آموزه یکم: چشمه

گنج حکمت: پیرایۀ خرد

قلمرو زبانی: آبگیر: برکه، استخر / حازم: محتاط / عاجز: ناتوان

بازگردانی: در برکه ای سه تا ماهی زندگی می کردند: دو تا محتاط و یکی ناتوان.

قلمرو زبانی: از قضا: اتفاقا(هم آوا؛ غذا: خوراک، غزا: جنگ) / میعاد: وعده، قرار / میعاد نهادن: قرار گذاشتن / دام: تله، تور

بازگردانی: اتفاقا روزی دو صیّاد از آنجا می گذشتند و با یکدیگر قرار گذاشتند که دام بیارند و هر سه ماهی را صید کنند.

قلمرو زبانی: بشنودند: شنیدند / حزم: دوراندیشی / زیادت: زیادی، افزونی / دست برد: هجوم و حمله / دست برد دیدن: مورد حمله و هجوم قرار گرفتن / زمانه: روزگار / جافی: ستمگر، ظالم / سبک: سریع، به تندی / قلمرو ادبی: زمانه جافی: جانبخشی/ روی به کار آوردن: کنایه از اقدام کردن

بازگردانی: ماهی ها این سخنان را شنیدند؛ آن ماهی که خیلی محتاط بود و بارها هجوم زمانۀ ستمگر را دیده بود، سریع اقدامی کرد.

قلمرو زبانی: جانب: سو / درآمدن: داخل شدن / برفَوْر: فورا، بی درنگ / در این میان: در این اثنا

بازگردانی: و از آن سو که آب داخل می شد، فورا بیرون رفت. در همین میان، ماهی گیران رسیدند و هر دو طرف آبگیر را محکم بستند.

قلمرو زبانی: پیرایه: زیور و زینت / ذخیرت: ذخیره، پس انداز، اندوخته / تجربت: تجربه / بهره: نصیب / غفلت: نادانی / فرجام: پایان / غافل: نادان / حیلت: حیله، چاره گری / قلمرو ادبی: پیرایه خرد: اضافه تشبیهی / ذخیرت تجربت: اضافه تشبیهی

بازگردانی: ماهی دوم هم که از خرد و تجربه بهره ای داشت به خودش گفت: نادانی کردم و پایان کار انسان نادان گرفتاری و مرگ است. الآن زمان چاره اندیشی و حیله است.

قلمرو زبانی: تدبیر: چاره اندیشی، اندیشیدن برای یافتن راه کار / بلا: گرفتاری / منافع: م منفعت / نومید: ناامید / دفع: دور کردن / مکاید: جِ مَکیدت، مکرها، حیله ها / تأخیر: واپس افکندن، عقب افکندن / صواب: درست (ثواب: پاداش)

بازگردانی: اگرچه چاره اندیشی در هنگام بلا فایدۀ زیادی ندارد؛ با این همه دانا هیچگاه از سود دانش ناامید نمی شود و در بی اثر کردن حیله دشمن تأخیر نمی کند.

قلمرو زبانی: ثبات: پایداری / مرده کرد: به مردن زدن

بازگردانی: زمان پایداری مردان و روز اندیشیدن خردمندان است. پس من خودم را به مردن می زنم و بر روی آب شناور می گردم.

قلمرو زبانی: صورت شد: به نظر آمدن، تصوّر شدن / حیلت: ترفند / قلمرو ادبی: جان به سلامت برد: کنایه از زنده ماندن

بازگردانی: ماهی گیر ماهی دوم را برداشت و زمانی که به نظر آمد ماهی مرده است آن را دور انداخت. ماهی هم با تلاش خودش را به نهر انداخت و زنده ماند.

قلمرو زبانی: غالب: چیره (قالب: کالبد) / عجز: ناتوانی / افعال: م فعل / مدهوش: سرگردان / فراز: بالا / نشیب: پایین / قلمرو ادبی: پای کشان: کنایه از «با ناتوانی» / چپ و راست؛ فراز و نشیب: تضاد

بازگردانی: ماهی سوم که نادان بود و ناتوانی در کارهای او نمایان بود سرگشته و سرگردان شد و با ناتوانی به این طرف و آن طرف می رفت تا اینکه صید شد.

کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی

ساختمان واژه
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا