امیرخسرو، طوطی زبانآور هند
پای زبان و فرهنگ پارسی تقریباً از زمانی به شبهقاره هند گشوده شد که محمود غزنوی، در ظاهر به نام گسترش اسلام و در واقع به منظور دستیایی بر خزاین و نقدینههای شاهان هند با آن لشکرهای گران، چندین بار به آن سامان اردوکشی کرد و بنابر مشهور «زباناردو» هم که بعدها از ترکیب زبان پارسی با لهجهها و زبانهای محلّی هند پدید آمد، باید از همین اردوهای محمودی سرچشمه گرفته باشد. اندکی بیشتر از یک قرن بعد، شاهان محلّی هند شاید به تقلید از همان محمود غزنوی، بساط شاعرنوازی و پشتیبانی از شعر و نثر پارسی را گستردند و در دربار آنها شاعران بنامی مانند ابوالفرج رونی و مسعود سعد- که در همین کتاب سرگذشت او را آوردهایم – بالیدند و اشعار و آثار گرانقدری را به گنجینه ادب پارسی پیشکش کردند. یکی از چهرههای بزرگ شعر و ادب این سرزمین، امیرخسرو دهلوی است. او در سال ۶۵۱ هـ.ق. در شهر دهلی دیده به جهان گشود. در همان کودکی، پدرش را از دست داد و در دوره جوانی به خدمت نظام الدّین اولیا، عارف پرآوازه دهلی پیوست و به سیر و سلوک عرفانی پرداخت. پس از چندی به رسم شاعران دیگر در پی یافتن ستودهای برآمد. در خدمت یکی از همین ستودگان بود که در جنگی به سال ۶۸۳ اسیر گشت و دو سال در بلخ زندانی بود.
پس از آزادی به هند آمد و در آن جا به ستایش جلالالدّین خلجی، حاکم دهلی پرداخت و به امیرخسرو معروف گشت. امیرخسرو به سال ۷۲۵ در تنهایی و اندوه درگذشت و در کنار آرامگاه پیر و راهنمای خود، شیخ نظام الدین اولیا به خاک سپرده شد. از او پسری ماند به نام ملک احمد که بهویژه در نقد شعر قریحهای تمام داشت.
آثار و اشعار امیرخسرو
امیرخسرو تنها شاعر نبود، نویسنده و تاریخنگار هم بود. او بهویژه در نثر چیرهدستی شایانی داشت و این چیرگی را در کتاب درگسسته (منثور) خود، اعجاز خسروی، بهخوبی نشان داده است. امیرخسرو به زبان هندی نیز همچون پارسی شعر میگفت؛ هم چنان که برخی بیتهای تازی نیز در میان آثار او دیده میشود. آثار درپیوسته (منظوم) وی به پارسی به شرح زیر است:
۱) دیوان، که شامل پنج بخش جدا از هم است و هر بخش آن به اشعار دورهای از زندگانی وی تعلّق دارد.
۲) خمسه که به پیروی از پنجگنج نظامی سروده شده است. چنانکه گفتهایم از پنجگنج وی تقلیدهای بسیاری صورت گرفته است که خمسه امیرخسرو تقریبا بهترین آن هاست. خمسه امیرخسرو، شامل پنج کتاب زیر است:
الف) مطلع الانوار، بر وزن و شیوه مخزنالاسرار؛
ب) شیرین و خسرو، بر شیوه خسرو و شیرین؛
پ) مجنون و لیلی در برابر لیلی و مجنون؛
ت) آیینه اسکندری بهجای اسکندرنامه؛
ث) هشت بهشت به تقلید از هفت پیکر.
۳) مثنوی خضرخان و دَوَلرانی در موضوع ماجرای عشقهای خضرخان، پسر علاءالدّین با دَولرانی دختر امیر گجرات.
فکر و شعر امیرخسرو: خسرو در سرایش به شیوه پیشینیان بسیار نظر داشت و در مقدّمه دیوانش اعتراف کرده که در شعر استاد و نوآور نیست.
خمسه او- چنان که دیدیم – رونگاری از نظامی است و میزان ابتکار او در داستانها از حد همان نامهایی که برای کتابهایش برگزیده، فراتر نمیرود. هر چند لطف بیان و لحن ویژه او را در پارهای موارد نمیتوان نادیده گرفت.
راست است که او – چنان که خود گفته است – نه راه تازهای در شعر و شاعری گشوده و نه در لفظ و معنی از لغزش به دور مانده است؛ امّا بیانش نیرومند، طبیعی و استادانه از کار درآمده است و همین امتیاز کافی است که او را از بزرگترین و تواناترین سرایندگان شبهقاره و بلکه همه شاعران پارسیگوی غیرپارسی زبان بدانیم. به نمونهای از سرودههای او بسنده میکنیم.
دل ز تن بردی و در جانی هنوز / دردها دادی و درمانی هنوز
آشکارا سینه ام بشکافتی / همچنان در سینه پنهانی هنوز
ملک دل کردی خراب از تیغ کین / واندر این ویرانه سلطانی هنوز
هر دو عالم قیمت خود گفته ای / نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
خون کس یارب نگیرد دامنت / گر چه در خون ناپشیمانی هنوز
جور کردی سالها چون کافران / بهر رحمت نامسلمانی هنوز
ما ز گریه چون نمک بگداختیم / تو به خنده شکرستانی هنوز
جان ز بند کالبد آزاد گشت / دل به گیسوی تو زندانی هنوز
پیری و شاهد پرستی ناخوش است / خسروا، تا کی پریشانی هنوز