فصل نخست: زیبایی آفرینی
![آرامگاه سعدی](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2022/05/oloom3setayesh.jpg)
دیده ای نیست نبیند رخ زیبای تو را / نیست گوشی که همینشنود آوای تو را (امام خمینی)
قلمرو زبانی: دیده: چشم / قلمرو ادبی: قافیه: زیبای، آوای / واجآرایی: «ن» / ردیف: تو را / واژهآرایی: تو
بازگردانی: چشمی نیست که چهره زیبای تو را نبیند. گوشی نیست که صدای تو را نشنود.
پیام: اقرار همگان به وجود خدا
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2021/05/گیفت-سعید-جعفری-آبی.gif)
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2021/11/git-saeed.gif)
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2021/05/گیفت-سعید-جعفری.gif)
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
۱- بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار / خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
قلمرو زبانی: بامداد: صبح / لیل: شب / نهار: روز / بُوَد: می باشد (بن ماضی: بود؛ بن مضارع: بو) / صحرا: دشت / قلمرو ادبی: قالب: قصیده / قافیه: نهار، بهار / جناس: نهار، بهار / لیل، نهار: تضاد
بازگردانی: صبح زود که درازای شب و روز برابر است، رفتن به دشت و تماشای گلهای بهاری شادی بخش است.
پیام:
۲- آفرینش همه تنبیه خداوند دل است / دل، ندارد که ندارد به خداوند اقرار
قلمرو زبانی: تنبیه: آگاهی، هشیار ساختن / خداوند: صاحب / خداوند دل: انسان صاحب ذوق و عارف / قلمرو ادبی: دل: مجاز از احساس / واژهآرایی (تکرار): ندارد، خداوند
بازگردانی: همه پدیدههای آفرینش برای آگاه کردن انسانها ست. اگر کسی وجود خدا را رد کند و به او ایمان نیاورد، ذوق و احساسی ندارد.
پیام: لزوم ایمان آوردن به خدا
۳- این همه نقش عجب، بر در و دیوار وجود / هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار
قلمرو زبانی: عجب: شگفت / نقش: نقاشی / فکرت: فکر / قلمرو ادبی: در و دیوار وجود: اضافه استعاری / نقش بر دیوار بودن: کنایه از جان نداشتن / تکرار: دیوار / بر، در؛ در، هر: جناس / نقش: پدیده های هستی
بازگردانی: هر کسی که با این همه پدیدههای شگفت هستی به آفریننده آنها فکر نکند، مانند مرده ای است که روح ندارد.
پیام: پدیده های هستی نشانه خداست
۴- کوه و دریا و درختان، همه در تسبیحاند / نه همه مستمعی، فهم کنند این اسرار
قلمرو زبانی: تسبیح: ستایش / مستمع: شنونده / اسرار: ج سرّ، رازها / قلمرو ادبی: تناسب: کوه، دریا، درختان / کوه و دریا و درختان: مجاز از همه هستی / کوه … در تسبیحاند: جانبخشی / تلمیح به آیه قرآن
بازگردانی: همه هستی در حال نیایش خداوندند، اما هر شنوندهای این رازها درک نمی کند و صدای ستایش ایشان را نمیشنود.
پیام: همه هستی خدا را می ستاید
۵- خبرت هست که مرغان سحر میگویند: / آخر ای خفته، سر از خواب جهالت، بردار؟
قلمرو زبانی: مرغ: پرنده / آخِر: سرانجام / خفته: خوابیده / جهالت: نادانی / قلمرو ادبی: مرغان سحر میگویند: جانبخشی / خفته: کنایه از ناآگاه / سر برداشتن: کنایه از بیدار شدن / خواب جهالت: اضافه تشبیهی / سحر، سر: جناس
بازگردانی: آیا خبر داری که پرندگان سحری میگویند: ای انسان نادان، از بیخبری و نادانی بیدار شو.
پیام: باید سر از خواب ناآگاهی برداشت
۶- تا کی آخر چو بنفشه، سر غفلت در پیش؟ / حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار
قلمرو زبانی: غفلت: ناآگاهی / حیف: دریغ / حذف فعل «داری» در مصراع نخست و «است» در مصراع دوم / قلمرو ادبی: پرسش انکاری / چو بنفشه: تشبیه / جناس ناهمسان: سر، در / چو بنفشه، سر غفلت در پیش؛ نرگس بیدار: جانبخشی / سر در پیش داشتن: کنایه از دنبال گرفتن / سر، در: جناس/ خواب، بیدار: تضاد
بازگردانی: تا کی میخواهی مانند گل بنفشه در غفلت و نادانی به سر ببری؟ حیف است که تو بیخبر و غافل باشی و گل نرگس بیدار و آگاه باشد.
پیام: سر از خواب غفلت بردار
۷- که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟ / یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار؟
قلمرو زبانی: که: چه کسی / الوان: رنگارنگ / گل صدبرگ: گونه ای گل / قلمرو ادبی: چوب: مجاز از درخت / جناس: که (۱- چه کسی ۲- حرف پیوند) / پرسش انکاری / گل، خار: تضاد
بازگردانی: چه کسی جز خداوند میتواند از درخت، میوههای رنگارنگ و از خار، گلهای سرخ و زیبا برویاند.
پیام: توانمندی خدا
۸- عقل، حیران شود از خوشه زرین عنب / فهم، عاجز شود از حقه یاقوت انار
قلمرو زبانی: عنب: انگور / زرین: طلایی / عاجز: ناتوان / حقه: ظرف کوچک / قلمرو ادبی: حقه یاقوت انار: بود، نبود / یاقوت: استعاره از دانه انار
بازگردانی: عقل از زیبایی خوشه طلایی انگور سرگشته می شود. انسان نمی تواند زیبایی دانههای انار را که مانند یاقوتی در کاسه انار است، درک میکند.
پیام: ناتوانی عقل و فهم
۹- پاک و بیعیب خدایی که به تقدیر عزیز / ماه و خورشید مسخر کند و لیل و نهار
قلمرو زبانی: تقدیر: سرنوشت (اینجا فرمان) / مسخّر کردن: رام کردن / لیل: شب / نهار: روز / قلمرو ادبی: لیل، نهار: تضاد / مسخر کردن: کنایه از فرمانبردار کردن
بازگردانی: خداوند پاک و بیعیب با فرمان خودش، تمام پدیدهها و موجودات را (ماه و خورشید و شب و روز) را فرمانبردار خود کرده است.
پیام: هستی فرمانبردار خداست
۱۰- تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او / همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزار
قلمرو زبانی: اندر: در / کرم: بخشندگی / رحمت: مهربانی / قلمرو ادبی:
بازگردانی: همه مردم تا روز قیامت درباره بخشش و مهربانی خداوند سخن میگویند؛ اما باز هم یکی از هزاران لطف و مهر خداوند گفته نمیشود.
پیام: کرم و رحمت خدا
۱۱- نعمتت بار خدایا، ز عدد بیرون است / شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار
قلمرو زبانی: بارخدا: خدای آفریننده / اِنعام: بخشش، نعمت دادن / قلمرو ادبی:
بازگردانی: پروردگارا، نعمتهای تو شمارش ناپذیر است و هیچ انسان شکرگزاری نمیتواند شکر نعمتهای بیکران تو را به جای آورد.
پیام: ناتوانی در شکرگزاری
۱۲- سعدیا، راست رُوان گوی سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرسد، کج رفتار
قلمرو زبانی: گوی: توپ / رفتار: روش / سعادت: خوشبختی / منزل: مقصد / قلمرو ادبی: گوی بردن: کنایه از پیروز شدن / گوی سعادت: اضافه تشبیهی
بازگردانی: ای سعدی، انسانهای درست کردار به خوشبختی میرسند؛ بنابراین تو هم انسانی صادق و راستگو باش، زیرا انسان بدرفتار به هدفش نمیرسد.
پیام: وجوب راستکرداری
کلیات سعدی، بخش قصاید
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2022/11/saeed5.jpg)
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2021/05/گیفت-سعید-جعفری-آبی.gif)
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2021/05/گیفت-سعید-جعفری-آبی.gif)
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2022/11/saeedjafari5.jpg)
خودارزیابی
۱- چند نمونه از جلوههای زیبایی آفرینش و نعمتهای خدا را در درس، بیابید و بیان کنید؟
– عقل حیران شود از خوشـــه زریـن عِنَب / فهم، عـاجز شـــود از حقه یاقــــوت انار
که تواند که دهــد میــوه اَلوان از چوب؟ / یا که داند که بر آرد گل صد برگ از خار؟
پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز / ماه و خورشیـــد مُسَخر کند و لیل و نهار
۲- مفهوم آیه ۴۴ سوره اِسراء « آسمان های هفتگانه و زمین و هر موجودی که در آنهاست او را میستایند» با کدام بیت درس، تناسب دارد؟
– کوه و دریا و درخــتان، همه در تسبیح اند / نه همه مستمعی، فهم کند این اَســــــرار
۳- پیام بیت پایانی شعر را توضیح دهید.
– پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک سبب خوشبختی و آرامش ما میشود و دروغ باعث شکست و ناکامی.
دانش ادبی
تشبیه، جان بخشی و مراعات نظیر
پیش از این با تفاوت زبان و ادبیات آشنا شدیم و دانستیم که هر گاه بخواهیم منظور خود را زیباتر و دلنشین تر بیان کنیم، از ادبیات بهره میگیریم. به همین دلیل است که ادبیات را زبان هنری یا زبان برتر مینامند. شعر، جلوه ای از زبان ادبی است. در درسی که خواندیم، شاعر از برخی آرایهها برای ایجاد زیبایی و جذّابیت در زبان هنری، استفاده کرده است. مانند:
◄ تشبیه:
عقل، حیران شود از خوشۀ زرّین عِنَب / فهم عاجز شود از حُقّۀ یاقوت انار
◄ جان بخشی و مراعات نظیر:
کوه و دریا و درختان، همه در تسبیح اند / نه همه مستمعی، فهم کنند این اَسرار
گفت و گو
۱- درباره پیام این درس با هم گفت وگو کنید. – ۱- پدیده ها نشانه وجود خداست. ۲- هستی خداوند را می ستاید. ۳- آدمی باید از خواب ناآگاهی بیدار شود ۴- خداوند از هر آلودگی پاک است.
۲- جلوه هایی از زیبایی منطقه و محلّ زندگی خود را ذکر کنید و درباره عبرت آموزی آنها بحث کنید. – به اختیار دانش آموزان
واژه شناسی
گاهی تغییر در یک صدا (مصوّت) موجب تغییر معنای یک واژه میشود. به عنوان نمونه، واژه «اِنعام» به معنی بخشش و واژه «اَنعام» به معنی چارپایان است و یا واژه «آخَر» به معنی دیگر و «آخِر» به معنی پایان است.
فعالیت نوشتاری
۱- مترادف واژه های زیر را از متن درس بیابید و بنویسید.
شگفت، آگاهی، ستایش خداوند، شنونده، نادانی، انگور، رام، روز، مقصد، خوشبختی
شگفت= عجب آگاهی= تنبیه ستایش خداوند= تسبیح
شنونده= مستمع نادانی= جهالت انگور= عنب
رام= مسخر روز= نهار مقصد= منزل
خوشبختی= سعادت
۲- در بیت های زیر از کدام عناصر زیبایی سخن، استفاده شده است.
خبرت هست که مرغان سحر میگویند: / آخر ای خفته، سر از خواب جهالت بردار
قلمرو ادبی: مرغان سحر میگویند: جانبخشی / خفته: کنایه از ناآگاه / سر برداشتن: کنایه از بیدار شدن / خواب جهالت: اضافه تشبیهی / سحر، سر: جناس
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش؟ / حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار
قلمرو ادبی: پرسش انکاری / چو بنفشه: تشبیه / جناس ناهمسان: سر، در / چو بنفشه، سر غفلت در پیش؛ نرگس بیدار: جانبخشی / سر در پیش داشتن: کنایه از دنبال گرفتن / سر، در: جناس / خواب، بیدار: تضاد
۳- بیت دوم درس را در یک بند، توضیح دهید.
– آفریدههای خدا بسیار گونهگون و رنگارنگ اند. انسانهای خردمند با دیدن زیباییهای طبیعت و پدیده های هستی به وجود ایزد بیهمتا پی میبرند و به هستی یزدان اقرار می کنند و او را می ستایند و هیچ گاه در بارگاه ایزدی گناه نمی کنند.
حکایت: سفر
روزی پیر ما، با جمعی از همراهان به درِ آسیابی رسید. افسارِ اسب کشید و ساعتی درنگ کرد؛ پس به همراهان گفت: «میدانید که این آسیاب چه میگوید؟، میگوید: معرفت این است که من در آنم. گِردِ خویش میگردم و پیوسته در خود سفر میکنم، تا هر چه نباید، از خود دور گردانم.»
قلمرو زبانی: افسار: طنابی که به دهنه اسب وصل است/ ساعتی: مدتی / درنگ: توقف / صحرا: دشت / معرفت: شناخت / قلمرو ادبی: افسارِ اسب کشیدن: کنایه از نگه داشتن اسب / آسیاب چه میگوید: جانبخشی
قلمرو فکری: گِردِ خویش میگردم و پیوسته در خود سفر میکنم، تا هر چه نباید، از خود دور گردانم: به خودشناسی میپردازم تا صفات ناشایست را از خودم دور کنم. پیام: لزوم خودشناسی برای رسیدن به کمال
اسرار التّوحید، محمّد بن منوّر