تیرانا
تیرانا، نثر شاعرانه است. هنر اوستا در این کتاب ترکیبسازی واژگانی است.
تیرانا: فرزند خیالی است که نویسنده در این کتاب، برای خود میآفریند و با او به گفت وگو مینشیند، همانند «امیل» به قلم ژان ژاک روسو.
تیرانا! من از طبیعت آموختم که همانند با درختان بارور بیآنکه زبان به کمتر داعیهای گشاده باشم، سراسر کرامت باشم و سراپا گشادهدستی، بیهیچ گونه چشمداشتی به سپاسگزاری یا آفرین.
قلمرو زبانی: همانند با: همسو با / بارور: میوهدار / داعیه: ادّعا / گشاده باشم: ماضی التزامی / گشودن: باز کردن (بن ماضی: گشود، بن مضارع: گشا) / کرامت: سخاوت، جوانمردی، احسان، بزرگواری، بخشندگی و نیز بزرگوار داشتن کسی / چشمداشت: انتظار و توقع امری از چیزی یا کسی / چشم داشتن: منتظر دریافت پاداش یا مزد بودن / آفرین: ستایش، تحسین / قلمرو ادبی: همانند با درختان بارور: تشبیه / زبان: مجاز از دهان / زبان به چیزی گشودن: سخن گفتن / سراپا: کنایه یا مجاز از همه وجود / گشادهدستی: کنایه از سخاوت، بخشندگی /
پیام: بخشندگی بدون منت
تو نیز تیرانا! گشادهدستی و کرامت را از درختان میوهدار بیاموز و از بوستان و پالیز که به هر بهار سراپا شکوفه باشی و پای تا سر گل و با هر تابستان از میوههای شیرین و سایهٔ دلپذیر، خستگان راه را میزبانی کریم باشی و پایفرسودگان آفتابزده را نوازشگری درمانبخش دردها؛
قلمرو زبانی: پالیز: بوستان و در متن، با بوستان رابطهٔ معنایی ترادف دارد. / خستگان را و آفتاب زده را: «را» در کاربرد حرف اضافهٔ «برای» / خستگان: اهمیت املایی دارد / فرسودن: خسته کردن، به تدریج نابود کردن، درمانده کردن (بن ماضی: فرسود، بن مضارع: فرسا) / کریم: بخشنده / آفتاب زده: صفت مفعولی، آفتاب سوخته؛ آن که از آفتاب دچار بیماری و درد آفتاب سوختگی شده است / نوازشگر: صفت فاعلی / درمان بخش: صفت فاعلی / حذف فعل به قرینه لفظی: پای فرسودگان … دردها باشی. / قلمرو ادبی: گشادهدستی: کنایه از سخاوت، بخشندگی / از درختان … بیاموز: استعاره پنهان / پایفرسودگان: کنایه از خستگان و دردمندان / تناسب: بوستان، گل، شکوفه، بهار، درختان و…/ پای تا سر: مجاز از همهٔ وجود / شکوفه باشی و پای تا سر گل: استعاره پنهان /
پیام: یکسره بخشنده و جوانمرد بودن
نه همین مهربانی را به مهر که پاداش هر زخمهٔ سنگی را دستهای کریم تو میوهای چند شیرین ایثار کند.
قلمرو زبانی: مهر: عشق / که: بلکه / مهربانی را و هر زخمهٔ سنگی را: «را» در کاربرد حرف اضافهٔ «برای»/ زخمه: ضربه، ضربه زدن (زخمیدن: کوبیدن) / «چند» درعبارت «میوهای چند شیرین»: صفت مبهم / ایثار کردن: بخشیدن / قلمرو ادبی: زخمه سنگ: کنایه از آزار و اذیت
پیام: در برابر بدی خوبی کن
تو اگر آن مایه کرامت را از مادر به میراث میداشتی، میبایست همانند با درختان بارور، بخشندگی و ایثار را سراپا دست باشی؛ سپاس خورشید را که هر بامداد بر سر تو زرافشانی میکند و ابر، گوهر.
قلمرو زبانی: مایه: اندازه (همآوامانند: مایع: آبکی)/ بارور: میوهدار / و ابر، گوهر…: [بخشی از] فعل به قرینهٔ لفظی حذف شده است. [گوهر افشانی میکند.] / ایثار: از خودگذشتگی / قلمرو ادبی: مادر: استعاره از طبیعت طبیعت/ سراپا: مجاز از همه وجود / سراپا دست بودن: تشبیه، کنایه از بخشنده بودن / «زر» در «زرافشانی کردن»: استعاره از «نور» پراکندن خورشید / گوهر: استعاره از باران / مراعات نظیر: خورشید، بامداد و ابر
پیام: یکسره بخشنده و جوانمرد بودن
تیرانا! اگرم هیچ در سرنوشت از آزادگی بهرهای باشد، همینم از آفریدگار سپاسگزاری بس که بدین سعادتم رهنمون بود تا هرگز فریب آزاده مردم را از خویشتن بتی نسازم.
قلمرو زبانی: «م» در اگرم و همینم: جهش ضمیر، اگر در سرنوشتم… و همین از آفریدگارم… (مضاف الیه)/ بس: کافی / سعادت: خوشبختی / رهنمون: راهنما / «را» در «آزاده مردم را»: حرف اضافه؛ به خاطر / قلمرو ادبی: از خویشتن بت ساختن: کنایه از خودبین شدن؛ از خویشتن بتی نسازم: از احساس و علاقهٔ مردم آزاده، نسبت به خود، سوءاستفاده نکنم و خود را در نگاه آنها بزرگ نگردانم (چون بتی مایهٔ پرستش قرار ندهم).
قلمرو فکری: نویسنده از خدای سپاسگزار است که خوشبختی بزرگی به او بخشیده تا با تعریف و تمجید مردم به خود مغرور نگردد.
تیرانا؛ محمدرضا رحمانی (مهرداد اوستا)
◙ هر یک از مفاهیم «نیک نامی – درویش نوازی – بخشندگی و ایثار – بخشش بی منت» به کدام گزینه مربوط است؟ « خارج دی ۹۹»
الف) از طبیعت آموختم که همانند با درختان بارور – بیآنکه زبان به کمتر داعیهای گشاده باشم – سراسر کرامت باشم.
ب) سپاس خورشید را که هر بامداد بر سر تو زرافشانی میکند و ابر، گوهر.
پ) با هرتابستان از میوههای شیرین و سایهٔ دلپذیر، خستگان راه را میزبانی کریم باشی و پایفرسودگان آفتابزده را نوازشگری درمانبخش دردها.
ت) با این نسیم سحرخیز برخیز اگر جان سپردیم / در باغ میماند ای دوست گل یادگار من و تو.
پاسخ: الف) بخشندگی بی منت. ب) بخشندگی و ایثار. پ) درویش نوازی. ت) نیک نامی