یِ تُ ام | بو ی زِ مَن | وا مَ گیر |
پایههای آوایی | تِش نِ یِ رو | یِ تُ ام | با ز مَ دا | رَز مَ ناب |
وزن | مُفتَعِلُن | فاعِلُن | مُفتَعِلُن | فاعِلُن |
نشانههای هجایی | ـ UU ـ | ـU ـ | ـUU ـ | ـU ـ |
علوم و فنون ادبی ۲ آموزه ۱۲ پی دی اف
برای آشنایی با تست کنایه اینجا را کلیک کنید.