الدَّرسُ الرّابِعُ: آدابُ الکَلام

التّمارین

اَلتَّمْرینُ الْأَوَّلُ: اِملَأِ الفراغَ فی آیاتِ نَصِّ الدَّرسِ وَ أحادیثِهِ بِکَلِماتٍ صَحیحهٍ. (جای خالی آیه‌ها و حدیث‌های متن درس را با واژگان درست پر کن.)

«عِلْمٌ، النّارِ، عُقولِهِم، الْحَسَنَهِ، أَحْسَنُ، لِسانِهِ، تَفْعَلونَ»

۱- ﴿ اُدعُ إلَی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَهِ وَ المَوعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِی أَحْسَنُ﴾ (با دانش و پند نیکو به سوی راہ پروردگارت فرا بخوان و با ایشان به شیوہ‌ای که نیکوتر است بستیز!)

۲- ﴿ وَ لا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾ (و از آنچه دانشی به آن نداری پیروی نکن.)

۳- ﴿ لِمَ تَقولون ما لا تَفْعَلونَ﴾ (چرا آنچه را انجام نمی‌دهید می‌گویید.)

۴- کَلِّمِ النّاسَ عَلَی قَدرِ عُقولِهِم. (با مردم به اندازه خردشان سخن بگو.)

۵- تَکَلَّموا تُعرَفوا فَإنَّ المَرءَ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ. (سخن بگویید تا شناخته شوید. همانا انسان زیر زبانش پنهان است.)

۶- مَن خافَ النّاسُ مِن لِسانِهِ فَهُوَ مِن أهلِ النّارِ. (هر کس مردم از زبانش بهراسند او از دوزخیان است.)

اَلتَّمرینُ الثّانی: تَرجِمَ الأحادیثَ، ثُمَّ عَینِ المَطلوبَ مِنکَ. (حدیث‌ها را ترجمه کن؛ سپس آنچه را خواسته شده بازگو کن.)

۱- إنَّ مِن شَرِّ عِبادِ اللهِ مَن تُکرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهِ. ( الفعلَ المَجهولَ وَ الجارَّ و المَجرورَ)

(از بدترین بندگان خدا کسی است که به خاطر زشت‌کرداری اش، همنشینی اش ناپسند شمرده می‌شود.) / الفعلَ المَجهولَ: تُکرَهُ / الجارَّ و المَجرورَ: مِن شَرِّ، لِفُحشِ

۲- أتقَی النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فی ما لَهُ وَ عَلَیهِ. ( اسمَ التَّفضیلِ وَ المُضافَ إلَیهِ)

(پرهیزگارترین مردم کسی است که سخن حق را می‌گوید چه به سودش باشد چه به زیانش.) / اسمَ التَّفضیلِ: أتقَی / المُضافَ إلَیهِ: النّاسِ

۳- اَلْعِلْمُ نورٌ وَ ضیاءٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فی قُلوبِ أولیائه. ( اَلْمُبتَدَأَ وَ الْفاعِلَ)

(دانش نور و روشنایی است که خداوند آن را در دل‌های دوستانش می‌افکند.) / اَلْمُبتَدَأَ: اَلْعِلْمُ / الْفاعِلَ: اللهُ

۴- قُلِ الحَقَّ وَ إن کانَ مُرّاً. ( فعلَ الأمرِ وَ المَفعولَ) (حق را بگو اگرچه تلخ باشد.) / فعلَ الأمرِ: قُلِ /  المَفعولَ: الحَقَّ

۵- لا تَقُل ما لا تَعلَمُ، بَل لا تَقُل کُلَّ ما تَعلَمُ. ( المُضارِعَ المَنفی وَ فِعلَ النَّهی)

(آن چه را نمی‌دانی نگو؛ بلکه هر آن چه را می‌دانی نیز نگو.) / المُضارِعَ المَنفی: لا تَعلَمُ / فِعلَ النَّهی: لا تَقُل

اَلتَّمْرینُ الثّالِثُ: تَرجِم کَلِمات الجَدولِ المُتَقاطِعِ، ثُمَّ اکتُب رَمزَهُ. (واژگان جدول متقاطع را ترجمه کن؛ سپس رمز آن را بنویس.)

یجادِل / مِئَتانِ/ تَعلیم / حَفلات / أقلام / اِمرَأه / مُعَمَّرَه / مُزارِع / تِلمیذ / رائِحَه

حاسوب / أبناء / ألفانِ / أزهار / أساوِر / إعصار / تَبجیل / ساحات / کَبائِر

۱گرامی داشتنتبجیل
۲کهنسالمعممر
۳ستیز می‌کندیجادل
۴یاد دادنتعلیم
۵کشاورزمزارع
۶جشن‌هاحفلات
۷دانش‌آموزتلمیذ
۸زنإمرأه
۹بورائحه
۱۰دو هزارألفان
۱۱گردبادإعصار
۱۲گناهان بزرگکبائر
۱۳میدان‌هاساحات
۱۴دویستمئتان
۱۵فیلم‌هاأفلام
۱۶رایانهحاسوب
۱۷دستبندهاأساور
۱۸فرزندانأبناء
۱۹شکوفه‌هاأذهار

قالَ رَسولُ اللّهِ: جَمالُ المَرء فَصاحَه لِسانِه. (زیبایی انسان به شیوایی زبانش است.)

اَلتَّمْرینُ الرّابِعُ: عَیّن فی کُلِّ مَجموعَهٍ الکلمهَ الغریبهَ. (در هر گروه واژه ناهماهنگ را شناسایی کن.)

۱- القِشر(پوست)۵    اللُبّ(مغز میوه)۵     النَوَی(هسته)۵            الغاز(گاز)

۲- الیَد(دست)۵       الرَأس(سر)۵          القَدَم(گام)۵               السِّیاج(پرچین)

۳- الإثم(گناه)۵       الذَنْب(گناه)۵         الحِصّه(قسمت)           الخَطیئَه(لغزش)۵

۴- الثَعلَب (روباه)۵  الکَلب (سگ)۵       اللَیِّن (نرم)               الذِئب (گرگ)۵

۵- الزُیوت(روغن‌ها)    المُزارِع (برزگر) ۵  العامِل(کارگر)۵          المُوَظَّف(کارمند)۵

۶- السِروال(شلوار)۵  القَمیص(پیراهن)۵    الفُستان(پیراهن زنانه)۵    السَمَک(ماهی)

الَتمرینُ الخْامِسُ: تَرجِمِ الجُمَلَ التّالیهَ، ثُمَّ عَیّنِ المَطلوبَ مِنکَ. (جمله‌های زیر را ترجمه کن؛ سپس آن چه را خواسته شده شناسایی کن.)

۱- سافَرتُ إلَی قَریهٍ شاهَدتُ صورَتَها أیامَ صِغَری. (اَلْمَجرورَ بِحَرفِ جَرٍّ وَ الْمَفعولَ)

(به روستایی ره سپردم که عکسش را در روزگار خردسالی‌ام دیده بودم.) / اَلْمَجرورَ بِحَرفِ جَرٍّ: قَریهٍ / الْمَفعولَ: صورَتَ

۲- عَصَفَت ریاحٌ شَدیدَهٌ خَرَّبَت بَیتاً جَنبَ شاطِئِ البَحرِ. (اَلْمَفعولَ وَ الْمُضافَ إلَیهِ)

(بادهای شدید طوری وزید که خانه‌ای را کنار ساحل دریا ویران کرد.) / اَلْمَفعولَ: بَیتاً / الْمُضافَ إلَیهِ: شاطِئِ، البَحرِ

۳- وَجَدتُ بَرنامَجاً یساعِدُنی عَلَی تَعَلُّمِ العَرَبیهِ. (اَلْمَفعولَ وَ الْمُضافَ إلَیهِ)

(برنامه‌ای یافتم که مرا در آموزش زبان عربی یاری می‌کرد.) / اَلْمَفعولَ: بَرنامَجاً، ی / الْمُضافَ إلَیهِ: العَرَبیهِ

۴- الکِتابُ صَدیقٌ یُنقِذُکَ مِن مُصیبَهِ الجَهلِ. (اَلْمُبتَدَأَ وَ الْخَبَرَ)

(کتاب دوستی است که تو را از بلای نادانی می‌رهاند.) / اَلْمُبتَدَأَ: الکِتابُ / الْخَبَرَ: صَدیقٌ

۵- یُعجِبُنی عیدٌ یَفرَحُ فیهِ الفُقَراءُ. ( اَلْجَمعَ الْمُکَسَّرَ وَ نونَ الْوِقایهِ)

(عیدی به شگفتم می‌آورد که تهیدستان در آن شاد شوند.) / اَلْجَمعَ الْمُکَسَّرَ: الفُقَراءُ (م فقیر)/ نونَ الْوِقایهِ: یعجِبُنی

الَتمَّرینُ السّادِسُ: عَینِ البْیتَ الفْارِسی الذَّی یرَتبَطُ باِلْآیهِ أوِ الحَدیثِ فِی المَعنی. (بیت فارسی ای را که با آیه یا حدیث در معنا در ارتباط است شناسایی کن.)

۱- ﴿ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ﴾ (به یکدیگر لقب‌های زشت ندهید.) د)

۲- عَوِّدْ لِسانَکَ لینَ الْکَلامِ. (زبانت را به نرم‌سخنی خو بده.) ج)

۳- فَکِّرْ ثُمَّ تَکَلَّمْ تَسْلَمْ مِنَ اَلزَّلَل. (بیندیش، آنگاه سخن بگو، تا از لغزش سالم بمانی.) ب)

۴- أَکْبَرُ الْعَیبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ. (بالاترین عیب‌ها آن است که چیزى را که مانندش را در خود دارى براى دیگران عیب بدانى.) هـ)

۵- تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ. (سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا که مرد زیر زبانش نهفته است.) الف)

الف) تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد (سعدی)

ب) سخن کان از سر اندیشه ناید / نوشتن را و گفتن را نشاید. (نظامی گنجه‌ای)

ج) به شیرین زبانی و لطف و خوشی / توانی که پیلی به مویی کشی (سعدی)

د) خلایق را به القابی که زشت است / نخواهد هر که او نیکو سرشت است (مهدی الهی قمشه‌ای)

هـ) آن کس که به عیب خلق پرداخته است / زان است که عیب خویش نشناخته است (امثال و حکم دهخدا)

سعیدجعفری
جعفری سعید
جعفری سعید

الَتمَّرینُ السّابعُ: اُکْتب مُفرد الْکَلِمات التالیه ِ. (مفرد واژه های زیر را بنویسید.)

ریاحزُیوتأساوِرساحاتأَولیاءمَواضِع
ریح (باد)زیت (روغن)سوار (النگو)ساحه (میدان)ولی (دوست)موضع (موضع)
نُصوصتُهَمآدابمُخاطَبینَعُقولأقوال
نَصّ (متن)تُهمَه (بهتان)ادب (ادب)مُخاطَب (مخاطب)عَقل (خرد)قَول (گفته)

الَتمَّرینُ الثامِنُ: ضَع المُرادِفاتِ و المُضادّاتِ فِی الفَراغ المُناسبِ. (مترادف ها و متضادها را در جای خالی مناسب بگذار.)

فلّاح = مُزارع (کشاورز)فرغ (خالی شد) ≠ اِمتَلَأَ (پر شد)ذَنب = إثْم (گناه)ساحل = شاطِئ (دریاکنار)
تکریم = تَبجیل (بزرگداشت)کِبَر (بزرگسالی) ≠ صِغَر (خردسالی)مستور = مَخبوء (پوشیده)سکت (خاموش شد) ≠ کَلَّم (سخن گفت)
حُبّ = مَوَدّه (دوستی)نور = ضیاء (روشنایی)صحیح= سَدید(درست و استوار)تُنزلُ (نازل شد) ≠  تُرفَعُ (بالا برده شد)

اَلْبَحثُ الْعِلمیُّ (پژوهش علمی.)

اِبحَثْ عن خَمْسَ آیاتٍ أَو أحادیثَ حَولَ قَواعِدِ الدَّرسِ. (به دنبال پنج آیه یا حدیث بگرد درباره قواعد درس.)

۱- اَلْکَلامُ یجُرُّ الْکَلامَ. (سخن سخن را می‌کشد.)[حرف حرف می‌آورد.]

وَ جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ: برای او نوری را نهادیم که با آن در میان مردم راه می‌رفت.

إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی: همانا ما [آیات] کتابی را که پس از موسی فروفرستاده شد شنیدیم.

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا: و ایشان را پیشوایانی گردانیدیم که به فرمان ما [مردم را] راه می‌نمودند.

ترجمه «کل»

پی دی اف درس چهارم عربی یازدهم مشترک

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا