آموزه دوازدهم: کاوۀ دادخواه

هنر (فضیلت، استعداد، شایستگی، لیاقت) / محضر(استشهادنامه) / درای (پتک) / منزل (اقامتگاه)

تو شاهی و گر اژدها پیکری / بباید بدین داستان، داوری  / گر: یا

الف) به دلایل سیاسی، فرهنگی، مذهبی یا اجتماعی، از فهرست واژگان حذف شود؛ مانند: برگستوان (پوشش اسبان و جنگاوران)، سوفار (دهانهٔ تیر)، خوازه (طاق نصرت)، خوان (سفره( [هم آوای؛ خان: رئیس]، دستار (عمّامه، دستمال)، آزفنداک (رنگین کمان)، ملطّفه (نامه)، چهارآیینه (لباس جنگی(، خوالیگر (آشپز)، باره (اسب)

واژهمعنای قدیممعنای جدید
دستوروزیر، اجازه، مشاورفرمان، دستور زبان
تماشاراه رفتن، گردش کردننگاه کردن به چیزی یا کسی
کثیفمتراکم و انبوه؛ چگالآلوده و ناپاک
سفینهکشتیفضاپیما
سوگندگوگردقسم
رعنانادانبلند قد
شوخچرکخوش طبع؛ بذله گو
واژهمعنای قدیممعنای جدید
یخچالیخچال‌های طبیعی زمینوسیله‌ای برای سرد نگه داشتن غذا
زینزین اسبزین دوچرخه
سپرابزار جنگیسپر خودرو
رکابحلقه آویخته از زین اسبرکاب دوچرخه
پیکاننوک تیرنام خودرو

پذیرش: (با همان معنای قدیم به حیات خود ادامه می‌دهد) / قبول

سوفار: (از فهرست واژگان حذف شده است) / ته تیر

رکاب: (هم معنای قدیم خود را حفظ کرده و هم معنای جدید گرفته است) / حلقه آویخته از زین اسب

شوخ: (با از دست دادن معنای پیشین و پذیرفتن معنای جدید، به دوران بعد منتقل شده است) / خوش طبع؛ بذله گو

◙ زمینه ملّی: خروشان همی‌رفت نیزه به دست / که ای نامداران یزدان پرست ← نیزه مجاز از درفش کاویانی است.

◙ زمینه قهرمانی: همی‌بر خروشید و فریاد خواند /  جهان را سراسر، سوی داد خواند

روز و شب: تضاد، مجاز از همیشه / دو لب گشودن: کنایه از سخن گفتن

چو کاوه برون شد ز درگاه شاه / بر او انجمن گشت بازارگاه/ مجاز از مردم بازار

از آن چرم، کاهنگران پشت پای / بپوشند هنگام زخمِ درای / مجاز از پیش بند چرمین که آهنگران هنگام کار برتن می‌کنند.

درفش کاویان: درفش ملیّ ایران در عهد ساسانی، (کاویان یا کاویانی: منسوب به کاوه)، نماد پیروزی و کامیابی

بازگردانی: تو یک لحظه مانند فریدون در میدان جنگ برو تا از آن پس به هر سو که روی آوری پرچم کاویانی و پیروزی را ببینی.

بازگردانی بیت ۲۹ام: سپس کاوه فریاد برآورد و در حالی که از خشم و ترس می‌لرزید، استشهادنامه را پاره کرد و زیر پا انداخت.

مار: نمادی است از اهریمن و در این جا نیز بر دوش ضحّاک می‌روید که تجسّمی است از خوهای اهریمنی و بیداد و منش پلید ضحّاک

ضحّاک فرزندان کاوه را کشته بود و به مردم بسیار ستم روا می‌داشت؛ ازین رو کاوه مردم را علیه ضحّاک برانگیخت؛ مردم را برشوراند و به داد و عدالت فراخواند.

پایمردان دیو همان دستیاران و دست نشانده‌های ضحّاکند. کسانی که از خدا نمی‌هراسند. در برابر ستم خاموش می‌نشینند و به گفته‌های ستمگری چون ضحّاک دل سپرده‌اند و کارهای ستمگرانه او را نادیده می‌گیرند.

2 دیدگاه دربارهٔ «آموزه دوازدهم: کاوۀ دادخواه»

  1. خیلی مطالبتون خوبه من همیشه نکات معلمم رو با نکات شما تلفیق و کامل میکنم. انشالله سلامت باشین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا