روزگار سعدی

آرامگاه سعدی
آرامگاه سعدی

وقوع دو رویداد مهم تاریخی یعنی جنگ‌های صلیبی میان مسیحیان و مسلمانان در آسیای کهین و تازش تاتارها – که از حدود سال ۶۱۸ به درون فلات ایران آغاز شد – عصر سعدی را به روزگار گسترش زبان و فرهنگ پارسی در بیرون از مرزهای ایران بدل کرد.

عصر سعدی، عصر فروپاشی قدرت‌ها، حتی قدرت معنوی خلافت بغداد نیز است. در این دوره، گسترش زبان پارسی در بیرون از مرزهای جغرافیایی ایران به اوج خود رسید. اگر پیش‌تر از آن، زبان و ادب پارسی در درون فلات ایران درمی‌گسترد، در این دوره افزون بر اقلیم فارس – که به تازگی بر کانون‌های فرهنگی پیشین افزوده شده بود – مراکز جنب و جوش دیگری چون قونیه و دهلی هم در بیرون مرزهای جغرافیایی پیشین سر برآورد.

عصر سعدی روزگار کسادی نسبی بازار چامه و رونق و اعتبار چکامه (غزل) است. در این دوره وارون عصر انوری شمار غزل‌ها رو به فزونی گرفت. به‌ویژه با رسمیت یافتن تخلّص شاعر معمولاً در بیت پایانی غزل – که در دوره‌ پیشین رواج چندانی نداشت – گویی شاعران خود و هویّت شعری خویش را در غزل به ثبت رسانیدند و نشان دادند که آن‌ چه از نظر آن‌ها باید شعر راستین نامیده شود، غزل است.

در این دوره شعر و ادب پارسی گویی بر همان بنیان استواری تکیه دارد که فردوسی با خرد و حماسه برآورده بود. خرد عصر سعدی در خدمت تجربیّات زندگی و محیط بیرون است و بخشی هم متوجه درون آدمی و بازشناسی ابعاد احساس و عواطف‌ هنرآفرین او. جلوه‌گاه نمادین بخش نخستین، بوستان و قلمرو بخش دوم، غزلیّات نغز و پراحساس این دوره است که ناب‌ترین آن‌ها را در کلّیّات سعدی می‌توان جست. آیا می‌توانیم بوستان را – که بهترین جلوه‌گاه خرد و انسان خردمند است- حماسه اجتماعی آن روزگار بنامیم؟

اگر عرصه‌ سخن پارسی یک فرمانروای مسلّم و بی‌منازع داشته باشد، او کسی جز شیخ مصلح‌الدّین سعدی شیرازی نیست. او با آفرینش اثری شگرف و پرتأثیر مانند گلستان، در گستره نثر پارسی نیز هم‌چون شعر، بی‌همتا مانده است. به اعتبار همین استادی مسلم در شعر و نثر، این سراینده نویسنده را فرمانروای قلمرو سخن پارسی نامیده‌ایم.

نام او مُصلح، لقبش مُشرف‌الدّین و عنوان شعری‌اش «سعدی» است که بنابر مشهور باید از نام سعد بن‌ ابی بکر، اتابک سلغُری زمان خود گرفته باشد یا چنان که برخی از پژوهشگران اخیرا ابراز کرده‌اند، به علت انتساب نیاکانش به قبیله‌ بنی‌سعد، از قبایل نامی عصر پیامبر، این نام را گرفته است. «سعدی» در واقع باید نام خانوادگی او باشد.

مصلح، در حوالی سال ۶۰۶ هجری، پیش از حمله‌ مغول در خانواده‌ای که پدران او به تعبیر خودش «همه عالمان دین بودند»، در شهر نشاط‌انگیز شیراز دیده به جهان گشود. این کودک بی‌آرام که از پدر، یتیم مانده و محبّت‌های از دست رفته‌ وی شیراز را با همه‌ زیبایی‍اش برای او ناگوار کرده بود و دامن نیای مادری‌اش – که بنابر مشهور پدر قطب‌الدّین شیرازی، دانشمند بلندآوازه‌ سده‌ هفتم هجری بود- هم نتوانسته بود خلأ ناشی از فقدان پدر را پر کند و دیگر با ایام جوانی و جهان‌جویی فاصله‌ چندانی نداشت، به سفری دراز و پرخاطره و لبریز از تجربه و دانش‌اندوزی رهنمون شد. او که آموزش‌های مقدّماتی را در زادگاه خود فراگرفته بود، در حدود سال ۶۲۰ هجری که دو سه سالی از تازش مغولان به بخش‌های شرقی ایران می‌گذشت و به گفته خود او، جهان چون موی زنگی آشفته و درهم افتاده بود، برای اتمام تحصیلات، راه بغداد را در پیش گرفت. به‌ویژه که در آن ایام، اقلیم آرام فارس هم میدان تاخت و تاز پیر شاه، پسر محمد خوارزمشاه، شده بود.

سعدی چندی را در بغداد گذراند؛ امّا ناگهان انگیزه‌ دانش‌اندوزی در او به هوای جهان‌گردی بدل شد و از بغداد، راه دیگر سرزمین‌های تازی را در پیش گرفت.

اگر دعوی او در حکایت‌های گلستان و بوستان درست باشد، باید گفت که وی به روم و شرق عالم اسلام نیز رفته است. اگر همه‌ این سفرها هم واقعی نباشد و برخی از آن‌ها را تنها بر خیال شاعرانه حمل کنیم، باری در این نکته جای سخن نیست که سعدی سفر بسیار کرده است. او در آغاز جوانی از شیراز بیرون آمد تا مگر جایی قرار و آرام یابد؛ اما هیج جا قرار نیافت و بعد از سی و پنج سال خانه به‌دوشی، بار دیگر هوای شیراز به ‌دلش راه یافت؛ در حالی که از میانه‌ عمر هم گذشته بود و نزدیک به پنجاه سال داشت.

در آن ایام که سعدی از سفر دراز خود به شیراز بازمی‌گشت. اتابک ابوبکر، پسر سعد زنگی – که سعدی نام و کام خود را به او و خاندانش وامدار بود – بر این شهر فرمان می راند. اتابکان با سیاست و چاره‌اندیشی توانسته بودند سرزمین فارس را از آتش ویرانگر تاتاران در امان نگه دارند و برای سخنوران و نویسندگان، جزیره‌ ثباتی بسازند.

واپسین سال‌های زیست بارآور سعدی در شیراز گذشت و سرانجام در سال ۶۹۰ هجری یا سالی پس از آن، چراغ عمرش خاموشی گرفت و پیکر او که با عشق به آدمی و آدمیّت سرشته شده بود، در خاکی که امروز به نام «سعدیّه» زیارتگاه زنده‌دلان است، آرام یافت؛ در حالی که نامش زندگانی جاوید خود را تازه آغاز کرده بود.

از شیخ شیراز نوشته‌ها و سروده‌هایی به شرح زیر در دست است.

۱) بوستان با سعدی‌نامه که در واقع نخستین اثر نگاشته شده اوست و کار سرودن آن به‌سال ۶۵۵ به فرجام آمده است. گویا سعدی این اثر را هنگام سفر سروده و هم‌چون ارمغانی، در سال ورود به میهن به دوستانش پیشکش داشته است. درونمایه این کتاب که والاترین آثار خامه‌ توانای سعدی و یکی از شاهکارهای بی‌رقیب شعر پارسی است، اخلاق، تربیت، سیاست و اجتماع است در ده باب: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر. سعدی این کتاب را که حدود چهار هزار بیت دارد، به نام ابوبکر بن سعد زنگی درآورد.

۲) گلستان، شاهکار نویسندگی و بلاغت پارسی است که در سال ۶۵۶ نگارش یافته است.

۳) قصاید عربی که حدود هفتصد بیت می‌شود و مشتمل است بر موضوعات غنایی، ستایش، اندرز و سوگ‌سروده.

۲) قصاید پارسی، در ستایش پروردگار و ستایش و اندرز و پند بزرگان و پادشاهان همروزگار وی.

۵) مراثی، شامل چند قصیده‌ بلند در سوگ مستعصم بالله، واپسین خلیفه‌ عبّاسی که به فرمان هلاکو کشته شد و نیز چامه‌هایی در رثای چند تن از اتابکان فارس و بزرگان و وزیران آن عهد.

۶) ملمّعات و مثلثات و ترجیعات که به‌ویژه ترجیع بند مفصّل و معروف وی بسیار لطیف، دلپذیر و نغز است.

۷) غزلیات که خود شامل چهار بخش (کتاب) است: طیّبات، بدایع، خواتیم و غزلیات کهن.

۸) مجالس پنج‌گانه به نثر که در بردارنده‌ خطابه‌ها و سخنرانی‌های سعدی است. هر چند موضوع این اثر ارشاد و پند است؛ اما از لحاظ گوهره نویسندگی به پای گلستان نمی‌رسد.

‎۹) نصیحه الملوک در پند و اخلاق و چندین رساله‌ دیگر به نثر در موضوعات گوناگون.

۱۰) صاحبیّه که مجموعه‌ چند قطعه‌ پارسی و تازی است و بیش‌تر آن‌ها در ستایش شمس‌الدّین صاحب دیوان جوینی، وزیر دانش‌دوست عصر اتابکان است و به همین دلیل آن را «صاحبیّه» نامیده است.

مجموعه‌ این آثار کلیّات سعدی نامیده می‌شود که ابتدا خود شیخ و بعد هم چند سال پس از درگذشت او شخصی به‌ نام ابوبکر بیستون، آن را گردآورده و در ایران هم بارها به چاپ رسیده است.

دنیای شعر و فکر سعدی: کلَیّات سعدی عرصه‌ رنگارنگی است که در آن، همه‌ قالب‌های شعری و چشم‌گیرترین اسلوب‌های نویسندگی، همه‌ مضمون‌های اخلاقی و اندرزی، عاشقی و پارسایی، اجتماعی و عرفانی، تربیتی و حکمی، سیاسی و رعیّت پیشگی و … دیده می‌شود و در یک کلام هر کس با هر سنَ و ذوق و سبک و سلیقه‌ای از سیر در این گل‌گشت پر صفای هنر و اندیشه‌ پارسی، سیراب و دست پر و خشنود بازمی‌گردد. تنها ریاکاران و دین‌فروشان و دروغ‌گویان از گشت و گذار در آن، طرْفی برنمی بندند و بهانه‌جویان و نزدیک‌بینان هم آن را دنیایی پر از تناقض و شگفتی می‌بینند. غافل از آن که آن‌چه می‌بینند، تناقض نیست؛ واقعیتی است که آدمیان در زندگی انسانی خود هر روز با آن روبه‌رو می‌شوند.

در کلیات سعدی همه چیز در جای خود قرار دارد. اگر دنیای واقعی و ملموس آدمیان را با همه‌ شیرینی‌ها و تلخی‌هایش در گلستان می‌بینیم؛ در کنار آن دنیای پاک و خواستنی و سراسر آرمانی بوستان هم هست که همگان یک‌سره در آن به مراد می‌رسند. دنیای زهد و موعظه‌های پارسامنشانه را در قصاید و آشکارترین رموز عاشقی و معیارهای زیباپسندانه را در فضای سرشار از عاطفه و احساس غزلیّات پراکنده می‌بینیم که آدمی را به‌دنیای واقعی خود – همان دنیای که در خلوت با خویشتن دارد – باز می‌گرداند؛ در کلَیّات سعدی، اوج و فرود جهان آدمیان هر یک در جایگاه خویش بازتافته است.

تقریباً همه‌ قالب‌های شعری که تا سده‌ هفتم هجری در زبان پارسی آزموده شده و تمام موضوعات و مضامین شعری آن روزگار – از ستایش، وصف، زهد، تحقیق، عشق و عرفان گرفته تا اجتماعیّات و اخلاقیّات و حماسه و سوگ‌سروده و حتی هجو و هزل – را در کلّیات سعدی می یابیم. کلّیّات او نماینده اعتدال در ادب پارسی نیز است. به عبارت دیگر، اگر بخواهیم تنها یک سراینده معتدل که همه‌ جنبه‌های هنری و فنّی و هم‌چنین جهات مضمونی و فکری، فردی و اجتماعی و عاطفی و عقّلی را به کمال در شعر خویش باز نموده است، در سرتاسر ادبیّات یکهزار و صد ساله‌ پارسی بجوییم، او کسی جز شیخ شیراز نخواهد بود.

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا