آموزه دوازدهم: کاوۀ دادخواه

قلمرو زبانی: شمار: حساب و کتاب / پدید: آشکار / آید: شود (بن ماضی: آمد، بن مضارع: آ) / گیتی: جهان / چون: چگونه /  قلمرو ادبی: مگر:  ایهام (۱- شاید ۲- امید است)

قلمرو زبانی: مارانت: ضمیر کوتاه (اسکان پیش از ضمیر) / همی‌داد باید: می‌باید داد / انجمن: مجلس /  قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: سپهبد: فرمانده سپاه و منظور ضحاک است / بنگرید: نگاه کرد (بن ماضی: نگریست، بن مضارع: نگر) / شگفت آمدش: تعجب کرد / کان: که آن /  قلمرو ادبی: به گفتار بنگرید: حس‌آمیزی

قلمرو زبانی: بازدادن: پس دادن / مرجع او: کاوه / بدو: به او / قلمرو ادبی: پیوند کسی را جستن: کنایه از خواستند نظر او را جلب کردن

قلمرو زبانی: بفرمود: دستور داد(بن ماضی: فرمود، بن مضارع: فرما)  / «را»: حرف اضافه به معنای «به» / محضر: استشهادنامه / اندر: در / بر آن محضر اندر: دو حرف اضافه برای یک متمم /گوا: شاهد / قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: چو: هنگامی‌که / محضر: استشهادنامه / سبک: سریع / قلمرو ادبی: موقوف المعانی / پیران: مجاز از دستیاران و کارگزاران ضحّاک

قلمرو زبانی: خروشید: فریاد زد (بن ماضی: خروشید، بن مضارع: خروش) / کای: که ای / پایمردی: خواهشگری، میانجی گری، شفاعت / پایمرد: دستیاران حکومت، توجیه کنندگانِ حکومت بیداد / گیهان: کیهان، جهان، گیتی / خدیو: شاه / گیهان خدیو: خدای جهان، ترکیب اضافی وارون / قلمرو ادبی:  دیو: استعاره از ضحاک / دل بریده: کنایه / خدیو، دیو: جناس ناهمسان افزایشی

قلمرو زبانی: دوزخ: جهنّم / قلمرو ادبی: روی نهادن: کنایه از رفتن، گراییدن / دل سپُردن: کنایه از پذیرفتن، تسلیم شدن / سوی، روی، اوی: جناس / روی، دل: تناسب

قلمرو زبانی: بدین محضر اندر: دو حرف اضافه برای یک متمم / محضر: استشهادنامه / گوا: گواه، شاهد/ براندیشیدن: ترسیدن / قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: جستن: پریدن، جهیدن (بن ماضی: جست، بن مضارع: جه) / لرزان: کنایه از «با ترس و لرز» / دریدن: پاره کردن / سپَردن: طی کردن (بن ماضی: سپَرد، بن مضارع: سپَر) / قلمرو ادبی: به پای سپردن: کنایه از پای مال کردن و زیر پا گذاشتن/ جای، پای: جناس / واج‌آرایی «ر»

قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / شد: رفت / درگاه: بارگاه / انجمن گشت: جمع شد / بازارگاه: چهارسو، جای خرید و فروش، بازار / قلمرو ادبی: بازارگاه: مجاز از مردم بازار

قلمرو زبانی: برخروشید: بانگ زد / فریاد: کمک / فریاد خواندن: فریاد خواستن، طلب یاری کردن، دادخواهی کردن / سراسر: همه / خواند نخست: طلب کرد / را: اضافه گسسته (جهان را سراسر: سراسر مردم جهان)/ داد: حق و عدالت / خواند دوم: فراخواند، دعوت کرد / قلمرو ادبی: جهان: مجاز از مردم جهان / داد: ایهام ۱- عدل و داد ۲- داد و فریاد

قلمرو زبانی: پشت: ضد / پشت پا: روی، پا سینۀ پا / زخم: ضربه / دَرای: پتک، در اصل به معنای زنگ کاروان است / قلمرو ادبی: چرم: مجاز از پیش بند / موقوف المعانی

قلمرو زبانی: برخاست: بلند شد / قلمرو ادبی: گرد برخاست: کنایه از انبوهی و جنب و جوش مردم / گرد، کرد: جناس

قلمرو زبانی: خروشان: فریاد زنان / پرستیدن: پرستاری کردن، خدمت کردن / نامدار: سرشناس / یزدان:‌ خداوند / موقوف المعانی / قلمرو ادبی: نیزه: مجاز از پرچم و درفش کاویان

قلمرو زبانی: کاو: که او / بند: فریب و افسون / قلمرو ادبی: هوای کسی کردن: کنایه از «میل کسی داشتن» / دل از بند بیرون کردن: کنایه از «فرمان نبردن»

قلمرو زبانی: پوییدن: دویدن، حرکت کردن / مهتر: بزرگتر، رئیس؛ منظور ضحاک است. / آهرمن: اهریمن / اهریمن یعنی خرد خبیث و پلید / جهان آفرین: آفریدگار / «را» در «جهان آفرین را»: اضافه گسسته (دشمن جهان آفرین) / به دل: در دل / قلمرو ادبی: پوییدن: کنایه از اعتراض کردن / است: ردیف، واژه آرایی / واج‌آرایی «ن»

۳۷- همی‌رفت پیش اندرون مرد گرد / سپاهی بر او انجمن شد، نه خُرد

قلمرو زبانی: گرد: پهلوان / پیش اندرون: در پیش، پیشاپیش/ انجمن شد: گرد آمد / خرد: اندک / قلمرو ادبی: گرد، خرد: جناس

قلمرو زبانی: کافریدون: که فریدون / اندر: در / راست: مستقیم / قلمرو ادبی: سر اندر کشیدن: کنایه از متمایل شدن

قلمرو زبانی: سالار: سردار / سالار نو: پادشاه نو، منظور فریدون است / مرجع «ش»: فریدون / برخاست: بلند شد / غو: فریاد، بانگ و خروش، غریو/ قلمرو ادبی: نو، غو: جناس / واج‌آرایی «د»

قلمرو زبانی: گیتی: جهان / چو: چون، هنگامی‌که / وارونه: برعکس /  قلمرو ادبی: جهان را وارونه دیدن: کنایه از «به کام نبودن»

قلمرو زبانی: منزل: جای فرود آمدن، منزلگاه، اقامتگاه موقت / چو: مانند / داد: حق و عدالت / قلمرو ادبی: چو باد: تشبیه / سر، دل: تناسب / باد، داد: جناس / سر: مجاز از قصد و اندیشه / واژه‌آرایی: منزل

قلمرو زبانی: اندرون: درون / به شهر اندرون: دو حرف اضافه برای یک متمم (در شهر) / که: کس / برنا: بالغ، جوان / بُدند: بودند/ قلمرو ادبی: برنا، پیر: تضاد / برنا، دانا: جناسواره / موقوف المعانی / هر، در: جناس / که: جناس (۱- کس ۲- حرف پیوند)

قلمرو زبانی: شدند: رفتند / آفریدون: فریدون / نزدیک: نزد / قلمرو ادبی: از نزدیک کسی بیرون رفتن: کنایه از «نافرمانی کردن» / واج‌آرایی «ن»

قلمرو زبانی: گرز: چماق / رویارویی:‌ مواجهه / ترگ: کلاهخود / خُرد: ریز، ریزه / سروش: فرشتۀ پیام آور، فرشته / خجسته: فرخنده، مبارک / میان: کمرگاه / بند: ریسمان / بُن: ته / آویخت: آویزان کرد (بن ماضی: آویخت؛ بن مضارع: آویز)/ قلمرو ادبی: گرز گاوسر: تشبیه / بُنش ناپدید: کنایه از ژرف و دراز

2 دیدگاه دربارهٔ «آموزه دوازدهم: کاوۀ دادخواه»

  1. خیلی مطالبتون خوبه من همیشه نکات معلمم رو با نکات شما تلفیق و کامل میکنم. انشالله سلامت باشین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا