روزگار صایب

زمانی که میرزا محمدعلی صائب به سال ۱۰۱۶ در اصفهان دیده به جهان می‌گشود، ده سالی می‌شد که شاه عباس بزرگ این شهر را به پایتختی خود برگزیده بود. در این سال‌ها هم شاه عباس در اوج اعتبار و قدرت بود و هم شهر اصفهان به مرکز سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بس درخشانی تبدیل شده بود.

پدر صائب، میرزا عبدالرحیم تبریزی، از بازرگانان شهر تبریز بود که در نخستین سال‌های رونق اصفهان به سودای بازرگانی، رخت به آن شهر کشیده بود و در محلّه‌ عباس‌آباد از کدخدایان معتبر و معتمد به حساب می‌آمد. صائب در همان سال‌های پررونق در این شهر افسانه‌ای به تحصیل کمالات، به‌ویژه خط و شعر و ادب، پرداخت. در همین روزگار جوانی بود که به مکّه و مشهد هم سفر کرد.

میرزا محمدعلی که بعدها به صائب و صائبا شهرت یافت، در آغاز به شغل پدری روی آورد؛ امّا هیج‌گاه نتوانست با سوداگری، نیازهای ذوقی و عاطفی خود را برآورد؛ از این رو به هوای دادوستد یا گردش راه دیار هند در پیش گرفت. پیش از این گفتیم که در آن زمان، هند سرزمین معهود شاعران و رؤیای شیرین اهل ذوق و ادب بود.

صائب بر سر راه خود چندی در کابل نزد ظفرخان احسن، فرماندار آن دیار که خود اهل شعر و ادب بود، به سر آورد و در این مدت وی را به شدت شیفته‌ خویش ساخت. وی از کابل به عزم درگاه شاه جهان بیرون آمد و صائب را در برهان پور دکن به حضور وی شناساند. صائب پس از هفت سال به سفر خود پایان داد و به میهن بازگشت و در اصفهان به‌حضور شاه عبّاس دوم رسید. در خدمت او عنوان سخن‌سالاری (ملک‌الشعرا) یافت و تا پایان عهد آن پادشاه و آغاز روی کار آمدن شاه سلیمان زیست. در این مدت، محضرش در اصفهان، محفل انس ادبدانان و محل آمد و شد سخنوران و دوستداران شعر پارسی بود. دو سه سال آخر عمر صائب در گوشه گیری و فراغت گذشت و دوستداران وی از همه جا به دیدارش می‌شتافتند. سرنجام وی به سال ۱۰۸۶ هـ. درگذشت و در باغی که اکنون به «قبر آقا» نام برآورده است، به خاک سپرده شد.

آثار و طرز شاعری صائب: محمدعلی صائب یکی از پرکارترین سرایندگان عصر خویش است. مجموع بیت‌هایش را تا دویست هزار و بیش‌تر نوشته‌اند؛ اما آن‌چه باقی مانده از نصف این هم کم‌تر است. اشعار او عموما مثنوی، قصیده و غزل است. مثنوی‌هایی با عنوان قندهارنامه و محمود و ایاز دارد و چند قصیده در مدح شاهان و منقبت امامان شیعه. شاهکار صائب، غزل‌های فارسی اوست که آمیخته‌ای از عرفان و حکمت و معنی آفرینی‌اند. برخی از ابیات این غزل‌ها شاهکار ذوق و اندیشه است و بسیاری از آن‌ها چون مثل سایر نزد عامه زبانزد شده است. صائب خداوندگار مضمون‌های تازه هم است و در این میدان هیچ گاه به تنگنا نمی‌افتد.

درک همه‌ مضمون‌های شعر صائب شاید در نگاه نخست برای همگان آسان نباشد؛ اما این دشواری بیش از آن که ناشی از پیچیدگی فکر و دشواری تعبیرات شاعر باشد، به تازگی مضمون و تصاویر شاعرانه او مربوط است. غزلی از دیوان صائب را در این‌جا با هم می‌خوانیم.

قلمرو زبانی: شد: گشت / اعتبار: ارج، ارزش / چون: مانند / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن / چشم اعتبار: اضافه همراهی / از چشم افتادن: کنایه از بی ارزش شدن / چون نگاه آشنا: تشبیه

بازگردانی: روزگاری گشته است که من بی ارزش شده ام و  یار هیچ میلی به سوی من ندارد.

پیام: بی ارزش شدن

قلمرو زبانی: مزار: زیارتگاه / رغبت: میل / قلمرو ادبی: دست رغبت: اضافه همراهی / درست دراز کردن: کنایه از چنگ زدن / چون گل پژمرده: تشبیه

بازگردانی: مدتی است که هیچ کس میلی به من ندارد و مانند گلی شده ام که روی زیارگاه‌‌ها یا گورها پژمرده است.

پیام: بی ارزش شدن

قلمرو زبانی: افتاده‌ام: شده ام / قلمرو ادبی: چون گرداب: تشبیه / نبض موجم: تشبیه؛ جانبخشی

بازگردانی: من مانند گردابم که در سرگشتگی هیچ اختیاری ندارم. من مانند موجم و پیوسته در حرکت ام و بی قرار.

پیام: بی اختیاری و بی قراری

قلمرو زبانی: عقده: گره / قلمرو ادبی: عقده‌ای باز کردن: کنایه از «حل کردن» / چون دست چنار: تشبیه / چمن: مجاز از باغ

بازگردانی: من هرگز مشکلات کسی را حل نکرده ام و همانند دست چنارم که در این جهان هیچ کاری برای دیگران انجام نداده ام.

پیام: نرساندن خیر به دیگران

قلمرو زبانی: گوهر: جواهر / قلمرو ادبی: همچو گوهر: تشبیه / ابر نوبهار: استعاره از خود سخنور زمانی که اشک می‌بارید و عاشق بود / واج آرایی «گ» / مژگان: مجاز از وجود

بازگردانی: اگر مانند جواهر دلم از سنگ شود بعید نیست؛ زیرا از عشق دور افتاده‌ام و دیگر اشک از چشمانم روان نمی‌شود.

پیام: دور بودن از عشق

در آن هنگام که صائب تبریزی پس از دریافت لقب سخن‌سالاری از شاه عبّاس دوم دوران اوج شاعری خود را در اصفهان پشت‌ سر می‌گذاشت، در عظیم آباد هند به سال ۱۰۵۴ هـ. کودکی دیده به جهان گشود که او را عبدالقادر نام نهادند.

عبدالقادر که بعدها با تخلّص «بیدل» نام برآورد، در خدمت یکی از شاهزادگان آن روزگار به خدمت نویسندگی سرگرم شد و در همان زمان شعر هم می‌گفت. چون شاهزاده از وی خواست که او را در قصیده‌ای بستاید، از این کار سر باززد و از خدمت دستگاه او کناره گرفت. یک چند در شهرهای هند به گردش پرداخت و سرانجام از حدود سال ۱۰۹۶ در دهلی رخت افکند.

بیدل پس از آن؛ زندگی آرام و بی‌حادثه‌ای را به آزادگی و قناعت به سر آورد. خانه‌اش در شاه جهان آباد محل آمدوشد ادب‌شناسان و دوستداران سخن پارسی بود. تا این که به سال ۱۱۳۳ در سن هفتاد و نه سالگی بدرود زندگی گفت.

آثار و سبک شاعری بیدل: آثار بیدل بسیار پرحجم است و انواعی چند از نظم و نثر را دربر می‌گیرد. از آثار منثور او نکات و مراسلات معروف است و از مثنوی‌هایش عرفات و محیط اعظم؛ اما بیش‌ترین شهرت بیدل در قلمرو فرهنگ فارسی – چه در هند و افغانستان و تاجیکستان و چه در ایران – در گرو دیوان اشعار به ویژه غزل‌های خیال‌انگیز و پرمضمون اوست که در خیال‌بندی و نازکی اندیشه‌های شاعرانه و به‌ کار بردن مضمون‌های بدیع و گاهی دور از ذهن، شگفتی آفرین است. شعر او به‌ویژه غزل‌ها و مثنوی‌هایش، رنگ عرفانی تندی دارد که در پاره‌ای موارد کمی رنگ فلسفی به خود می‌گیرد. ویژگی عمده‌ شعر بیدل، مضمون‌های پیچیده، استعاره‌های رنگین و خیال‌انگیز و سرشار از ابهام و تخیل‌های رمزآمیز شاعرانه است. روی‌هم رفته، اگر صائب را پهلوان شاعران سبک هندی در داخل ایران بدانیم بیدل را می‌توان شهسوار سخن پارسی در قلمرو این زبان در خارج از ایران دانست.

باید گفت که همه‌ آثار بیدل یکدست و حاوی ویژگی‌هایی که برشمردیم، نیستند. بسیاری از سروده‌های بیدل ساده و آسان فهم و عاری از پیجیدگی ویژه‌ ذهن و زبان اوست؛ مثل این غزل:

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا