خودارزیابی
۱- در اشعار و جملههای زیر، سجع را بیابید.
■ بزرگان گفته اند: دولت، نه به کوشیدن است؛ چاره کم جوشیدن است. (سعدی) / متوازی
قلمرو زبانی: دولت: خوشبختی
■ الهی به شناخت تو زندگانیم، به نام تو آبادانیم، به یاد تو شادانیم و به یافت تو ناتوانیم. (خواجه عبدالله) / هر دو مطرّف
قلمرو زبانی: به یافت تو ناتوانیم: نمیتوانیم تو را بیابیم و درک کنیم
■ سِرّ عشق، نهفتنی است نه گفتنی و بساط مِهر، پیمودنی است نه نمودنی. (مقامات حمیدی) / هر دو مطرّف
قلمرو زبانی: بساط: گستره / پیمودنی: طی کردنی / نمودنی: نشان دادنی
■ من مانده ام مهجور از او، دیوانه و رنجور از او / گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود (سعدی)
مهجور و رنجور: متوازی/ رنجور و دور: مطرّف
قلمرو زبانی: مهجور: دور / رنجور: بیمار، رنج کشیده / نیش: نشتر، ابزار گزیدن
۲-عبارت زیر را میتوان مسجّع نامید؟ دلیل خود را بنویسید.
پادشاهی او راست زیبنده، خدایی او راست درخورنده، بلندی و برتری از درگاه او جوی و بس. (جهانگشای جوینی)
این عبارت مسجّع است؛ زیرا «زیبنده» و «درخورنده» در پایان جملهها آمده اند؛ واجهای پایانی یکسانی دارند؛ پس رکنهای سجع به شمار میروند و سجعشان مطرّف.
قلمرو زبانی: زیبنده: برازنده / درخورنده: شایسته، برازنده
۳- در عبارت زیر، واژههای سجع کدام اند؟ وجه اشتراک آنها را بنویسید.
تنی چند متفق سیاحت بودند و شریک رنج و راحت. (گلستان سعدی) / وجه اشتراک آنها یکسانی واجهای پایانی است. (مطرّف)
قلمرو زبانی: سیاحت: گردش
۴- واژههای بدهد و بنهد در عبارت زیر، سجع متوازی دارند.
جوانمرد که بخورد و بدهد، به از عابد که روزه دارد و بنهد. (گلستان سعدی)
بازگردانی: جوانمردی که هم خودش بخورد هم به دیگران بدهد از عابدی که روزه بگیرد و جمع کند بهتر است.
۵- در هر عبارت، سجع را بیابید و نوع آن را مشخّص نمایید.
■ محبّت را غایت نیست؛ از بهر آنکه محبوب را نهایت نیست. (تذکره الاولیا، عطاّر) / سجع مطرّف
قلمرو زبانی: محبوب: دلبر، دلستان، آنکه دوستش دارند.
■ پشت و پناه سپاه من بود، در دیده دشمنان خار و بر روی دوستان خال. / سجع متوازن
■ فلان را کرم بی شمار است و هنر بی حساب، دارای عزمی است متین و طبعی کریم. / سجع متوازن
قلمرو زبانی: متین: استوار / کریم: بخشنده
■ ظاهر درویشی، جامه ژنده است و موی سترده و حقیقت آن، دل زنده و نفس مرده. / به ترتیب سجع مطرّف؛ سجع متوازن
قلمرو زبانی: ژِنده: کهنه و پاره / سترده: تراشیده
■ ارادت بی چون، یکی را از تخت شاهی فروآرد و دیگری را در شکم ماهی نکو دارد. / سجع متوازی
بازگردانی: اراده خداوند بی چون یکی را سرنگون میکند و یکی را حتا در شکم ماهی نگه میدارد.
۶- در متن زیر، سجعها را بیابید، نوع هر یک را مشخّص نمایید و درباره ارزش موسیقایی هر یک اظهار نظر کنید.
«صیاد بی روزی، ماهی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل در خشک نمیرد (متوازی). دو چیز مُحال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم (متوازی). به نانهاده، دست نرسد و نهاده، هر کجا هست، برسد. (متوازی). هر که به تأدیب دنیا راه صواب نگیرد، به تعذیب عقبی گرفتار آید (مطرّف).» (گلستان سعدی)
قلمرو زبانی: اجل: مرگ / محال: ناشدنی/ مقسوم: قسمت شده / نانهاده: مقدّر نشده / نهاده: مقدّر / صواب: درست/ تعذیب: عذاب / عقبی: آخرت
بازگردانی: ماهی گیر نمیتواند بی روزی، ماهی در دجله بگیرد و ماهی که اجلش نرسیده در خشکی نمیمیرد. دو چیز عقلاً ناشدنی است: خوردن بیشتر از رزقی که خدا قسمت کرده و مردن پیش از وقتی که خدا مقدر کرده است. به چیزی که مقدر نیست دست ما نمیرسد و آن چه مقدر است هر کجا باشد به ما میرسد. هر کس دنیا ادبش نکند و راه درست را پیش نگیرد، گرفتار عذاب آخرت میشود.