خودارزیابی
۱- تحوّل اساسی شعر این دوره، در چه زمینههایی صورت گرفت؟
گسترش دامنه موضوعات شعر در رشتههایی همچون مدح، هجو، طنز، وعظ و حکمت، داستان سرایی، تغزل و حماسه به ویژه در زمینه عرفان / علاقه مندی شاعران به سرودن غزلهای لطیف و زیباست./ در شمال غرب ایران دسته ای از شاعران ظهور کردند که در ادب فارسی نوآوری داشتند.
۲- ویژگیهای شعر دورۀ اوّل (از قرن سوم تا میانۀ قرن پنجم) و دوم (از نیمه دوم قرن پنجم و قرن ششم) را با هم مقایسه کنید.
۳- دلایل گرایش نویسندگان به فارسی نویسی در این دوره چیست؟
الف) گسترش عرفان و تصوف
ب) شکل گیری دولت سلجوقی و بهره گیری از دبیران و نویسندگان تربیت یافته در خراسان و عراق
۴- با توجّه به این شعر، به پرسشها، پاسخ دهید.
آمد نفَس صبح و سلامت نرسانید / بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
یا تو به دم صبح، سلامی نسپردی / یا صبحدم از رشک، سلامت نرسانید
من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم / چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
بر باد سپردم دل و جان، تا به تو آرَد / زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید
عمری است که چون خاک، جگرتشنه عشقم / و ایّام به من، جرعه جامت نرسانید
خاقانی، ازین طالع خود کام چه جویی؟ / کاو چاشنی کام به کامت نرسانید (خاقانی شروانی)
الف) دو ویژگی ادبی را بنویسید. قالب: غزل / جانبخشی: گپ و گفت با صبح / کنایه: دل و جان سپردن / تشبیه: من چون خاک ام / جناس همسان: کام (۱- آرزو، خواسته دل؛ ۲- دهان) / ردیف: نرسانید / واژهآرایی: صبح، کام / استعاره / پرسش انکاری در بیت پایانی
ب) کدام ویژگیهای زبانی در شعر دیده میشود؟ استفاده از ترکیبات نو: چاشنی کام، جگرتشنه / از بین رفتن لغات مهجور فارسی نسبت به سبک خراسانی / فارسی بودن اغلب واژهها / کوتاه و ساده بودن جملهها / ساختمان ساده داشتن بیشتر واژهها: نفس، صبح، پیام …
پ) قلمرو فکری این غزل را بررسی کنید. درون گرایی و توجه به احوال شخصی و مسائل روحی ؛ بداقبالی و شوربختی شاعر، بیان نامرادی و ناکامی شاعر / فراق
کالبدشکافی سراسر چکامه
۱- آمد نفَس صبح و سلامت نرسانید / بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
قلمرو زبانی: نفس: دم / قلمرو ادبی: قالب: غزل، وزن مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن / نفس صبح: استعاره / واجآرایی: «ن» / ردیف: نرسانید
بازگردانی: بامداد از راه رسید؛ اما سلام تو را به من نرسانید. بوی تو را برای من نیاورد و پیامت را به من نرسانید.
پیام: دوری از دلبر
۲- یا تو به دم صبح، سلامی نسپردی / یا صبحدم از رشک، سلامت نرسانید
قلمرو زبانی: دم: نفس / صبحدم: هنگام صبح / رشک: حسد / قلمرو ادبی: صبحدم از رشک: جانبخشی / یا تو … نسپردی؛ صبحدم … نرسانید: استعاره پنهان / واژهآرایی: صبح
بازگردانی: یا تو به نفس صبح، سلامی نسپردی یا صبحدم از روی حسادت، سلام تو را به من نرسانید.
پیام: بی وفایی دلبر
۳- من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم / چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
قلمرو زبانی: بام: پشت بام / که: زیرا / قلمرو ادبی: بختم … نرسانید: استعاره، جانبخشی / چه سود: پرسش انکاری
بازگردانی: من نامه ای نوشتم و آن را به کبوتر بستم؛ ولی چه سود؛ زیرا شوربختی ام باعث شد (شانس نداشتم) که به تو نرسد.
پیام: شوربخت و بدشانس بودن
۴- بر باد سپردم دل و جان، تا به تو آرَد / زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید
قلمرو زبانی: آرد: آورد (بن ماضی: آورد؛ بن مضارع: آور، آر) / ندانم: نمیدانم / جهش ضمیر: کدامت نرسانید (به تو کدام را نرسانید) / قلمرو ادبی: بر باد سپردم: استعاره، جانبخشی / دل، جان: تناسب / دل و جان سپردن: کنایه واگذاری زندگی و هستی
بازگردانی: همه هستی ام را به باد سپردم تا آن دو را به نزد تو بیاورد؛ ولی نمیدانم که از این دوتا کدام را به تو رساند و کدام را نرساند؟
پیام: جان سپاری برای دلبر
۵- عمری است که چون خاک، جگرتشنه عشقم / و ایّام به من، جرعه جامت نرسانید
قلمرو زبانی: جگرتشنه: ترکیب سازی / ایّام: روزگار؛ ج یوم / قلمرو ادبی: چون خاک: تشبیه / ایّام … نرسانید: استعاره / جام: مجاز از نوشیدنی؛ وصال یار / جگرتشنه بودن: کنایه از علاقه مندی بسیار
بازگردانی: عمری است که من مانند خاک، شیفته و علاقه مند عشق توام؛ ولی روزگار من را به تو نرسانید.
پیام: ناکامی
۶- خاقانی، ازین طالع خود کام چه جویی؟ / کاو چاشنی کام به کامت نرسانید
قلمرو زبانی: طالع: بخت / کاو: که او، زیرا که او / چاشنی: شیرینی، مزه / قلمرو ادبی: جناس همسان: کام (۱- آرزو، خواسته دل؛ ۲- دهان) / نفس صبح: استعاره / واژهآرایی: کام / واجآرایی: «ک» / چاشنی کام: اضافه تشبیهی / ازین طالع … جویی: استعاره / واژهآرایی: کام / پرسش انکاری
بازگردانی: ای خاقانی، ازین بخت و سرنوشت خودت چرا توقع کام جویی داری؟ زیرا او شیرینی و مزه ای را به دهانت نخواهد رسانید.
پیام: شوربختی
خاقانی شروانی
۵- کدام یک از ویژگیهای نثر این دوره را، در متن زیر، میبینید؟
آوردهاند که به فلان شهر، درختی بود و در زیر درخت، سوراخ موش، و نزدیک آن، گربه ای خانه داشت؛ و صیّادان آنجا بسیار آمدندی. روزی صیّاد دام بنهاد. گربه در دام افتاد و بماند و موش به طلب طعمه از سوراخ بیرون رفت. به هر جانب برای احتیاط، چشم میانداخت و راه سره میکرد، ناگاه نظر بر گربه افگند. چون گربه را بسته دید، شاد گشت. در این میان از پس نگریست. راسویی از جهت او کمین کرده بود؛ سوی درخت التفاتی نمود. بومی قصد او داشت. بترسید و اندیشید که اگر بازگردم، راسو در من آویزد و اگر برجای قرار گیرم، بوم فرود آید و اگر پیشتر روم، گربه در راه است. با خود گفت: درِ بلاها باز است و انواع آفت به من محیط و راه مخوف، و با این همه، دل از خود نشاید برد… . ( کلیله و دمنه، نصرالله منشی)
قلمرو زبانی: آورده اند: حکایت میکنند / آمدندی: میآمدند (کاربرد تاریخی دستور)/ راه سره کردن: وارسی کردن، نیکو نگریستن (واژه کهن)/ از پس: به پشت / از جهت: به خاطر / التفات: توجه / بوم: جغد / در من آویزد: من را گیر می اندازد / مخوف: ترسناک / نشاید: شایسته نیست (واژه کهن)
۱- استفاده از آرایههای ادبی: استعاره: آدمی انگاری موش / مراعات نظیر: گربه، موش، بوم، شتر / درِ بلا: استعاره / دل بردن: کنایه از «خود را باختن»
۲- حذف افعال به قرینه: درختی بود و در زیر درخت، سوراخ موش (بود) / انواع آفت به من محیط (است) و راه مخوف (است)
۳- کاربرد لغات مهجور عربی: مخوف، التفات
۴- رواج نثر داستانی، تمثیلی: متن بالا داستانی و تمثیلی است.
پی دی اف درس دهم از کتاب علوم و فنون ادبی دهم
آزمون خودسنجی (آموزه ۱۰)
برای هنبازی در آزمون خودسنجی اینجا را کلیک کنید.