هنر و اندیشه یونان

اگر بخواهیم ادب باخترزمین را با توجه به دبستان‌های ادبی آن سامان بپژوهیم، بی‌گمان باید از ادب یونان باستان بیاغازیم؛ زیرا آنچه در باخترزمین «انسان‌گرایی»، «انسان‌باوری» یا «اومانیسم» نامیده می‌شود، بازگشتی دوباره به ادب یونان باستان است. بنابراین نخست اندکی با ادب یونان باستان آشنا می‌شویم.

تمدن امروز جهان در یونان آغازید. یونانیان اصول و مبانی فرهنگ خود را از مصر، کلده، آشور، بابل و ایران وام گرفته بودند؛ امّا در اندک مدتی، به کمک ذوق سرشار و اندیشه توانای خود، آنچنان گستردگی و شکوهی به آن بخشیدند که هنوز پس از گذشت چند هزار سال جهان امروز از آن بهره می‌گیرد. هنوز دیدگاه ارسطو درباره هنر و ادب، هم چنان نوآیین و قابل استفاده است. هنوز آشیل و سوفوکل و اوریپید در نمایش نامه‌نویسی نغزند. هنوز کمتر اندیشه ای در گستردگی و توانایی از اندیشه‌های سقراط، افلاطون و ارسطو گذشته است.

این ملت هوشیار و هنرمند نخستین کسانی بودند که آزادی و آزادزیستن را شناختند و به ارزش دانش پی بردند. آنچه را که امروز ما از دانش‌های گونه‌گون، شمارشناسی، اخترشناسی، پزشکی، فلسفه، تاریخ، سیاست، اخلاق، رساسخنی، سخن‌سنجی و زیبایی شناسی می‌شناسیم، نخست در این سرزمین پژوهیده و بررسی شد.

در سنگ‌تراشی و ساختمان‌سازی، نگارگری و پیکرتراشی، شعر و نمایش‌نامه، ذوق و قریحه توانای یونانیان، آثاری را آفریده است که نماینده تیزویر و شکوه انسانی است و شاید جهان هرگز همال آنها را نبیند.

کتاب ارزشمند بوطیقا (فن شعر) اثر جاودانه ارسطو، اطلاعات جالب و ارزشمندی درباره شعر و نمایش‌نامه‌های منظوم یونان به ما می‌رساند و نشان می‌دهد که ادب و هنر در یونان باستان آن چنان ارزشمند بوده که فلسفه‌دانی بزرگ مانند ارسطو همه کوشش خود را برای نوشتن کتابی درباره فن شعر نهاده است. کهن‌ترین آثاری که از دوران یونان باستان برجای مانده دو اثر حماسی منظوم به نام های ایلیاد و اودیسه است که از همان روزگار نگارش، آنها را به هومر بازخوانده‌اند. ما از زندگی هومر، آگاهی چندانی نداریم و فقط می‌دانیم که ظاهراً ده سده پیش از زایش مسیح می‌زیسته است.

با توجه به پختگی و قدرتی که در درپیوسته‌های ایلیاد و اودیسه، دیده می‌شود، به نظر نمی‌رسد که این دو اثر نخستین آثار هنری ملت یونان باشند؛ بلکه تکامل یافته تلاشهای ادبی این ملت در درازنای روزگاران اند.

ارزنده ترین پیشامدی که در ایلیاد به نظم کشیده شده است، جنگ یونان با ترواست. پاریس فرزند پریام، پادشاه تروا به اسپارت (از بلاد یونان) می‌رود و منلائوس پادشاه آن سرزمین او را به گرمی در خانه خود می‌پذیرد در غیاب منلائوس، پاریس با هلن، همسر زیبای او که زیباترین زن جهان است، می‌گریزد و خزاین شاه منلائوس را نیز با خود به یغما می‌برد. منلائوس در پی کین‌ستانی از یونانیان یاری می‌جوید تا با او به تروا بتازند و هلن را بازگردانند. آگاممنون برادر منلائوس سپاه‌سالاری را به عهده می‌گیرد و همه سرداران و پهلوانان سرزمین یونان که اکثر ایشان پیش از این از خواستگاران هلن بوده اند، در این جنگ همباز می‌شوند.

در جنگی سخت که در نزدیکی تروا میان دو سپاه درمی‌گیرد، سپاه منلائوس شهر را ده سال محاصره می‌کنند. در این جنگ و محاصره، نخست، یونانیان درمی‌شکنند. داستان خشم آشیل، پهلوان رویین‌تن یونان و دلاوریهای او بخشهای مهمی از ایلیاد را به خود ویژه داده است. ایشان سرانجام شکست می‌خورند و آشیل کشته می‌شود؛ زیرا پاشنه پایش که رویین نبوده هدف ضربات دشمن قرار می‌گیرد و مانند اسفندیار که از ناحیه چشم ضعیف و ضربه پذیر بوده است، جان می‌بازد.

در یکی از پیروزی‌های اولیه تروا هکتور دلاور و جنگاور تروا، سربازان خود را به استراحت امر می‌کند:

هکتور برای آنان چنین سخن گفت و مردان تروا هلهله ای رسا کشیدند. پس از توسنهای جنگی خود ـ که عرق می‌ریختند ـ لگام برگرفتند و هر کس در کنار ارابه خود اسبهایش را بست…

ستارگان در آسمان گرد مدار شب می‌درخشند و نمایی شگفت انگیز دارند. بادها خوابیده اند و برآمدگی ها به چشم می‌خورند سبزه‌زارها هویدا می‌شوند. در این هنگام بین کشتی‌های سیاه و رود کسانتوس، آتش‌های بی‌شمار اسب‌پروران تروایی فروزان است.

اسب‌ها، خسته از جنگ، گندم و جو سفید را می‌جویدند و نزدیک ارابه‌های خود، سپیده‌دم را با تخت زیبایش انتظار می‌کشیدند.

ادب اروپا و دبستان‌های ادبی

در حقیقت، دبستان‌های ساناسان ادبی در باخترزمین از سده پانزدهم میلادی به بعد پدید آمده اند. انسان‌گرایی یا انسان‌باوری (اومانیسم) که یکی از پویه‌های سرنوشت‌ساز سده چهاردهم میلادی است، نتیجه افول قدرت مطلقه مسیحیت در اندیشه و عمل و رویارویی کلام، فلسفه، هنر و ادب با آن بود.

هنرمندان و فلسفه‌دانان سده‌های میانی با تکیه بر آموزه‌های کلیسا در آن روزگار انسان را موجودی گناهکار و خوار می‌شمردند و جان مایه آثار ایشان در آن دوره، تجسم مرگ و رنج و عذاب بود؛ امّا با جنبش انسان‌گرایان، انسان در مرکز توجه هنرمندان و فلسفه‌دانان قرار گرفت و هنر به جای طرح رنج و عذاب به سوی زندگی توام با نشاط گرایید. در سده پانزدهم، خیزشی نو در ادب باخترزمین آغاز شد. در تاریخ ادب ایتالیا، این خیزش از سده پانزدهم تا نیمه نخست سده شانزدهم ادامه پیدا کرد. این خیزش را از لحاظ ماهیت و مشخصات، به دو دوره می‌توان تقسیم کرد:

۱) انسان‌گرایی که سه چهارم سده پانزدهم را دربرمی‌گرفته است.

۲) نوزایش که در ربع پایانی سده چهاردهم آغازید و تا سال ۱۹۵۹ ادامه داشت.

در حقیقت انسان‌گرایی، جامعه‌ای خردگرایانه را بنیاد نهاد؛ به بیان دیگر، خردگرایی یونان باستان، بار دیگر با گسترش و ژرفای بیشتری در اروپا زاده شد. گاهواره این خیزش تازه، ایتالیا بود.

نوزایش (رنسانس) در حقیقت، نوعی بازگشت به دوران ادب و هنر گذشته است. تاریخ‌نگاران، نوزایش را یکی از پرارج‌ترین تاریخ جهان به شمار آورده اند. این رویداد بزرگ هم اندیشه و خردورزی بشر را اعتلا بخشید و هم جنبه هنری و ادبی زندگی انسان را بسیار دگرگون کرد. شهر شگفت‌انگیز فلورانس، گاهواره نوزایش ایتالیا قلمداد می‌شود. فلورانس به جهت رونق و شکوفایی تجاری همواره مورد نظر همسایگان بود و بارها این شهر بزرگ را به جنگ کشانیدند؛ امّا سرانجام فلورانس وسعت یافت و مستقل شد.

فلورانس در این هنگام به صورت جمهوری اداره می‌گردید. این شهر مدت دو سده، شهر زرین ثروت و اندیشه بود و با داشتن بزرگان و تیزهوشانی چون پترارک، میکل آنژ، لئوناردو داوینچی رافائل و دیگران می‌توان آن را روح نوزایش نامید.

پترارک، شاعر بزرگ ایتالیایی (۱۳۰۴-۱۳۷۴)، کشیش عاشق و انسان‌دوستی بود که در آثارش مواهب زندگی این جهانی را می‌ستود. شاید او نخستین هنرمندی باشد که زن در آثار او جاه و جایگاهی والا یافته است.

چهره لائورا، معشوقه پترارک در آثارش تصویر زنی هنرمند، فرهیخته و والامقام است و وارون نظر کلیساییان در آن روزگار شیطان مجسم و عامل گناه نیست. لئوناردو داوینچی (۱۵۱۹ -۱۴۵۲) در فلورانس پرورد. او پیکرتراش، ساختمان‌ساز، مهندس و دانشمند بود.

این نگارگر تیزویر از معدود کسانی است که همه چهره‌ها را با حالت‌های روانی آنان نگاشته است. در پرده مونالیزا معروف به لبخند ژوکوند، لبخند رازناک و ابهام آلود مونالیزا در حقیقت حالتی گذراست که بر چهره او نقش بسته و داوینچی این حالت زودگذر را به ابدیت پیوند زده است.

داوینچی در کار سایه روشنها روش تازه ای را ابداع کرد و از بارش نور بر اشیا بسیار بهره گرفت. ابهام هنری به آثار او حالتی خردگرایانه می‌دهد و او با دقت و ظرافت همچون کالبدشناس اندام ها و اجزا را ترسیم می‌کند.

رافائل (۱۴۸۳-۱۵۲۰) پیکرتراش و نگارگر ایتالیایی، شیوه‌های روان شناختی و کالبدشناختی داوینحی را با استادی و ابتکار دنبال کرد.

رافائل در نگاره‌های خود، تک چهره‌نگاری را – که از دستاوردهای رنسانس است – به اعتلا رسانید که با محصول دیگر عصر نوزایش یعنی آزادی فردی تطبیق می‌کند.

میکل‌آنژ (۱۴۷۵-۱۵۶۴) تندیسگر بزرگ دوران نهضت انسان‌گرایی است. او هم‌چون رافائل در این نهضت سهمی برجسته داشت.

میکل‌آنژ بیش‌تر بر جسم انسان تأکید داشت و در اکثر آثار او، انسان‌ها، برهنه و در مرکز توجه‌اند؛ این آثار که بیشتر در نمازخانه‌ها و کلیساها دیده می‌شود، نشان‌دهنده‌ تاکید هنرمند بر آزادی و جایگاه انسان در تفکّر اومانیستی است.

داوینجی، میکل‌آنژ و رافائل، بزرگ‌ترین هنرمندان انسان‌گرا و از نوابغ عصر خودند که در فضای خردگرایانه و باز فلورانس، پرورش یافته‌اند.

به دنبال حرکت انسان‌گرایی در اروپا در سده‌های بعد – یعنی سده شانزدهم و هفدهم – انقلابی در دانش رخ داد. فرانسیس بیکن (۱۵۶۱-۱۶۲۶) فلسفه‌دان بزرگ انگلیسی، به آزمایش و تجزیه و تحلیل اعتقاد داشت و روش او موسوم به استقرا (از جزءبه کل رفتن) بود؛ زیرا در این روش اصولی که بیان می‌شود، تنها نتیجه‌ بررسی واقعیت‌های جزئی است.

رنه‌دکارت (۱۵۶۱-۱۶۲۶) ریاضی‌دان و فلسفه‌دان فرانسوی نیز با جمله‌ معروف خود «من می‌اندیشم؛ پس هستم» شک را آغاز حرکت به سوی شناخت خردگرایانه دانست. بنابراین، انسان این قرون کوشید تا در اصول بسیاری از مسائل و مناسبات اجتماعی شک کند؛ و ذهن خود را از اندیشه‌های کلیسا آزاد سازد. بعدها انسان‌گرایان قرون ۱۴ تا ۱۶ میلادی را عصر نوزایش و شکوفایی نامیدند. در این ایام به طورکلی خردگرایی عصر یونان باستان در همه‌ زمینه‌های حیات، اروپا را از نو بنیاد نهاد. رنسانس اگرچه از ایتالیا آغاز شد؛ امّا هم‌چون موجی سترگ، سراسر اروپا را در خود شناور کرد و پس از آن، انقلاب‌ها و تحولات عظیم اجتماعی رخ نمودند. مهم‌ترین رخداد جهان، یعنی انقلاب صنعتی، دستاورد اندیشه‌ فلورانسی‌ها و سپس اومانیست‌های عصر رنسانس است.

دانته (دورانته) آلیگیری

دانته (۱۳۲۱-۱۲۶۵) بزرگ‌ترین شاعر ایتالیا در عصر انسان‌گرایی و زمینه‌ساز نوزایش است. او سرایندگان و هنرمندان پس از خود را در سراسر اروپا تحت تأثیر قرار داد.

دانته از بزرگان و دولت‌مردان شهر فلورانس بود.

اثر پرآوازه او «کمدی الهی» نام دارد. این منظومه‌ سترگ تمثیلی است از سفر روح انسان به سه جایگاه آخرت یعنی دوزخ، برزخ (اعراف) و بهشت.

کمدی الهی نوعی حماسه‌ ادبی – دینی و کاملاً آفریده‌ ذهن و تصور دانته است. به نظر می‌رسد که دانته کتاب الغفران (آمرزش) اثر ابوالعلای معری، شاعر نابینای عرب اهل سوریه را دیده است؛ زیرا معری این کتاب را نزدیک به دو قرن پیش از دانته نوشته است.

در الغفران نیز سفری خیالی به بهشت و دوزخ صورت گرفته است.

داستان کمدی الهی چنین است که دانته در عالم رؤیا خود را در جنگلی تاریک در میان جانوران وحشی می‌یاید. در این احوال، ویرژیل (مظهر عقل انسانی) ظاهر می‌گردد و راهنمای سفر او می‌شود.

آن‌ چه به این اثر ارزش ادبی می‌بخشد. تخیل شگفت‌انگیز نویسنده در تصویر عالم آخرت است. دانته در این کتاب، همه‌ آرایه‌های ادبی را به خوبی رعایت کرده است.

پس از دانته، افرادی که بیش‌ترین تأثیر را از وی پذیرفته‌اند. عبارت‌اند از:

بوکاچیو (۱۳۷۵-۱۳۱۳) قصه‌پرداز ایتالیایی که دکامرون او بسیار مشهور است. دکامرون مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که بوکاچیو در آن‌ها از جامعه‌ روزگار خود انتقاد می‌کند.

پترارک (۱۳۷۴-۱۳۰۴) شاعر ایتالیایی و از پیشگامان نهضت اومانیسم.

جان میلتون (۱۶۷۴-۱۶۰۸) نام‌آشناترین شاعر انگلیسی و آفریننده‌ حماسه‌ «بهشت گمشده».

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا