آموزه دوم: از آموختن ننگ مدار

دیوار

قلمرو زبانی: زاویه دید: سوم شخص / شخصیت اصلی داستان: یک پسر جوان، ناصر / برّ و بر: خیره، با دقت / دستگیرش نمی‌شد: نمی‌فهمید / محو چیزی شدن: غرق چیزی شدن / لب حوض: کنار حوض / تعجب برش داشته بود: بسیار شگفت زده شده بود/  قلمرو ادبی: بنّا: نماد کسی که سبب ساز جدایی است / دیوار: نماد جدایی / همسایه: نماد کسانی که از ایشان جدا می‌شویم. / همه چیز پیش چشم‌هایش عوض شده بود: مجاز از نگاه

قلمرو زبانی: شیری: گونه‌ای رنگ سفید/ مثل یک توپ: تشبیه / حیاط: صحن خانه (هم‌آوا← حیات: زندگی) / سرو صدا حیاط را برداشته بود: فراگرفته بود/ تل: کپه، پشته خاک/ خرده: تکه (هم‌آوا← خورده: خورده شده) / قلمرو ادبی: سرگرم بودن: کنایه از مشغول بودن/ حیاط‌ها سر به هم آورده: جانبخشی، یکی شدن / اوقات تلخی: حس آمیزی، کنایه از ناراحتی

قلمرو زبانی: بله دیگر: آری؛ البته  / دور و زمانه: روزگار / درست همین موقع: دقیقا / توی اتاق: درون / یک مرتبه: ناگهان / نیش: چهار دندان نوک ‌تیز جلوی دهان انسان/ یک ریز: پیوسته / خوب، خراب کرده‌ای: خُب / قلمرو ادبی: نیشش باز شد: مجاز از دهان

قلمرو زبانی: قالیچه: قالی کوچک / پهن کرد: گسترد / آتش کرد: روشن کرد / قاش: قاچ، برش / مفصل: با تفصیل / ظهر: نیمروز (هم آواواره؛ زهر: سم) / قلمرو ادبی: رو به راه شدن: کنایه از آماده شدن / مثل آدم‌های بزرگ: تشبیه

قلمرو زبانی: کوچولو: کوچک / دیگر نمی‌تواند…: پس از رویداد مورد بحث / کول: شانه / از این سر حیاط …: طرف / فشردن: فشار دادن (بن ماضی: فشرد، بن مضارع: فشار) / انگار: گویی / عمله: ج عامل، کارگران؛ در فارسی امروز معنای مفرد دارد به معنای کارگر ساده / خیره شدن: زل زدن / قلمرو ادبی: چشمهایش … نمی‌خندید: مجاز از خودش / حیاط مثل گذشته: تشبیه / دیواری … سر بیرون می‌آورد: جانبخشی، استعاره / حیاطشان مثل … کوچک می‌شود: تشبیه / درست مثل یک قفس: تشبیه / به سر و کول هم پریدن: کنایه از با هم شوخی و بازی کردن / مثل ماهی‌های حوض: تشبیه/ فضا را از فریادهای شادمانی …: استعاره پنهان، حس آمیزی/ بغض گلویش را می‌فشرد: جانبخشی/ لب بر چیده بودن: کنایه از «اندوهگین بودن»

قلمرو زبانی: لج کردن: لجبازی کردن / نشنیده گرفتن: فرض کردن، انگاشتن / اعتنا: توجه / از سر گرفتن: از نو آغازیدن / عمله: ج عامل، کارگران؛ در فارسی امروز معنای مفرد دارد به معنای کارگر ساده / قلمرو ادبی: یک چکه: مجاز از اندک / از چشم آنها می‌دید: مجاز از وجود و نگاه

قلمرو زبانی: چرا پدرش این همه: اندازه / اصرار: پافشاری (شبه هم آوا← اسرار: رازها) / بگو و بخند: خوش و بش / کوبیدن: ضربه زدن (بن ماضی: کوفت، بن مضارع: کوب) / دلتنگی: غمگینی و آزردگی / بی مهر: بی عشق / جوابی … نارسا: شنیده نمی‌شد/ زورکی: به زور / سرسنگین: با بی محلی / چاق: فربه / گنده: درشت / عمله: ج عامل، کارگران؛ در فارسی امروز معنای مفرد دارد به معنای کارگر ساده / نیمه: آجر نصفه / یک ریز: پیوسته / قلمرو ادبی: جزء خیالات است: کنایه از «نشدنی است» / دیوار صدای … نگه می‌داشت: جانبخشی / جوابی … خشک و بی مهر: حس آمیزی / دیوار … حرف می‌زد: جانبخشی / باد توی … می‌خواند: جانبخشی  / فقط باد … آواز می‌خواند: جانبخشی /

قلمرو زبانی: خواباندن: ویران کردن / نیمه بالا می‌انداختند: آجر نصفه / قلمرو ادبی: زیر لب: کنایه از «آهسته» / چشم‌های غم زده: مجاز یا استعاره/ دیگر باد … بخواباند: جانبخشی

قلمرو زبانی: خیره خیره …: زل زدن / حرف گرفتن: حرف کشیدن / راست: مستقیم / دستگیرش نشده بود: نفهمیده بود / در رفتن: گریختن / قلمرو ادبی: حرفی مانند آتش: تشبیه / حرفی سر زبانش بچسبد: کنایه از «ناتوانی در سخن گفتن» / این پا و آن پا شدن: انتظار همراه با بی قراری، دست دست کردن / دست از سرم برداشتن: کنایه از مزاحم کسی نشدن / درخت‌ها … بلند کرده بودند …: جانبخشی /

قلمرو زبانی: بی مهر: بی عشق / صد: عدد صد (هم آوا؛ سد: آب بند) / حیاط: صحن خانه (هم آوا؛ حیات: زندگی) / قلمرو ادبی: دیوار مثل دیو ایستاده بود: تشبیه، استعاره پنهان / مثل صدها قناری: تشبیه / آن وقت مثل اینکه … نگاه می‌کردند: تشبیه، جانبخشی / با او سر دعوا داشت: مجاز از قصد و اندیشه /

قلمرو زبانی: دولا شد: خم شد / پاره آجر: یک چهارم آجر / دلهره: نگرانی / ور: طرف / طاس: کچل / خپله: چاق و قد کوتاه / از نو: دوباره / رعشه: لرزش / تنش رعشه شدیدی گرفت: شروع کرد / سراسیمه: آشفته / قلمرو ادبی: نگاه تند و تیز: حس آمیزی / رنگ کسی پریدن: کنایه از ترسیدن / مثل یک گنجشک: تشبیه / سراپای: کنایه از همه وجود /  دم: نفس، مجاز از لحظه / چپ چپ نگاه کردن: نگاه تهدید آمیز کردن

جمال میر صادقی

درک و دریافت

بنا: نماد کسی که سبب ساز جدایی است                                                                        دیوار: نماد جدایی

زاویه دید: سوم شخص / شخصیت اصلی داستان: پسر کوچکی است که دیوار را مانند دیوی می بیند که مانع همزیستی و رابطه انسانها با یکدیگر می شود.

پی دی اف درس ۲ فارسی پایه دهم

آزمون خودسنجی درس یکم و دوم فارسی دهم/ شماره ۱

برای دریافت برگه آزمون خودسنجی اینجا را کلیک کنید.

آزمون خودسنجی درس یکم و دوم فارسی دهم /شماره ۲

برای دریافت برگه آزمون خودسنجی اینجا را کلیک کنید.

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا