الدَّرسُ الأوَّلُ: مَواعِظُ قیّمَهٌ

در گروه های دو نفره شبیه گفت وگوی زیر را در کلاس اجرا کنید.

اَلزّائِرَهُ الْعَرَبیَّهُ=زیارت کننده عربیبائِعُ الْمَلابِسِ=فروشنده لباس
سَلامٌ عَلَیکُم.= درود بر شما.عَلَیکُمُ السَّلامُ، مَرحَباً بِکِ.= درود بر شما. خوش آمدید.
کَم سِعرُ هذَا الْقَمیصِ الرِّجالیِّ؟=بهای این پیراهن مردانه چند است؟سِتّونَ أَلْفَ تومان.= شصت هزار تومان
أُریدُ أَرخَصَ مِن هذا. هذِهِ الْأسَعارُ غالیَهٌ.=ارزان تر از این می خواهم. این قیمت ها گران است.عِندَنا بِسِعْرِخَمسینَ أَلْفَ تومان. تَفَضَّلی اُنظُری. = قیمت پنجاه هزار تومان نیز داریم. بفرما؛ نگاه کن
أَیُّ لَوْنٍ عِندَکُم؟=چه رنگی دارید؟أَبیَضُ وَ أَسوَدُ وَ أَزرَقُ وَ أَحمَرُ وَ أَصفر و بَنَفسَجیٌّ. = سفید، سیاه، آبی، قرمز، زرد و بنفش
بِکَم تومان هذِهِ الْفَساتینُ؟=این پیراهن های زنانه چند است؟تَبدَأُ الْأسَعارُ مِن خَمْسَهٍ وَ سَبْعینَ أَلفا إلی خَمسَهٍ و ثَمانینَ أَلْفَ تومان.
= قیمت ها از هفتاد و پنج هزار تومان شروع می شود تا هشتاد و پنج هزار تومان.
اَلْأسْعارُ غالیَهٌ!= قیمت ها گران است.سَیِّدَتی، یَخْتَلِفُ السِّعْرُ حَسَبَ النَّوعیّاتِ = بانوی من؛ قیمت بر اساس جنس تغییر می کند.
بِکَم تومان هذِهِ السَّراویلُ؟=این شلوارها چند است.السِّروالُ الرِّجالیُّ بِتِسعینَ أَلف تومان و السِّروالُ النِّسائیُّ بِخَمسَهٍ وَ تِسْعینَ أَلْفَ تومان.
=شلوار مردانه نودهزار تومان و شلوار زنانه نودو پنج هزار تومان.
أُریدُ سَراویلَ أَفضَلَ مِن هذِهِ. = شلوارهای بهتر از این می خواهم.ذلِکَ مَتْجَرُ زَمیلی، لَهُ سَراویلُ أَفضَلُ.
= آن مغازه همکارم است؛ او شلوارهای بهتری دارد.
فی مَتجَرِ زَمیلِهِ … = در مغازه همکارش.
رَجاءً، أَعْطِنی سِروالاً مِن هذَا النَّوعِ وَ …
= لطفا، شلواری از این نوع به من بده.
کَم صارَ الْمَبلَغُ؟ = مبلغ چقدر شد؟
صارَ الْمَبلَغُ مِئَتَینِ وَ ثَلاثینَ أَلْفَ تومان. = مبلغ دویست و سی هزار تومان شد.
أَعْطینی بَعدَ التَّخْفیضِ مِئَتَینِ وَ عِشْرینَ أَلْفاً.
= پس از تخفیف دویست و بیست هزار تومان به من بده.

۱- سِعْر: قیمت «جمع: أَسْعار» ۲-  نَوعیهَّ: جنس ۳- مَتْجَر: مغازه ۴- زَمیل: همکار ۵- تَخْفیض: تخفیف

برگه آموزگاری و تدریس
سعید جعفری

۱- اَلْمُستَبِدُّ الَّذی لا یَری لِأَحَدٍ عَلَیهِ حَقّاً:  جبّار (خودکامه کسی است که برای هیچ کس ضد خودش حقی را نمی‌بیند.)

۲- ألْإنسانُ الَّذی یَفْتَخِرُ بِنَفْسِهِ کَثیراً: فَخور؛ مُعجب بنَفسه؛ مُختال (انسانی که زیاد به خودش می‌بالد.)

۳- حَیَوانٌ یُسْتَخدَمُ لِلْحَمْلِ وَ الرُّکوبِ: حِمار (چهارپایی که برای باربری و سواری به کار گرفته می‌شود.)

۴- اَلْعَمَلُ السَّیِّءُ وَ الْقَبیحُ: مُنکَر  (کار بد و زشت.)

۵- عُضْوٌ فی الْوَجْهِ: خَدّ (اندامی در چهره.)

أرادَ قنبَر أن یسُبّ الذی کانَ سَبَّهُ؛ فَقالَ الْإمامُ عَلیٌّ له:

مَهْلاً یا قَنبرُ ! دَعْ شاتِمَکَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ و تُسخِطُ الشَّیطانَ و تُعاقِبُ عَدُوَّکَ … ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، و لا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، و لا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ.

قنبر خواست به کسى که به او ناسزا گفته بود، دشنام دهد، پس امام علی به او فرمودند: ای قنبر آرام باش، دشنامگوی خود را خوار رها کن تا  [خداى] بخشاینده را خشنود و اهریمن را خشمگین کنی و دشمنت را کیفر داده باشى. مؤمن پروردگارش را با [چیزى] مانند بردبارى خشنود و اهریمن را با [چیزى] همانند خاموشى خشمگین نکرد و نادان با [چیزى] همانند دم فرو بستن در برابرش کیفر نشد.

رُبَّ سُکوتٍ أَبْلَغُ مِنَ الْکَلامِ. (مِنَ الْأمَثالِ العَرَبیّه)          1ـ مَیِّزْ: جدا و سوا کن

(چه بسا خاموشی که رساتر از سخن است.)

۱- حُسنُ الخلق نصف الدّین. (المبتدأ و الخبر)

(خوش اخلاقی، نیمی از دین است.)/ المبتدأ: حُسنُ / الخبر: نصف

۲- مَن ساءَ خلقُه عذّب نفسه. (المفعول)

(هر کس خلق و خویش بد باشد (بد شود)، خودش را عذاب می دهد.)/ المفعول: نفس

۳- اللهمّ کما حَسّنتَ خَلقی، فحَسّن خُلقی.  (الفعل الماضی و فعل الأمر)

(خدایا؛ همانطور که آفرینشم را نیکو گردانیدی، خلق و خویم را هم نیکو بگردان.)/ الفعل الماضی: حَسّنتَ / فعل الأمر: حَسّن

۴- لیسَ شیء أثقل فی المیزان من الخُلق الحسن.   ( اسم التفضیل و الجار و المجرور)

(در ترازوی اعمال چیزی سنگین تر از خوش اخلاقی نیست.)/ اسم التفضیل: أثقل الجار و المجرور: من الخُلق

۱- ربُّ المشرق و المَغرب  (پروردگار مشرق و مغرب.) / اسْمَ الْمَکانِ: المشرق، المَغرب 

۲- مِنَ مَسجِد الحَرامِ   (از مسجد حرام.)/ اسْمَ الْمکان: مسجد

۳- یا أسْمَعَ السّامِعینَ: (ای شنواترین شنوندگان.)/ اسْمَ التَّفضیلِ: أسْمَعَ

۴- یا أحْسَن الخالِقینَ: (ای بهترین آفریدگاران.)/ اسْمَ التَّفضیلِ: أحْسَن

۵- یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ:   (ای مهربانترین مهربانان.) اسْمَ التَّفضیلِ: أرْحَمَ

۱ـ ساءَ: بد شد ۲ـ عَذَّبَ: عذاب داد ۳ـ لأُتَمِّمَ: تا کامل کنم ۴ـ حسّنتَ: نیکو گردانیدی ۵ـ میزان: ترازو (ترازوی اعمال) ۶ـ ما یَلی: آنچه می آید

اَلْماضیاَلْمُضارِعُ وَ الْمُستَقبَلُاَلأَمْرُ وَ النَّهْیُاَلْمَصْدَر
قَدْ أَحْسَنَ: نیکی کرده استیُحْسِنُ: نیکی می کندأَحْسِنْ: نیکی کنإحْسان: نیکی کردن
اِقْتَرَبَ: نزدیک شدیَقْتَرِبونَ: نزدیک می شوندلا تَقْتَرِبوا: نزدیک نشویداِقْتِراب: نزدیک شدن
اِنْکَسَر: شکسته شدسَیَنْکَسِرُ: شکسته خواهد شدلا تَنْکَسرْ: شکسته نشواِنْکِسار: شکسته شدن
اسْتغْفَرَ: آمرزش خواستیَسْتَغْفِرُ: آمرزش می خواهداِسْتَغْفِرْ: آمرزش بخواهاِسْتِغفار: آمرزش خواستن
ما سافَرْتُ: سفر نکردملا یُسافِرُ: سفر نمی کندلا تُسافِرْ: سفر نکنمُسافَرَه: سفر کردن
تَعَلَّمَ: یاد گرفتیَتَعَلَّمانِ: یاد می گیرندتَعَلَّمْ: یاد بگیرتَعَلُّم: یاد گرفتن
تَبادَلْتُم: عوض کردیدتَتَبادَلونَ: عوض می کنیدلا تَتَبادَلوا: عوض نکنیدتَبادُل: عوض کردن
قدْ علَّمَ: آموزش داده استسَوْفَ یُعَلِّمُ: آموزش خواهد دادعَلِّمْ: آموزش بدهتَعْلیم: آموزش دادن
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا