کارگاه تحلیل فصل۱(علوم۱)

قلمرو زبانی: ای: یا /  که: کس / غمگِن: غمگین / سزاوار: شایسته / وندر: و در / سرشک: اشک / همی باری: می باری/ قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن (رشته انسانی) / سرشک همی باری: استعاره پنهان

قلمرو زبانی: خیره: بیهوده /  چه: چرا / قلمرو ادبی: رفت: کنایه از مرد / آمد: کنایه از اینکه به جهان آمد

فضای حاکم بر شعر سنگین و غم انگیز است و میان وزن و آهنگ با درون مایه هماهنگی وجود دارد.

ادبیات غنایی، عاطفی / فضای حاکم بر شعر شاد و شورانگیز است درون مایه با وزن و آهنگ هماهنگی وجود دارد.

قلمرو زبانی: برافشاندن: پاشیدن /  ساغر: جام می / فلک: گردون / را: اضافه گسسته / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (رشته انسانی) / بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم: کنایه از خوش گذرانیم

غنایی، عاطفی / وزن شعر نرم، آرام و لطیف است.

قلمرو زبانی: مطرب: رامشگر، نوازنده / برگفت: نقل کرد / بذل کردن: ارزانی داشتن / سماع: شنیدن / قلمرو ادبی: جان رقص می‌کند: استعاره

رباعی؛ تعلیمی و فلسفی است / وزن شعر سنگین است و در آن حس و حال متفکرانه و آمیخته با حسرت و اندوه وجود دارد

شعر حماسی است. وزن و آهنگ کوبنده و کوتاه است و بار عاطفی آن ، پهلوانی – جسورانه.

قلمرو زبانی: خروشیدن: فریاد زدن /  کای: که ای / فرّخ: خجسته / هماورد: حریف / برآرای: سامان دادن (بن ماضی: برآراست؛ بن مضارع: برآرای) / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / برآرای کار: کنایه از این که آماده شو

شعر تعلیمی است. فضای عاطفی حاکم بر شعر ملایم و اندرزی و نصیحت گرایانه است؛ ولی وزن شعر شورانگیز و رنگی.

قلمرو زبانی: خروشیدن: فریاد زدن /  کای: که ای / فرّخ: خجسته / هماورد: حریف / برآرای: سامان دادن (بن ماضی: برآراست؛ بن مضارع: برآرای) / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / برآرای کار: کنایه از این که آماده شو

قلمرو زبانی: خلق: مردم /  گوشه نشین: زاهد / قلمرو ادبی: گوشه گرفتن: کنایه از کناره گیری کردن / گوشه چشمت بلای گوشه نشین است: کنایه از این که نگاه و چشم زیبای تو حتا زاهدها را هم گرفتار عشق می کند / واج‌آرایی: «ش»، «گ» / واژه‌آرایی: گوشه

قلمرو زبانی: چون: هنگامی که /  کای: که ای / فرّخ: خجسته / هماورد: حریف / برآرای: سامان دادن (بن ماضی: برآراست؛ بن مضارع: برآرای) / قلمرو ادبی: پای کشیدن: دوری کردن / دل نیست کبوتر: تشبیه / از گوشه بامی که پریدیم: کنایه از این که از جایی که رفتیم/ واج‌آرایی: «ی»، «م»، «ک»، «د»  / واژه‌آرایی: کشیدیم، بریدیم، پریدیم

قلمرو زبانی: داد: ۱- حق، ۲- فریاد زدن /  کمند: طناب / قلمرو ادبی: واج‌آرایی: «د»، « ﹻ » / واژه‌آرایی: بند، داد، دل، ما

قلمرو زبانی: بس: فقط / ملول: دل مرده، اندوهگین / علما: فقها / قلمرو ادبی: واج‌آرایی: «ل»، «م»، «ع» / واژه‌آرایی: بی عمل

واج‌آرایی: «ن»، «خ»، «ا»

قلمرو زبانی: برآویختن: گلاویز شدن (بن ماضی: برآویخت؛ بن مضارع: برآویز) / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / خون ریختن: کنایه از این کشتن

پی دی اف کارگاه تحلیل فصل۱ علوم و فنون ادبی۱
کارگاه تحلیل فصل۱ از کتاب علوم و فنون ادبی دهم
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا