آموزه پنجم: دماوندیه

کارگاه متن پژوهی

سریر مُلک، عطا داد کردگار تو را / به جای خویش دهد هر چه کردگار دهد (ظهیر‌الدّین فاریابی) / سریر: اورند، تخت

بازگردانی: خداوند به تو تخت فرمانروایی داد. هر چه کردگار دهد به جا و درست است.

دردناک است که در دام شغال افتد شیر / یا که محتاج فرومایه شود، مردِ کریم (شهریار) / فرومایه: سفله، پست

بازگردانی: دردناک است که در دام شغال شیر افتد یا مردِ بخشنده محتاج فرومایه شود.


اختر سعد – مردم نحس – سپید معجر (ترکیب وصفی وارون)- شیر ارغند – بی‌خردان سفله

الف) تو مشتِ درشتِ روزگاری / از گردشِ قرن‌ها پس‌افکند  / مشت روزگار – گردش قرن

ب) زین بی‌خردانِ سفله بستان / دادِ دلِ مردمِ خردمند   / دادِ دل – دل مردم

ترکیب وصفی: ترکیب «اسم ﹻ صفت» را ترکیب وصفی می‌گویند. اسم نخست موصوف و دومی صفت است؛ مانند: دست بلند.

ترکیب اضافی: ترکیب «اسم ﹻ اسم» را ترکیب اضافی می‌گویند. اسم نخست مضاف و دومی مضاف الیه است؛ مانند: دست بهرام.

$  راه ‌شناسایی صفت و مضاف‌الیه

۱- صفت،«تر و ترین» می‌پذیرد؛ امّا مضاف‌الیه نمی‌پذیرد. ۲- صفت و موصوف یک پدیده‌اند؛ امّا مضاف‌ و مضاف‌الیه دو پدیده ۳- موصوف «ی» ناشناس می‌پذیرد؛ امّا مضاف‌ نمی‌پذیرد.  4- اگر به ترکیب، صفت دیگری را بیفزاییم، در ترکیب اضافی، صفت مضاف‌الیه را وصف می‌کند و در ترکیب وصفی موصوف را؛ مانند: در چوبی بزرگ، در خانۀ بزرگ.  5- مضاف الیه همیشه اسم است، پس «نشانۀ جمع» می‌پذیرد؛ امّا صفت نمی‌پذیرد. ۶- با افزودن «است» به ترکیب اضافی، جملۀ نامعنا ساخته می‌شود. ۷- صفت نقش مسندی می‌پذیرد؛ امّا اسم نمی‌پذیرد.

فارسی۳ گلبرگ

بیت ۳: سخنور علت در ابر پوشیده بودن قلّه دماوند را پنهان ماندن از چشم مردم دانسته است؛ این دلیل ادبی امّا غیر علمی، آرایه حسن تعلیل پدید آورده است.

بیت  4 و ۵: سخنور علت پیمان بستن دماوند با شیر سپهر و پیوند کردن با اختر سعد (بلندی و ارتفاع دماوند) را رهایی از مردم نحس دیو مانند می‌داند؛ این ادعای غیرواقعی امّا ادبی حسن تعلیل است.

بیت ۱۲: سخنور علّت ریختن برف بر قلّه دماوند را فرونشاندن درد و ورم او دانسته است. این ادعای ادبی امّا غیر واقعی حسن تعلیل را پدید آورده است.

از سیم به سر یکی کُله ­خُود / ز آهن به میان یکی کمربند

سیم (استعاره از برف) / آهن (استعاره از صخره‌ها و سنگ‌ها)

پنهان مکن آتش درون را / زین سوخته‌جان، شنو یکی پند

آتش (استعاره از خشم)

قالب شعر «دماوندیه» قصیده و قالب شعر «مست و هوشیار» قطعه است. در قصیده بهار مصراع نخست و مصراع‌های زوج و در قطعه پروین فقط مصراع‌های زوج هم‌قافیه‌اند.

الف) مقصود شاعر از «دماوندیه» و «سوخته‌جان» چیست؟

دماوند: آگاهان و آزادی‌خواهانی که خاموش و ساکت اند.

سوخته‌جان: خود شاعر که همان ملک‌الشعرای بهار است.

ب) چرا شاعر خطاب به «دماوند» چنین می‌گوید؟              «تو قلبِ فسرده زمینی / از درد، ورم نموده یک چند»

زیرا او را ستم‌دیده‌ای می‌داند که مورد ظلم واقع شده و به خاطر این ظلم از زمین سر بیرون آورده است.

بفکن ز پی این اساسِ تزویر / بگسل ز هم این نژاد و پیوند

بازگردانی: پایه و شالوده این همه فریب و دورویی و نژاد ستمگران را از ریشه بر کن.
پیام: آرزوی نابودی حکومت تزویرگر و ستمگر

شو منفجر ای دل زمانه / وان آتش خود نهفته مپسند(بهار)

دلا خموشی چرا؟ چو خُم نجوشی چرا؟ / برون شد از پرده راز، تو پرده‌پوشی چرا؟(عارف قزوینی)

توصیه به اعتراض یا ترک سکوت یا آشکارساختن حرف درون.

قلمرو زبانی: خم: خمره / قلمرو ادبی: خم: مجاز از شراب در خمره / چو خم: تشبیه / راز از پرده برون شد؛ پرده پوشی: کنایه

بازگردانی: ای دل، چرا ساکت باشی؟ چرا مانند خمره شراب نجوشی؟ رازها آشکار شد، تو چرا پرده پوشی کنی؟ ۴- ……………..

2 دیدگاه دربارهٔ «آموزه پنجم: دماوندیه»

  1. سلام ممنون از مطالب خوبتون خیلی عالی و آموزنده هستند
    فقط من یک اشتباه کوچیک تو بیت ۱۷ ام درس دیدم که نوشته شده منظور از سیاه بخت فرزند ملک الشعرای بهار هستش اما فکر می کنم منظور محمد تقی بهاره
    بازم ممنون از مطابتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا