آموزه پنجم: دماوندیه

روان خوانی: جاسوسی که الاغ بود

قلمرو زبانی: دیده: چشم / به دیده منّت: حذف فعل به قرینه معنوی [می پذیرم]/ شدنی: ممکن / واسه: برای / قلمرو ادبی: به دیده منّت: کنایه از اینکه «چشم، فرمان می‌بریم» / از دیوار راست بالا رفتن: کنایه از انجام کار دشوار 

قلمرو زبانی: خنده اش می‌گیرد: شروع می‌کند به خندیدن / عن قریب: به زودی (هم‌آوا؛ غریب: ناآشنا، ناشناس) / عملیات:‌ اجرای طرح نظامی / کاری افتاد: مؤثر واقع شد / کریم: بخشنده / قلمرو ادبی: پسر گل گلاب: تشبیه / خدا را چه دیدی: کنایه از اینکه «رخداد ناشدنی هم می‌تواند به کمک خدا اتفاق بیفتد.» / کاچی به از هیچی: ضرب المثل (کم داشتن بهتر از هیچ نداشتن است.)

قلمرو زبانی: عامل: عملیات کننده / تخریب: نابودی/ قدر: اندازه (هم‌آوا؛ غدر: نابکاری، خیانت) / خدا وکیلی: به راستی / بالا غیرتا: از روی جوانمردی / کلوخ: پاره گِل خشک شده به صورت سنگ، پاره گل خشک شده به درشتی مُشت یا بزرگ تر/ قلمرو ادبی: روی حرف کسی حرف زدن: کنایه از رد کردن / با یک کاسه ماست، دوغ درست کردن: کنایه از کار نشدنی انجام دادن / سر کار گذاشتن: کنایه از فریفتن / ما که … سر کار بگذاریم: پرسش انکاری / به دنبال نخود سیاه فرستادن: به کار بیهوده گماردن برای فریب / به جان مادرم: حذف فعل به قرینه معنوی [سوگند می خورم]

قلمرو زبانی: فعلاً: به طور موقت / معطل کردن: تأخیر کردن / قلمرو ادبی: سر در آوردن: کنایه از دریافتن

قلمرو زبانی: بزنیم به دشت: برویم / مواضع: موضع‌ها / زل زدن: خیره شدن / انگاری: گویی/ چموش: سرکش / شرارت: پلیدی / قلمرو ادبی: کار دست کسی دادن: کنایه از دچار مشکل کردن / از چشمانش شرارت … می‌بارد: استعاره، کنایه از سرکش و شرور بودن

قلمرو زبانی: مرد حسابی: حسابگر، کسی که حساب و کتاب می فهمد / قدر: اندازه (هم‌آوا؛ غدر: نابکاری، خیانت) / افسار: عنان / قلمرو ادبی: راه را در پیش می‌گیریم: کنایه

قلمرو زبانی: سلانه: آهسته / پوزه: پیرامون دهان جانوران / قلمرو ادبی: علف و خار را پوزه می‌زند: کنایه از خوردن / مین را … بکاریم: دفن کنیم، کار بگذاریم / مثل بچّه خر روی زمین بنشیند: تشبیه

قلمرو زبانی: زبان فهم: فهمیده، باشعور / قلمرو ادبی: تابلو هستی: تشبیه فشرده اسنادی (مانند تابلو هستی که همه تو را می‌بینند.)

قلمرو ادبی: این جای … نخوانده بودیم: کنایه، پیش بینی نمی‌کردیم، طبق برنامه پیش نرفت / دل توی دلمان نیست: کنایه از اینکه «نگرانیم»

قلمرو زبانی: لو برویم: جای نهفتن مان آشکار شود / نفهم: بی شعور / در رفتن: گریختن / قلمرو ادبی: آواز دیگری را شروع: استعاره از عرعر / چهار نعل رفتن: کنایه از به تاخت رفتن، تند رفتن / آواز بخواند: استعاره از عرعر خر /

قلمرو زبانی: بالاخره: سرانجام / طعنه زدن: سرزنش کردن / قلمرو ادبی: مو به مو: کنایه از دقیق / به باد دادن: کنایه از نابود کردن /

قلمرو زبانی: بعثی: عضو حزب بعث / بهت: حیرت / قلمرو ادبی: شاخ در آوردن: کنایه شگفت زده شدند / قصه شیرین فرهاد: ایهام، حس‌آمیزی، تلمیح

 نویسنده با زبان ساده، صمیمی و در عین حال طنزآمیز و خنده‌دار یک ماجرا را بیان می‌کند. عبارات عامیانه و محاوره‌ای، نوشته را به زبان کوچه و بازار نزدیک کرده و در عین حال به نوشته، صداقت و صمیمیت بخشیده است.

فضای داستان گیرا و دوست داشتنی است. لحن ساده و طنزآمیز متن کمک کرده است تا خواننده با داستان ارتباط نزدیکی برقرار کند. در کل، فضای داستان شاداب و پر از شوخ‌طبعی است.-

سعید جعفری
فارسی۳ درس۵ بخش ۱ (دماوندیه)
فارسی۳ درس۵ بخش ۲ (کارگاه متن پژوهی و جاسوسی که خر بود)

2 دیدگاه دربارهٔ «آموزه پنجم: دماوندیه»

  1. سلام ممنون از مطالب خوبتون خیلی عالی و آموزنده هستند
    فقط من یک اشتباه کوچیک تو بیت ۱۷ ام درس دیدم که نوشته شده منظور از سیاه بخت فرزند ملک الشعرای بهار هستش اما فکر می کنم منظور محمد تقی بهاره
    بازم ممنون از مطابتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا