الدرس الثالث: الکتب طعام الفکر

۱- جَعَلَهُ غَنیاً لا حاجَهَ لَهُ. (او را بی نیاز ساخت [قرار داد] که نیازی نداشته باشد.) (أَغنی)

۲- شَخصٌ یکتُبُ مَقالاتٍ فِی الصُّحُفِ. (شخصی که در روزنامه‌ها مقالاتی می‌نویسد.) (الصُحفیّ)

۳- المَرحَلَهُ الدِّراسیهُ بَعدَ الاِبتدائیهِ. (دوره تحصیلی پس از دبستان) (الثانویّه)

۴- العالِمُ الَّذی لَهُ أفکارٌ عمیقَهٌ وَ حَدیثَهٌ. (دانشمندی که اندیشه‌های ژرف و نوی دارد.) (المُفکّر)

۵- الأوضاعُ وَ الأحوالُ الَّتی نُشاهِدُها حَولَنا. (اوضاع و احوالی که پیرامونمان می‌بینیم.) (الظروف)

۱- سِعرُ العِنَبِ …. فی نِهایهِ الصَّیفِ بِسَبَبِ وُفورِهِ فِی السّوق. (بهای انگور در پایان تابستان به سبب فراوانی آن در بازار ارزان می‌شود.)

یَغلو(گران می‌شود)        5      یَرخُصُ(ارزان می‌شود)  ■  یَکثُرُ(زیاد می‌شود)  5        یَغُضُّ(پایین می‌آورد)  5

۲- أعطَی المُدیرُ مَسؤولیهَ المَکتَبَهِ لِزَمیلی وَ هُوَ … بِها. (مدیر مسئولیت کتابخانه را به هم‌شاگردی‌ام داد و او شایسته آن بود.)

جَدیرٌ(شایسته)     ■      شَلّالٌ(آبشار)                 5 تِلفازٌ(تلویزیون)         5        ظُروفٌ(شرایط)       5

۳- ذَهَبنا إلَی البُستانِ وَ … التُّفّاحاتِ وَ الرُّمّاناتِ. (به باغ رفتیم و سیبها و انارها را خوردیم.)

طَبَعنا(چاپ کردیم) ۵    تَصَفَّحنا(ورق زدیم)           5 رَکِبنا(سوار شدیم)        5        أکَلنا(خوردیم)         ■

۴- صَنَعتُ … جَمیلاً مِن خَشَبِ شَجَرَهِ الجَوزِ. (ظرف زیبایی از چوب درخت گردو ساختم.)

وِعاءً(ظرف)      ■      زُجاجاً(شیشه)                5 حدیداً(آهن)             5        نُحاساً(مس)          5

۵- حارِسُ الفُندُقِ … کُلَّ الَّلیلِ مَعَ زَمیلِهِ.(نگهبان مهمانسرا همه شب را با همکارش بیدار می‌ماند.)

یَخَفِّضُ(تخفیف می‌دهد)    5      یَمَرِّرُ(مرور می‌کند)  5 یَقذِفُ(می‌اندازد)         5        یَسهَرُ(بیدار می‌ماند)   ■

۱دشمنیعدوان
۲کبوترحمامه
۳به یادآورندهمتذکر
۴چادرعباءه
۵گرفته شدهمأخوذ
۶آشناییتعارف
۷بریده شدهمقطوع
۸آفتاب پرستحرباء
۹پدیدهظاهره
۱۰ماه‌هااقمار
۱۱کارت، بلیتبطاقه
۱۲فیلم‌هاأفلام
۱۳خمیرمعجون
۱۴کالابضاعه
۱۵رودهاأنهار
۱۶یاد دادنتعلیم
۱۷آسانیسهوله
۱۸بت‌هاأصنام
۱۹هزینه‌هانفقات
۲۰صندلی‌هاکراسی
۲۱مادروالده
۲۲شلوارسروال
۲۳چارپایانبهائم
۲۴فرستادنإرسال
۲۵پرچم‌هاأعلام
۲۶سنگ‌هاحجاره
۲۷دانش آموزتلمیذ
۲۸برنامه‌هابرامج

﴿وَ عِبادُ الرَّحمنِ الَّذینَ یمشونَ عَلَی الأرضِ هَوناً و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما= بندگان خدای رحمان کسانی‌اند که بر روی زمین با آرامش و فروتنی راه می‌روند و هر گاه نادانان آنها را [با گفتار ناروا] طرف خطاب قرار دهند، آنها سلام [سخنی مسالمت آمیز و دور از خشونت] گویند.

به بیان ویژگی‌های دستوری کلمه بیرون از جمله، در زبان عربی «التَّحلیلُ الصَّرفی» می‌گویند.

و به ذکر نقش دستوری کلمه، یعنی جایگاهِ آن در جمله در زبان عربی «المَحَلُّ الْإعْرابی» می‌گویند.

العُمّالُ المُجتَهِدونَ یشتَغِلونَ فِی المَصنَعِ. (کارگران کوشا در کارخانه کار می‌کنند.)   نَجَحَتِ الطّالِباتُ فِی الاِمتِحانِ. (دانش آموزان در آزمون موفق شدند.)

المُجتَهِدونَ:        أ. اسمُ فاعلٍ، جمعٌ مذکّرٌ سالِمٌ، مُعَرَّفٌ بِأل               صِفَهٌ √

                   ب. اسمُ مَفعولٍ، مُثَنّی، مذکّرٌ، نَکِرَهٌ                      مُضافٌ إلَیهِ

المَصنَعِ:          أ. اسمُ مَفعولٍ، مُفرَدٌ، مُعَرَّفٌ بِأل                          مُضافٌ إلَیهِ

                   ب. اسمُ مَکانٍ، مُفرَدٌ، مذکّرٌ، مَعرِفَهٌ             مَجرورٌ بِحَرفِ جَرٍّ(فی المَصنَعِ: جارٌّ وَ مَجرورٌ) √

الطّالِباتُ:          أ. مَصدَرٌ، جمعٌ مذکّرٌ سالِمٌ، مُعَرَّفٌ بِأل                   مُبتَدَأ

                   ب. اسمُ فاعلٍ، جمعٌ مُؤنّثٌ سالِمٌ،  مَعرِفَهٌ                 فاعلٌ √

هُناکَ طائرٌ یسَمَّی «بَرناکِل» یَبنی عُشَّهُ فَوقَ جِبالٍ مُرتَفِعَهٍ بَعیداً عَنِ المُفتَرِسینَ. وَ عِندَما تَکبُرُ فِراخُهُ، یریدُ مِنها أن تَقفِزَ مِن عُشِّهَا المُرتَفِعِ. تَقذِفُ الفِراخُ نَفسَها واحِداً واحِداً مِن جَبَلٍ یبلُغُ ارتِفاعُهُ أکثَرَ مِن ألفِ مِترٍ. وَ تَصطَدِمُ بِالصُّخورِ عِدَّهَ مَرّاتٍ. ینتَظِرُ الوالِدانِ أسفَلَ الجَبَلَ وَ یستَقبِلانِ فِراخَهُما. سُقوطُ الفِراخِ مَشهَدٌ مُرعِبٌ جِدّاً. وَلکِن لا فِرارَ مِنهُ لِأنَّهُ قِسمٌ مِن حَیاتِهَا القاسیهِ.

پرنده‌ای وجود دارد که برناکل نامیده می‌شود. (او) لانه‌اش را بر فراز کوه‌هایی بلند، دور از شکارچیان می‌سازد و هنگامی که جوجه‌هایش بزرگ می‌شوند از آنها می‌خواهد از لانه بلندشان بپرند. جوجه‌ها یکی یکی خودشان را از کوهی که بلندایِ آن به بیش از هزار متر می‌رسد، می‌اندازند. و چند بار با صخره‌ها برخورد می‌کنند. پدر و مادر پایین کوه چشم به راه می‌شوند و به پیشواز جوجه‌هایشان می‌روند. افتادن جوجه‌ها صحنه‌ای بسیار ترسناک است. ولی هیچ گریزی از آن نیست، زیرا بخشی از زندگی سخت و دشوارشان است.

تَحت فوق / بعید قریب /  تصغُرُ تکبرُ / قصیر (مُرتَفِعِ) طویل / أقَلَّ أکثر / أسَفَل (فوق) أعلی»

«جِبال: جبل / مُفترِسینَ: مفترس / فراخ: فرخ / صُخور: صخره / مَرّات: مرّه»

۱- عَلِمَ: دانست أعلَمُ مِن: داناتر ازسَیَعلَمونَ: خواهند دانست العَلّامَه: بسیار دانا
۲- اِنتَقَلَ: جابه‌جا شد لا ینتَقِلُ: جابه‌جا نمی‌شودلَن ینتَقِلَ: جابه‌جا نخواهد شد رَجاءً؛ اِنتَقِلوا: لطفا جابه‌جا شوید
۳- أرسَلَ: فرستاد المُرسَل: فرستاده شدهأرسِلْ: بفرست لا تُرسِلْ: نفرست
۴-عَبَدَ: پرستید العابِدونَ: پرستندگاناُعبُدونی: مرا بپرستید المَعابِد: پرستشگاه‌ها
۵- ساعَدَ: کمک کرد المُساعِد: کمک کنندههُم ساعَدونی: ایشان به من کمک کردند رجاءً ساعِدونی: لطفا کمکم کنید
۶- طَبَخَ: پخت الطّبّاخ: آشپزطُبِخَ: پخته شد المَطبوخ: پخته شده
۷- تَکَلَّمَ: سخن گفت التَّکَلُّم: سخن گفتنتَکَلَّمنا: سخن گفتیم نَتَکَلَّمُ: سخن می‌گوییم

۱- مُداراهُ النّاسِ نِصفُ الْإیمانِ. (نرم‌خویی با مردم نیمی از ایمان است.)

۲- عَدوٌّ عاقلٌ خَیرٌ مِن صَدیقٍ جاهِلٍ. (دشمنی خردمند بهتر از دوست نادان است.)

۳- یا حَبیبی، لا تقُلْ کَلاماً إلَّا الحَقَّ أبَدَا.ً (ای دوست، هرگز سخنی به جز حق را نگو.)

۴- العِلمُ فِی الصِّغَر کَالنَّقشِ فِی الْحَجَرِ. (دانش در خردسالی مانند نقش بر سنگ است.)

۵- أَضعَفُ الناّسِ مَنْ ضَعُفَ عنَ کِتمانِ سِرّهِ. ( ناتوان‌ترین مردم کسی است که از پوشاندن رازش ناتوان باشد.)

۱- ﴿إنَّ النَّفْسَ لَأمّارَهٌ بِالسّوءِ….﴾ [یوسُف: ۵۳] (همانا نفس به بدی بسیار دستوردهنده است.) / الأمّارَه: اسْمِ المُبالغَهِ

۲- اِعْلَمْ بِأنَّ خَیرَ الْإخوانِ أقدَمُهُم. (بدان که  بهترین برادران کهن ترینشان است.)/ خَیر: اسْمِ التفَّضیلِ / أقدَم: اسْمِ التفَّضیلِ

۳- أکْبَرُ الْحُمقِ الْإغراقُ فِی الْمَدحِ وَ الذَّمِّ. [اَلْإمامُ عَلی] (بزرگترین نادانی زیاده روی در ستایش و نکوهش است.) / أکْبَر: اسْمِ التفَّضیلِ

۴٫ طَلَبُ الْحاجَهِ مِنْ غَیرِ أهْلِها أشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ. [اَلْإمامُ عَلی] (درخواست نیاز از نااهلش، سخت تر از مرگ است.) / أشَدّ: اسْمِ التفَّضیلِ

۵٫ قُمْ عَنْ مَجلِسِکَ لأبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ إنْ کُنت أمیراً. (اگرچه سردار باشی، برای پدرت و آموزگارت از نشستنگاهت برخیز.) / مَجلِسِ: اسْمِ المَکانِ / مُعَلِّمِ: اسِمِ الفْاعِلِ

۶-. یومُ الْعَدلِ عَلَی الظّالِمِ أشدُّ مِن یوم الجَوْر علی المَظلوم. (روز داد بر ستمگر سخت تر از روز بیداد بر ستم دیده است.) / الظّالِمِ: اسِمِ الفْاعِلِ/ أشَدّ: اسْمِ التفَّضیلِ / المَظلوم: اسْمِ المَفعولِ

ترجمه «کل»
آموزش و ترجمه درس سوم؛ الکتب طعام الفکر؛ آپارات
قواعد عربی؛ اسلوب استثنا و اسلوب حصر؛ آپارات
حل تمارین درس سوم؛ الکتب طعام الفکر
آموزش و ترجمه درس سوم؛ الکتب طعام الفکر؛ یوتیوپ
قواعد عربی؛ اسلوب استثنا و اسلوب حصر؛ یوتیوپ
حل تمارین درس سوم؛ الکتب طعام الفکر؛ یوتیوپ

2 دیدگاه دربارهٔ «الدرس الثالث: الکتب طعام الفکر»

  1. اقای جعفری خدا خیرتون بده
    انشالله از خدا هر چی میخوایین بهتون بده
    من چندین ساله از جزوه های فارسی‌تون استفاده میکنم و امسال هم عربی۳ رو با شما جمع کردم
    ممنونم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا