آموزه چهارم: سبک عراقی، قرنهای ۷،۸،۹

خودارزیابی

۱- آن یکی آمد درِ یاری بزد / گفت یارش کیستی ای معتمد

۲- گفت من؛ گفتش برو هنگام نیست / بر چنین خوانی مقام خام نیست

۳- خام را جز آتش هجر و فراق / کی پزد کی وا رهاند از نفاق؟

۴- رفت آن مسکین و سالی در سفر / در فراق دوست سوزید از شرر

۵- پخته شد آن سوخته؛ پس بازگشت / باز گرد خانه انباز گشت

۶- حلقه زد بر در به صد ترس و ادب / تا بنجهد بی ادب لفظی ز لب

۷- بانگ زد یارش که  بر در کیست آن؟ / گفت بر در هم تویی ای دلستان (مولوی)

معتمد: قابل اعتماد / خوان: سفره / هنگام: وقت / سوزید: سوخت / شرر: جرقه، اخگر / انباز: شریک / بنجهد: بیرون نپرد / بی ادب: بی ادبانه / درکل زبان شعر با زبان امروز تفاوت چندانی ندارد. / جمله ها کوتاه است و واژه های عربی آن نسبت به گذشته کمی بیشتر و در کل کم است. / «انباز» واژه کهن به شمار می‌رود.

– شعر عرفانی است و درباره عشق، فراق و پیروی و فرمانبرداری از پیر است. معشوق فردی آسمانی و ایزدی است.

قالب: مثنوی / خام: استعاره از انسان نادان و بی تجربه؛ برخی کنایه گرفته‌اند / آتش هجر و فراق: اضافه تشبیهی / پزد: کنایه از پرتجربه کردن / پخته: استعاره از انسان کارآزموده / سوخته: کنایه یا استعاره از انسان کارآزموده / صد: مجاز از بسیار / لب: مجاز دهان / گفتم، گفت: اشتقاق

خط عروضی: بانگ زَد یارَش کِ بَر دَر کیستان / گُفت بَر دَر هَم تُ یی اِی دِلسِتان

پایه‌های آواییبانـ   گ  زَد  یارَش  کِ  بَر  دَرکیـ  س تان
پایه‌های آواییگُفـ  ت  بَر  دَرهَم  تُ  یی  ایدِل  سِ  تان
نشانه‌های هجاییـU   ـ ــU  ـ ــ U ـ
وزنتن ت تن تنتن ت تن تنتن ت تن

قلمرو زبانی: یار: شناسا، خداجو / معتمد: قابل اعتماد / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن / واژه آرایی: یار

بازگردانی: یک فردی آمد و در خانه دوستش را زد. دوستش گفت: ای مورد اعتماد، تو کیستی؟

قلمرو زبانی: هنگام: وقت / خوان: سفره / مقام: جایگاه / قلمرو ادبی: خوان: مجاز از بهره مندی از نعمت یار / خام: استعاره از بی تجربه / واژه آرایی: گفت

بازگردانی: مرد گفت: منم. دوستش گفت: برو زمان مناسبی نیست. جای انسان بی تجربه در خانه من نیست.

پیام: ترک خودبینی و خامی

قلمرو زبانی: هجر: جدایی / فراق: دوری / وارهاندن: نجات دادن / نفاق: دورویی / قلمرو ادبی: آتش هجر و فراق: اضافه تشبیهی / پرسش انکاری / پختن: کنایه از با تجربه کردن

بازگردانی: فقط آتش دوری و جدایی می تواند انسان بی تجربه را تبدیل به انسان با تجربه کند و از دورویی او را آزاد گرداند.

پیام: هجر و جدایی عاشق را پخته می کند

قلمرو زبانی: مسکین: بیچاره / سوزید: سوخت (کاربرد کهن واژه)/ شرر: شعله / قلمرو ادبی: شرر: استعاره از دوری

بازگردانی: آن مرد بیچاره، سالی را در سفر گذراند و به خاطر دوری از دوستش از آتش عشق سوخت.

پیام: تأثیر عشق

قلمرو زبانی: انباز: شریک (واژه کهن)/ قلمرو ادبی: پخته شد: کنایه از اینکه با تجربه شد / سوخته: استعاره از مرد بی تجربه

بازگردانی: آن مرد بی تجربه ورزیده و با تجربه شد و بازگشت و دوباره سراغ خانه دوستش را گرفت.

پیام: ترک بی تجربگی و خامی

قلمرو زبانی: بنجهد: برون نپرد (دستور تاریخی) / قلمرو ادبی: صد: مجاز از بسیار / لب: مجاز از دهان / بر، در: جناس

بازگردانی: با صد ترس و ادبی در خانه را زد و مراقب بود که سخن ناشایستی نگوید.

پیام: مراقبت از دهان

قلمرو زبانی: بانگ: فریاد / دلستان: دلبر، یار / قلمرو ادبی: بر، در: جناس

بازگردانی: دوستش فریاد زد که پشت در کیست؟ مرد گفت: خودت پشت دری ای یار.

پیام: فنای در یار

چنین گفت رستم به آواز سخت / که ای شاه شادان دل و نیک بخت

اگر جنگ خواهی و خون ریختن / بر این گونه سختی برآویختن

بگو تا سوار آورم زابلی / که باشند با خنجر کابلی

بر این رزمگه شان به جنگ آوریم / خود ایدر زمانی درنگ آوریم (فردوسی) / برآویختن: درگیر شدن / ایدر: اینجا

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد / یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار، / صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی، خیر تو در این باشد

هر کاو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز / نقشش به حرام ار خود، صورتگر چین باشد (حافظ)

واژگان عربی در شعر فردوسی نیست؛ ولی تعداد واژگان عربی در شعر حافظ زیادتر است. در شعر فردوسی «ایدر» دیده می‌شود که از ویژگی‌‌های سبک خراسانی است. زبان فردوسی ساده تر است و آسان فهم تر.

قلمرو زبانی: تر: تازه و شاداب / انگیزد: آماده کردن و سرودن / حزین: اندوهگین / قلمرو ادبی: قالب: چکامه / وزن: مفعول مفاعیلن// مفعول مفاعیلن / واژه آرایی: باشد / پرسش انکاری

بازگردانی: خاطر سخنور اگر اندوهگین باشد چگونه می تواند شعر شادی آور بگوید. اشاره ای به مقصودم کردم و همین بسنده است.

پیام: خاطر اندوهگین، شعر اندوه بار

قلمرو زبانی: لعل: سنگ قیمتی / زنهار: امان / انگشتری زنهار: انگشتری که همچون امان نامه برای کسی فرستاده می شده است. / جهش ضمیر: صد ملک سلیمان در زیر نگین من باشد / قلمرو ادبی: صد: مجاز از فراوان / ملک: کشور / تلمیح به داستان سلیمان / نگین: مجاز از فرمان

بازگردانی: اگر از لب تو امان نامه دریافت کنم (بگذاری تو را ببوسم) انگار صد کشور سلیمان زیر فرمان من است.

پیام: آرزوی وصال

قلمرو زبانی: طعن: سرزنش / حسود: حسادت کننده / چو: اگر / وابینی: با دقت ببینی / قلمرو ادبی: ای دل: استعاره / خام: استعاره از بی تجربه

بازگردانی: ای دل، از سرزنش تنگ بینان غمناک نباش. شاید اگر با دقت بررسی کنی، متوجه شوی که خیر و صلاح تو در این است که سرزنشت کنند.

پیام: بی توجهی به سرزنش دیگران

قلمرو زبانی: کلک: قلم / خیال انگیز: خیال آور / نقش: نقاشی / ار: اگر / صورتگر: نقاش / قلمرو ادبی: کلک: مجاز از شعر و شاعری / خام: استعاره از بی تجربه / نقش: مجاز از کارها و اعمال

بازگردانی: هر کسی که شعر خیال انگیز مرا درنیابد و درک نکند، اگر چه نقاش چینی است، زندگانی و کارهای خود را تباه کرده است.

پیام: مفاخره

آتش است آب دیده مظلوم / چون روان گشت، خشک و تر سوزد

تو چو شمعی از او هراسان باش/  کاوّل، آتش ز شمع سر سوزد (سیف فرغانی)

ویژگی فکری: پند و اندرز به فرمانرویان است که اگر به دیگران ستم کنی روزی ستم دیده به پا می‌خیزد و تو را سرنگون می‌کند./ آتش است آب دیده مظلوم: تشبیه فشرده / تو چو شمعی: تشبیه گسترده

بازگردانی: اشک انسان ستم دیده مانند آتش است. هنگامی که روان شود همه چیز را می‌سوزاند. ای فرمانروا، تو مانند شمعی؛ از اشک ستم دیده بترس؛ زیرا آتش نخست سر شمع را می‌سوزاند.

بدان که شریعت، گفتِ انبیاست و طریقت، کردِ انبیاست و حقیقت، دیدِ انبیاست. سالک باید که اوّل از علم شریعت آنچه ما مالابُد است، بیاموزد و یاد گیرد و آنگاه از عمل طریقت، آنچه مالابُد است به جای آورد تا از انوار حقیقت به قدر سعی و کوشش وی روی نماید. (عزیزالدّین بن محمّد نَسَفی) / شریعت: راه دین / انبیا: پیامبران / طریقت: راه دین / کرد: رفتار / حقیقت: ذات دین / دید: دیده / سالک: رهرو / مالابد: لازم

ویژگی فکری: متنی عرفانی است که نویسنده در آن به بیان تفاوت شریعت، طریقت و حقیقت می‌پردازد.

خط عروضی: اَگَر جَنگ خاهی یُ خون ریختَن / بَرین گونِ سَختی بَراویختَن

پایه‌های آواییاَ   گَر  جَنـ گ  خا  هییُ  خون  ریـخ  تَن
پایه‌های آواییبَ  رین  گونِ  سَخ  تیبَ  را   ویـخ  تَن
نشانه‌های هجاییU ـ ـ  Uـ ـ  Uـ ـ U ـ
وزنت تن تنت تن تنت تن تنت تن

انواع نثر

انواع نثر
نثر ساده یا مرسل نثر فنی نثر موزون نثر مصنوع

پی دی اف آموزه چهارم علوم و فنون یازدهم (سبک عراقی)

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا