رمانتی‌سیسم

عصر روشنگری و رمانتی‌سیسم

گوته (۱۸۳۲-۱۷۴۹) سخن‌سرا و نویسنده‌ نام آلمانی گفته است: «رمانتی‌سیسم! بیماری و کلاسی‌سیسم سلامتی است.»؛ امّا واقعیت این است که اروپاییان در آغاز قرن هجدهم دریافتند که دنیا بسیار ساناسان‌تر و پیجیده‌تر از آن است که می‌پنداشتند؛ بنابراین، دیگر نیازی نداشتند که نصایحی را درباره‌ رعایت چند اصل ثابت و اطاعت از چند فرمان‌نامه خشک بشنوند.

جنبش رمانتی‌سیسم، ظاهراً با اندیشه‌های ژان ژاک روسو (۱۷۷۸-۱۷۱۲) و ولتر (۱۷۷۸-۱۶۹۴) می‌ آغازد. ولتر، نویسنده و فلسفه‌دان فرانسوی را تجسم‌بخش عصر روشنگری می‌دانند. در حقیقت، روشنگری در ربع سوم سده هجدهم در این اندیشه بود که آیا می‌توان همه‌ پرسش‌ها را تنها از راه خردورزی پاسخ گفت یا نه؟ باورمندان جریان روشنگری بر پایه‌ این فرض که بشر ذاتاً به نیکی گرایش دارد، چنین استدلال می‌کردند که عواطف آدمی همانند خرد او قابل اعتماد است؛ بنایراین، اندیشه‌ عصر روشنگری زمینه‌ساز ظهور مکتب رمانتی‌سیسم گردید.

در نیمه‌ نخست سده هجدهم مردم دچار بدبختی و پریشانی بودند و در میان این آشوب، نیاز شدیدی به اصلاحات احساس می‌کردند. از این جهت نویسندگان و اندیشه‌ورزان می‌کوشیدند تا بر ضد سنت‌های اشرافی و برای اصلاح جامعه اقداماتی انجام دهند.

در نیمه‌ دوم قرن هجدهم، دانشنامه‌ها در ایجاد فضای روشنفکری و آگاهی مردم نقش مهمی بازی می‌کرد. نویسندگان دانشنامه‌ها کسانی مانند دیدرو و دالامبِر سرانجام برخلاف مزاحمت‌های کشورداران این اثر گران‌بها را نوشتند و با پیروزی این اثر در حقیقت، فلسفه و تفکر پیروز گردید. این پیروزی زمینه‌ انقلاب مردمی را فراهم آورد. سرانجام در واپسین سال‌های سده هجدهم با گرد آمدن گروهی افراد همفکر به دور برادران شلگل در آلمان و با انتشار ترانه‌های غنایی اثر کالریج (۱۸۳۴-۱۷۷۲) و ویلیام وردزورث (۱۸۵۰-۱۷۷۰) در انگلستان، جنبش رمانتیک به معنای واقعی آن خود را به جهان شناساند.

با توجه به تحول دگردیسی‌ای که رمانتی‌سیسم در نحوه‌ نگرش و احساس هنرمندان در اروپا به وجود آورد، بد نیست به برخی تعریف‌ها توجه شود (از ذکر نام گویندگان صرف‌نظر می‌شود):

– هنر کلاسیک، محدود و متناهی را تصویر می‌کند؛ امّا هنر رمانتیک نامحدود و لایتناهی را نیز در نظر دارد و از آن خبر می‌دهد.

–   احیا و برانگیختن دوباره‌ زندگی و اندیشه‌ قرون وسطایی.

–   کوشش برای فرار از واقعیت.

–   رمانتی‌سیسم در هر زمانی، هنر روز است و کلاسی‌سیسم، هنر روز قبل.

–   رمانتی‌سیسم، آزادسازی سطوح ناخودآگاه ذهن است؛ در حالی که کلاسی‌سیسم عبارت است از سلطه‌ ذهن خودآگاه.

–   شیوه‌ افسانه‌ای و جادویی نوشتن.

مهم‌ترین تفاوت‌های دو مکتب کلاسی‌سیسم ورمانتی‌سیسم این است که کلاسیک‌ها ایده‌آل اند؛ یعنی در هنر فقط خوبی و زیبایی را می‌خواهند. ایشان زشتی‌های زندگی را نمی‌بینند؛ در حالی که رمانتیک‌ها می‌کوشند، افزون بر زیبایی‌ها، زشتی‌ها و بدی‌ها را هم نشان دهند. به بیان دیگر اثر رمانتیک اثری است که از ترکیب غم و شادی، عظمت و نکبت و بزرگی و پستی تشکیل شود. نکته‌ دیگر این است که کلاسیک‌ها، خرد را اساس شعر می‌دانند و رمانتیک‌ها، بیش‌تر پای‌بند احساس و خیال‌پردازی‌اند.

افزون بر این‌ها رمانتی‌سیسم اصولی دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

آزادی: سال ۱۸۳۰ را سال انقلاب ادبی می‌دانند؛ زیرا در این سال، ویکتورهوگو و یارانش، رمانتی‌سیسم را به عنوان مکتب آزادی هنر اعلام کردند. بدین معنی که هنرمند هر بخشی از زندگی را که خواست می‌تواند آزادانه به تصویر بکشد.

شخصیت: در حقیقت، هنرمند رمانتیک که از قید و بند اشرافی کلاسی‌سیسم آزاد شده است. می‌تواند من وجودی خود را در هنر مستقر سازد.

هیجان و احساسات: رمانتی‌سیسم مکتب دل است و دل باید بدون قید و بند سخن بگوید.

کشف و شهود: رمانتیک‌ها با نوعی حالت عارفانه به زندگی می‌نگرند. لامارتین، شاعر بزرگ فرانسه، با تعریفی که از شعر بیان می‌کند، بنیان کشف و شهود را در رمانتی‌سیسم به خوبی نشان می‌دهد و تأیید می‌کند که شاعر رمانتیک، عارف است. او می‌گوید: صمیمی‌ترین چیزهایی که دل انسان، مالک آن است و خدایی‌ترین اندیشه‌هایی که در مغز او راه دارد و درآمیختن مجلل‌ترین چیزهایی که در طبیعت هست با خوش‌آهنگ‌ترین صداها شعر نامیده می‌شود.

رمانتیک‌ها به واژه به عنوان دلالت کننده بر یک مفهوم، نگاه نمی‌کردند بلکه از نظر آنان، واژه همه چیز بود. به باور ایشان از ارتباط جادویی واژه‌ها با یک‌دیگر افسون سخن ایجاد می‌گردد. ویکتورهوگو می‌گفت: « واژه عبارت از سخن است و سخن خداست.»

از نام‌آشناترین هنرمندان رمانتیک می‌توان این افراد را نام برد:

در انگلستان:

ویلیام وردزورث (۱۷۷۰ -۱۸۵۰) سخن‌سرا. کالریج (۱۷۷۲-۱۸۳۴) سخن‌سرا و لرد بایرون (۱۸۲۴- ۱۷۸۸) که بزرگ‌ترین سخن‌سرای رمانتیک انگلستان بود و بر دیگر سخن‌سرایان اروپا تأثیری بسیار داشت.

ویلیام بلیک (۱۷۵۷-۱۸۲۷) سخن‌سرا. شلی (۱۷۹۲-۱۸۲۲) سخن‌سرا. والتر اسکات رمان‌نویس؛

در فرانسه:

ویکتورهوگو سخن‌سرا و نویسنده بنام، گوستاو فلوبر (۱۸۲۱-۱۸۸۰) رمان‌نویس نام که اثر به یاد ماندنی مادام بوواری را نوشت. از کتاب‌های دیگرش، سالامبو و وسوسه‌ سن آنتوان را می توان یاد کرد؛

در آلمان:

ویلهلم شلگل (۱۷۶۷-۱۸۴۵) و برادرش فردریک شلگل (۱۸۲۹-۱۷۷۲) بنیان‌گذاران مکتب رمانتیک در آلمان بودند؛ گوته (یوهان ولفگانگ فن) (۱۷۴۹-۱۸۳۲) سخن‌سرا و نویسنده‌ نامدار که شیفته‌ غزلیّات حافظ شیرازی بود. اثر پرآوازه او «فاوست» است؛

در روسیه:

الکساندر پوشکین (۱۷۹۹-۱۸۳۷) سخن‌سرای نابغه، لرمانتوف (۱۸۱۴-۱۸۴۱) سخن‌سرا.

در مجارستان:

شاندره پتوفی (۱۸۹۴-۱۸۲۲) سخن‌سرا.

آه ای گل سرخ. تو بیماری! کرمی ناپیدا و مرموز

که شب هنگام پرواز می‌کند

در طوفانی بی‌پایان و خروشان راه بستر تو را یافته است؛

– بستر تو بستری از شادی ارغوانی –

و عشق مرموز و سیاه او

زندگی تو را تباه کرده است.

ای حافظ،

سخن تو هم‌چون ابدیت، بزرگ است؛ زیرا آن را آغاز و انجامی نیست.

کلام تو چون گنبد آسمان تنها به خود وابسته است

و میان نیمه‌ غزل تو با مطلع و مقطعش فرقی نمی‌توان گذاشت.

چه همه‌ آن در حد کمال است.

حافظا، دلم می‌خواهد از شیوه‌ غزل‌سرایی تو تقلید کنم.

چون تو قافیه پردازم

و غزل خویش را به ریزه‌کاری‌های گفته‌ تو بیارایم.

نخست به معنی اندیشم

و آن‌گاه، بدان لباس الفاظ زیبا پپوشانم. هیج کلامی را دوبار در قافیه نیاورم

مگر آن‌که با ظاهری یک‌سان، معنایی جدا داشته باشد.

دلم می‌خواهد همه‌ این دستورها را به کار بندم

تا شعری چون تو، ای شاعر شاعران جهان، سروده باشم!

لرد بایرون (۱۸۲۴-۱۷۸۸) بزرگ‌ترین سخن‌سرای رمانتیک انگلستان؛ او در سال‌های آخر عمرش بزرگ‌ترین شاعر اروپا بود.

چرا در غم جوانی از دست رفته بنالم؟

شاید هنوز روزهایی شیرین در انتظار من باشند!

حالا که دوران جوانی گذشته را از برایر دیده می‌گذرانم؛

خاطره‌ای دلپذیر برای من تسلایی آسمانی همراه می‌آورد.

ای نسیم‌ها،

این خاطره‌ مرا به آن‌جا برید که برای نخستین بار دل من به تبش‌های دلی دیگر پاسخ گفت.

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا