۳۰- سیاوش بدو گفت انده مدار / کزین سان بُوَد گردش روزگار
قلمرو زبانی: بدو: به او؛ مرجع ضمیر، کاووس / انده: کوتاه شده “اندوه ” / انده مدار: غمگین مباش / کزین سان: که این گونه / بُوَد: باشد، (بن ماضی: بود، بن مضارع: بو) / گردانش فعل«بودن»: من بودم، تو بودی، او بود، ما بودیم، شما بودید، ایشان بودند؛ من بُوَم، تو بُوی، او بُوَد، ما بویم، شما بوید، ایشان بوند/ گردش روزگار: سرنوشت، تقدیر
بازگردانی: سیاوش به کاووس گفت غمگین نباش، سرنوشت و بخش این چنین بوده است.
پیام: تقدیرگرایی، ناسازی روزگار با انسانهای آزاده
۳۱- سرِ پر ز شرم و بهایی مراست / اگر بی گناهم رهایی مراست
قلمرو زبانی: بهایی: ارزشمند، قیمتی / را: به معنای «برای» یا «دارندگی»/ قلمرو ادبی: سر: مجاز از «وجود» / بهایی، رهایی: جناس ناهمسان
بازگردانی: وجود من سراسر شرمگینی، ارزشمندی و پاکی است؛ پس اگر بیگناه باشم، نجات مییابم.
۳۲- ور ایدون که زین کار هستم گناه / جهان آفرینم ندارد نگاه
قلمرو زبانی: ور: و اگر / ایدون که: چنانچه / گناه: اسم به جای صفت به کار رفته است در معنی گناهکار/ جهان آفرین: خداوند؛ صفت فاعلی مرکب کوتاه (آفریننده جهان) / جهش ضمیر: مرجع ضمیر”م” در(جهان آفرینم) سیاوش، نقش مفعول دارد (جهان آفرین مرا نگاه نمیدارد) / قلمرو ادبی: جناسواره: گناه، نگاه
بازگردانی: اگر در این مورد گناهکار باشم، پروردگار من را زنده نمیگذارد.
۳۳- به نیروی یزدان نیکی دهش / کزین کوه آتش نیابم تپش
قلمرو زبانی: دهش: واژه وندی (ده + ِـ ش) / نیکی دهش: نیکی کننده / تپش: اضطراب ناشی از گرمی و حرارت، گرمی و حرارت / قلمرو ادبی: کوه آتش: اضافه تشبیهی (آتش: مشبه – کوه: مشبه به)؛ اغراق / تپش یافتن: کنایه از هراسیدن/ زمینه شگفتآوری حماسه
بازگردانی: با کمک نیروی خداوندِ نیکی دهنده، از این کوه آتش (میگذرم) و هیچ نگرانی و دلهرهای ندارم.
۳۴- سیاوش سیه را به تندی بتاخت / نشد تنگ دل جنگِ آتش بساخت
قلمرو زبانی: سیه: اسب سیاه / بتاخت: بتازاند(فعل دووجهی)، بدواند (بن ماضی: تاخت، بن مضارع: تاز) / بساخت: آماده و مهیا شد / قلمرو ادبی: تنگ دل شدن: کنایه از “غمگین شدن” / تندی: ایهام (۱- خشم، ۲- سرعت) / بتاخت، بساخت: جناس ناهمسان / جنگ آتش: استعاره پنهان (آتش مانند انسانی بود که سیاوش قصد جنگ با او را داشت.)
بازگردانی: سیاوش اسب سیاهش را به سرعت راند؛ غمگین و نگران نبود؛ بلکه خود را برای جنگ با آتش آماده میکرد.
۳۵- ز هر سو زبانه همی بر کشید / کسی خود و اسپ سیاوش ندید
قلمرو زبانی: سو: طرف/ زبانه: زبانه آتش، شعله / برکشید: بلند شد / خُود: کلاهخُود / قلمرو ادبی: خُود: مجاز از ” سیاوش”
بازگردانی: از هر سو آتش شعله میکشید به گونهای که کسی سیاوش و اسبش را نمیدید. (در آتش ناپدید شدند.)
پیام: ارتفاع زیاد آتش
۳۶- یکی دشت با دیدگان پر ز خون / که تا او کی آید ز آتش برون
قلمرو زبانی: دیدگان: چشمها / مرجع «او»: سیاوش / قلمرو ادبی: دشت: مجاز از ” مردم” / دیده پر از خون: کنایه از شدت “غم و اندوه، خون گریه کردن” / اغراق
بازگردانی: همه مردم حاضر در آن دشت (از شدت اندوه) خون میگریستند و انتظار میکشیدند تا ببینند کی سیاوش از آتش بیرون میآید؟
◙ آرایه متناسب با بیت را از کمانک مقابل انتخاب کنید. « خرداد ۱۴۰۰»
یکی دشت با دیدگان پر زخون / که تا او کی آید ز آتش برون ( ایهام / مجاز ) پاسخ: مجاز
۳۷- چو او را بدیدند برخاست غو / که آمد ز آتش برون شاه نو
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / مرجع او: سیاوش / برخاست: بلند شد(بن ماضی: برخاست، بن مضارع: برخیز)(همآوا؛ خواست: طلبیدن) / غو: فریاد، بانگ و خروش، هورا / شاه نو: سیاوش / قلمرو ادبی: نو: ایهام (۱- ولیعهد بودن سیاوش ۲- جوان و جان بازیافته) / غو، نو: جناس ناهمسان
بازگردانی: وقتی مردم سیاوش را دیدند، فریاد شادی سر دادند که شاهزاده از آتش به سلامتی بیرون آمد.
۳۸- چنان آمد اسپ و قبای سوار / که گفتی سمن داشت اندر کنار
قلمرو زبانی: چُنان: به گونهای / قبا: نوعی لباس بلند مردانه / گفتی: گویی، قید تشبیه، انگار/ سمن: یاسمن، گونهای درخت گل(همآوا؛ ثمن: بها) / اندر: در / کنار: بغل / قلمرو ادبی: قبا: مجاز از پوشنده قبا / سمن در کنار داشتن: کنایه از آرامش و تندرستی و آسیب ندیدن / اسب، سوار: تناسب / به ویژگی «شگفت آوری» حماسه اشاره دارد.
بازگردانی: اسب و سوار سفید پوش به گونهای تندرست از آتش بیرون آمدند که انگار از کنار گلهای یاسمن سفید بازگشته اند.
۳۹- چو بخشایش پاک یزدان بُوَد / دم آتش و آب یکسان بُوَد
قلمرو ادبی: چو: هنگامی که / بخشایش: آمرزش؛ بخشاییدن (بن ماضی: بخشود، بن مضارع: بخشا) / یزدان: ایزد، خداوند / پاک یزدان: ترکیب وصفی وارون / بود: باشد (فعل مضارع)/ دم: دما و گرما / قلمرو ادبی: تلمیح به داستان حضرت ابراهیم / آتش، آب: تضاد
بازگردانی: زمانی که بخشایش و آمرزش ایزد پاک شامل حال کسی شود. گرمای آتش و سردی آب با هم برابر میگردد.
پیام: لطف حق انسان را نگاه میدارد.
۴۰- چو از کوه آتش به هامون گذشت / خروشیدن آمد ز شهر و ز دشت
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / هامون: دشت / گذشت: عبور کرد (بن ماضی: گذشت، بن مضارع: گذر) / خروشیدن: فریاد زدن / قلمرو ادبی: کوه آتش: اضافه تشبیهی، اغراق / شهر، دشت: مجاز از “مردم” (میتوان مجاز نیز در نظر نگرفت؛ زیرا ممکن است که از شهر و دشت فریادی به گوش برسد) / کوه، شهر، دشت: تناسب / واجآرایی: «ش»
بازگردانی: هنگامی که سیاوش از کوه آتش به خوبی به دشت آمد، فریاد شادی و همدردی همه مردم به گوش رسید.
۴۱- همیداد مژده یکی را دگر / که بخشود بر بی گنه دادگر
قلمرو زبانی: را: حرف اضافه به معنی “به” / دگر (دیگر): نهاد / مژده: مفعول / یکی: متمّم / بخشودن: آمرزیدن، از گناه درگذشتن (بن ماضی: بخشود، بن مضارع: بخشا) / بیگنه: منظور سیاوش است / دادگر: عادل، منظور خداوند است / قلمرو ادبی: مصراع دوم: متناقضنما (پارادوکس) (ازاین جهت که شخصی بی گناه، گناهش بخشوده گردد)
بازگردانی: همه مردم به یکدیگر مژده میدادند که خداوند دادگستر، سیاوش بی گناه را آمرزید.
42- همیکَند سودابه از خشم موی / همیریخت آب و همیخست روی
قلمرو زبانی: خستن: زخمی کردن، مجروح کردن (بن ماضی: خست، بن مضارع: خل) / قلمرو ادبی: موی کندن: کنایه از “شدت خشم و اندوه” / آب: مجاز از اشک، عرق شرم / موی، روی: جناس ناهمسان، تناسب / واجآرایی «م»
بازگردانی: سودابه از شدّت خشم و اندوه موهای خود را میکند و اشک (عرق شرم) میریخت و بر چهره خود چنگ میانداخت و آن را زخمی میکرد.
پیام: شدت ناراحتی
۴۳- چو پیش پدر شد سیاووش پاک / نه دود و نه آتش نه گرد و نه خاک
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / شد: رفت / حذف فعل به قرینه معنایی [ نه دود … بود.] / قلمرو ادبی: پاک: ایهام (۱- پاکیزه ۲- بی گناه) / تناسب: دود، آتش، گرد، خاک / تناسب: آتش، خاک (عناصر چهار گانه) / پاک، خاک: جناس ناهمسان / واجآرایی: صامتهای “پ” و “ش” / واژهآرایی: نه
بازگردانی: سیاوش پاک و بی گناه در حالی به نزد پدر رفت که اثری از دود، آتش، گرد و غبار با او نبود.
پیام: بی گناهی سیاوش
۴۴- فرود آمد از اسپ کاووس شاه / پیاده سپهبد پیاده سپاه
قلمرو زبانی: فرود: پایین / سپهبد: منظور «کی کاووس» / حذف فعل به قرینه معنایی / قلمرو ادبی: واجآرایی صامت “پ” / واژهآرایی: پیاده / سپهبد، سپاه: تناسب، اشتقاق (رشته انسانی)
بازگردانی: کاووس شاه و همه سپاهیان و سربازان برای بزرگداشت سیاوش از اسب پیاده شدند.
۴۵- سیاووش را تنگ در بر گرفت / ز کردار بد پوزش اندر گرفت
قلمرو زبانی: تنگ: محکم / بر: آغوش، بغل / «گرفت» نخست: کشید / کردار بد: منظور ” بدگمانی نسبت به سیاوش” / پوزش: عذرخواهی /اندر: در / اندر گرفت: آغاز کرد / قلمرو ادبی: در، بر: جناس / بر، بد: جناس / قافیه: بر، اندر؛ گرفت / قافیه دوگانه / جناس همسان: گرفت (۱- کشید، ۲- آغازید)
بازگردانی: (کی کاووس) سیاوش را صمیمانه و محکم در آغوش کشید و از کردار ناپسند خود پوزش خواست.
پیام: عذرخواهی
شاهنامه فردوسی