اَلتَّمارین
اَلتَّمْرینُ الْأَوَّلُ:
با مراجعه به متن درس جملههای درست و نادرست را معلوم کنید.
۱- اَلغَزالَهُ الصَّغیرَهُ شاهَدَتْ خَلْفَ الْجَبَلِ بُیوتَ الْفَلّاحینَ . (آهوی کوچک پشت کوه خانههای کشاورزان را دید.) ×
۲- قَبِلَ رَئیسُ الْغِزلانِ کَلامَ الْغَزالَهِ الصَّغیرَهِ . (سردسته آهوان سخن آهوی کوچک را پذیرفت.) √
۳- اَلْغَزالَهُ الصَّغیرَهُ قالَتْ: «عَلَیَّ بِالتَّفَکُّرِ». (آهوی کوچک گفت: «باید بیندیشم.») √
۴- سَأَلَتِ الْغَزالَهُ الْهُدهُدَ أوَّلَ مَرَّهٍ . (آهو برای نخستین بار از شانه به سر پرسید.) ×
۵- کانَ عَدَدُ الذِّئابِ خَمْسَهً . (تعداد گرگها پنج تا بود.) √
اَلتَّمْرینُ الثّانی:
بخوانید و ترجمه کنید.
۱- ﴿لَکُم فیها فَواکِهُ کَثیرَهٌ وَ مِنها تَأ کُلونَ﴾ اَلْمؤمنونَ: ۱۹ (در آن برای شما میوههای بسیاری است و از آنها میخورید.)
۲- ﴿ إِنّا جَعَلْناهُ قُرآناً عَرَبیّاً ﴾ اَلزُّخرُف: ۳ ۲ (همانا ما آن را قرآن عربی قرار دادیم.)
۳- ﴿ وَ لا یَظلِمُ رَبُّکَ أحَداً ﴾ اَلْکَهف: ۴۹ (پروردگارت به احدی ستم نمیورزد.)
۴- ﴿ … فَقالَ الْکافِرونَ هٰذا شَیءٌ عَجیبٌ ﴾ (بی دینان گفتند این، چیزی شگفت است.)
اَلتَّمْرینُ الثّالِثُ:
جملههای زیر را ترجمه کنید؛ سپس زیر فعل مضارع خط بکشید.
۱- أَنتَ تَعْرِفُ اللُّغَهَ الْعَرَبیَّهَ جَیِّداً وَ أُخْتُکَ لا تَعْرِفُها مِثْلَکَ. (تو زبان عربی را خوب میدانی و خواهرت مانند تو آن را نمیشناسد.)
۲- زَمیلُکَ لَبِسَ مَلابِسَ خَریفیَّهً؛ فَلِماذا أَنتَ لا تَلْبَسُ؟ (همشاگردیات لباسهای پاییزی پوشید؛ چرا تو نمیپوشی؟)
۳- أَنتِ شَعَرْتِ بِالْحُزْنِ أَمسِ وَ تَشعُرینَ بِالْفَرَحِ الْیَومَ. (تو دیروز احساس اندوه داشتی و امروز احساس شادی داری.)
۴- أنَا أَشعُرُ بِالصُّداعِ؛ سَأَذهَبُ إلَی الْمُستَوصَفِ. (من احساس سردرد دارم؛ به درمانگاه خواهم رفت.)
اَلتَّمْرینُ الرّابِعُ:
ترجمه کنید.
ضَحِکْتُ | خندیدم | أضْحَکُ | میخندم |
قَذَفْتِ | انداختی | تَقْذِفینَ | میاندازی |
تَقْطَعُ | میبرَد | لا تَقْطعُ | نمیبری |
تَلبسونَ | میپوشید | لبِسْتمُ | پوشیدید |
تَقبلَانِ | میپذیرید | لاتَقبلَانِ | نمیپذیرید |
تَنْصُر | یاری میکنی | لا تَنصُرُ | یاری نمیکنی |
قَرُبَ | نزدیک شد | یَقْرُبُ | نزدیک میشود |
مَلَکْنا | فرمانروایی کردیم | نَمْلِکُ | فرمانروایی میکنیم |
غَسَلْتُنَّ | شستید | سَتَغْسِلْنَ | خواهید شست |
یَفْهمُ | میفهمد | سَوفَ یَفْهمُ | خواهد فهمید |
کَنْزُ الْحِکْمَهِ (گنج فرزانگی)
بخوانید و ترجمه کنید.
١- إِنَّ الْحَسَدَ یَأ کُلُ الْحَسَناتِ کَما تَأ کُلُ النّارُ الْحَطَبَ. رسولُ اللهِ ( آز نیکیها را میخورد؛ همانطور که آتش هیزم را میخورد.)
٢- إِنَّ حَوائِجَ النّاسِ إِلَیْکُم نِعمَهٌ مِنَ اللهِ. اَلْإمامُ عَلیٌّ (همانا درخواستهای مردم از شما نعمتی از خداوند است.)
۳- اَلْأَمَانَهُ تَجْلِبُ اَلرِّزْقَ وَ اَلْخِیَانَهُ تَجْلِبُ اَلْفَقْرَ. (امانتداری روزی را به خود میکشاند و نابکاری، تهیدستی را.)
۴- إِنَّ اللهَ جَمیلٌ یُحبُّ الجمال. (خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.)
۵- إضاعَهُ الفُرصَهِ غُصَّهٌ. اَلْإمامُ عَلیٌّ (از دست دادن فرصت [مایه] اندوه است.)
أیَن الْمُستَشفیٰ؟ (بیمارستان کجاست؟)
اَلْأَوَّلُ: أَینَ مُسْتَشفَی الْإمامِ الْحَسَنِ؟ (نفر نخست: بیمارستان امام حسن کجاست؟)
اَلثّانی: فی ذلِکَ الشّارِعِ. (نفر دوم: در آن خیابان.)
اَلْأَوَّلُ: وَ هَل هُناکَ صَیدَلیَّهٌ قَریبَهٌ مِنَ الْمُستَشفیٰ؟ (نفر نخست: آیا داروخانهای نزدیک به بیمارستان هست؟)
اَلثّانی: نَعَم؛ اَلصَّیدَلیَّهُ فی نَفْسِ الْمُستَشفیٰ. (نفر دوم: آری؛ داروخانه در خود بیمارستان است.)
اَلْأَوَّلُ: هَلِ الْمُستَشفیٰ بَعیدٌ؟ (نفر نخست: آیا بیمارستان دور است؟)
اَلثّانی: لا؛ قَریبٌ. بَعْدَ کیلومِترَینِ تَقریباً. (نفر دوم: نه؛ نزدیک است. کمابیش بعد از دو کیلومتر.)
اَلْأَوَّلُ: صارَتْ عَلَیکُم زَحمَه. (نفر نخست: زحمتتان دادم.)
اَلثّانی: لا؛ لَیسَتْ زَحمَهً، بَلْ رَحمَهٌ. (نفر دوم: نه؛ زحمتی نداشت؛ رحمت بود.)
اَلْأَوَّلُ: رَحِمَ اللّٰهُ والِدَیکَ! (نفر نخست: خدا پدرومادرت را بیامرزاد.)
اَلثّانی: وَ والِدَیکَ! (نفر دوم: [همچنین] پدرومادر تو را.)
گوشزد: دانش آموزان ارجمند، برخی از این واژه های پرسشی را هنوز نخوانده اید؛ ولی بهتر است همه اینها را بیاموزید.
پی دی اف درس هفتم عربی هشتم: أرض الله واسعه