انواع ادبی

انواع شعر بر پایه درون‌مایه و درونه

یکی از مسایل ارزنده‌ای که سخن‌سنجان اروپایی از دیرباز بدان توجه داشته اند، دسته‌بندی آثار ادبی بر بنیاد درون‌مایه و حوزه عاطفی آن‌هاست. در ادب ملت‌های اسلامی، شعر بیشتر از دید برون‌مایه و قالب دسته بندی شده است. این گونه دسته‌بندی که بر پایه برونه و شکل آثار ادبی بنیاد شده، ناکارامد نیست؛ اما از جهت‌های بسیاری مانع نقد و داوری درست است. همین توجه به برونه و دسته‌بندی آثار ادبی از نظر شکل و قالب، نقص عمده ای در سنت شعری ما پدید آورده است و آن، فراهم آمدن دیوان‌های سرایندگان ماست بر پایه قالب قصیده و غزل و آن گاه دسته‌بندی این قالب به ترتیب حروف الفبا.

از جمله مشکلاتی که از توجه به صورت و قالب آثار پدید می‌آورد، نخست این که شاعران کهن ما سیر تاریخی و تحول ذهنی خود را ثبت نکرده اند، مثلا هیچ به یقین نمی‌دانیم که حافظ کدام شعر را در جوانی و کدام شعر را در پیری‌اش سروده است مگر این که به دشواری، نشانه ای برای آن‌ها بیایم و دیگر این که با توجه دسته‌بندی‌های ظاهری، داوری درباره جوانب معنایی کار سرایندگان کهن ما دشوار می‌نماید.

فایده اصلی دسته‌بندی آثار ادبی بر بنیاد محتوا و حوزه عاطفی این است که به خوبی می‌توان چرایی ضعف یا نیرو یافتن یکی از انواع را در دوره ای خاص بررسیم.

وقتی بدانیم «حماسه» چیست و شرایط تاریخی و اجتماعی آن کدام است، به خوبی می‌توانیم از چرایی سستی و پژمردگی یا شکفتگی و اوج گیری آن در ادوار گونه گون سخن بگوییم.

سخن‌شناسان، آثار ادبی را بی توجه به برون و چند و چون وزن و قافیه فقط از دید درونه و بار عاطفی به چهار نوع: حماسی، غنایی، آموزشی و نمایشی تقسیم کرده اند. این گونه دسته‌بندی، مرز و زبان ویژه ای را نمی‌شناسد و بر آثار ادبی همه ملت‌های جهان صدق می‌کند. سه نوع نخست، در ایران رونق و رواج چشم گیری داشته است؛ اما نوع «نمایشی» در ادب گذشته سرزمین ما، رواج و رونق چندانی نداشته و بخشی از ادب توده ای و بومی شناخته شده است. مهم ترین کوشش‌ها در این نوع به چند دهه اخیر مربوط می‌شود.

ادب حماسی

«حماسه» در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و در اصطلاح شعری است، داستانی با زمینه قهرمانی، قومی و ملی که حوادثی خارق العاده در آن جریان دارد. در این نوع شعر، شاعر هیچ گاه عواطف شخصی خود را در اصل داستان وارد نمی‌کند و آن را به پیروی از گرایش خویش دگر نمی‌دهد. به همین سبب در سرگذشت یا شرح قهرمانی‌های پهلوانان و شخصیت‌های داستان خود، هرگز دستی نمی‌برد و به نام و کام خود درباره آنها داوری نمی‌کند.

در این نوع، شاعر با داستان‌هایی شفاهی و سینه به سینه، سر و کار دارد که در آن بازگفت پهلوانی‌ها، عواطف و احساسات مردم یک روزگار و میهن دوستی و فداکاری و جنگ با تباهی‌ها و سیاهی‌ها آمده است.

در این نوع، شاعر با داستان‌هایی شفاهی و سینه به سینه، سر و کار دارد که در آن بازگفت پهلوانی‌ها، عواطف و احساسات مردم یک روزگار و میهن دوستی و فداکاری و جنگ با تباهی‌ها و سیاهی‌ها آمده است.

رزمنامه
رزمنامه/ حماسه / کشتن اژدها به دست رستم

انواع منظومه‌های حماسی

از یک دید، در ادب ملت‌ها، دو نوع منظومه حماسی می‌توان یافت:

نخست منظومه‌های حماسی طبیعی و ملی که عبارت است از نتایج افکار و قرایح و علایق و عواطف یک ملت که در طی قرن‌ها تنها برای بیان وجوه عظمت و نبوغ آن قوم به وجود آمده است. این نوع حماسه، سرشار از یاد جنگ‌ها، پهلوانی‌ها، جان فشانی‌ها، و در عین حال  لبریز از آثار تمدن و مظاهر روح و فکر مردم یک کشور در قرن‌های معینی از ادوار حیاتی ایشان است که معمولا از آن‌ها به دوره‌های پهلوانی تعبیر می‌کنیم. از این گونه منظومه‌های حماسی می‌توان حماسه گیل گمش، ایلیاد و ادیسه هومر، شاعر بزرگ یونان باستان، رامایانا و مهابهارات متعلق به هندوان و شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی و گرشاسب نامه اسدی توسی را در ادب پارسی نام برد. در این دسته منظومه‌ها، شاعر به ابداع و آفرینش توجهی ندارد بلکه داستان‌های مدون کتبی یا شفاهی را که ظاهرا از بعضی وقایع خارجی نشئت گرفته اند با قدرت شاعری خویش نقل می‌کند.

دوم منظومه‌های حماسی مصنوع: در این منظومه‌ها شاعر با داستان‌های پهلوانی مدون و معینی سرو کار ندارد، بلکه خود به ابداع و ابتکار می‌پردازد و داستانی را به وجود می‌آورد. در این گونه داستان‌ها شاعران آزاد و مختارند با رعایت قواعد و قوانینی که ناظر بر شعر حماسی است، به دلخواه موضوع داستان خود را ابداع کنند و تخیل خویش را در آن دخیل سازند. از این دست می‌توان ظفرنامه حمدالله مستوفی، شهنشاه نامه ملک الشعرای صبا در زبان پارسی و انه اید، سروده  ویرژیل، شاعر روم باستان، را برشمرد.

منظومه‌های حماسی را از چشم اندازی دیگر به حماسه‌های اساطیری و پهلوانی، حماسه‌های تاریخی و حماسه‌های دینی دسته بندی کرده اند.

ویژگی‌های حماسه

هم چنان که در تعریف حماسه گذشت، هر حماسه باید دارای چهار زمینه «داستانی، قهرمانی، ملی ، خرق عادت» باشد .

زمینه داستانی حماسه: یکی از ویژگی‌های حماسه، داستانی بودن آن است، بنابراین حماسه را می‌توان مجموعه ای از حوادث دانست. با این که در حماسه – بی هیچ تردیدی – مجموعه ای از وصف‌ها، خطبه‌ها و تصویر‌ها وجود دارد، اما همه این عناصر نسبت به «داستانی بودن» در مرتبه دوم اند.

زمینه قهرمانی حماسه: بیشترین بخش حماسه را اشخاص و حوادث تشکیل می‌دهند و وظیفه شاعر حماسی آن است که تصویرساز انسان‌هایی باشد که هم از نظر نیروی مادی ممتازند و هم از لحاظ نیروی معنوی. قهرمانان حماسه، با تمام رقتی که از نظر عاطفی و احساسی در آن وجود دارد، قهرمانانی ملی اند؛ مانند: «آدم» در بهشت گمشده میلتون و «آشیل» در ایلیاد هومر و «رستم» در شاهنامه فردوسی.

زمینه ملی حماسه: این حوادث قهرمانی که به منزله تاریخ خیالی یک ملت است، در بستری از واقعیات جریان دارند. واقعیاتی که ویژگی‌های اخلاقی، نظام اجتماعی، زندگی سیاسی و عقاید آن جامعه را در مسائل فکری و مذهبی در برمی‌گیرد. شاهنامه نیز تصویری است از جامعه ایرانی در جزئی ترین ویژگی‌های حیاتی مردم آن، در همان حال که با خواندن شاهنامه از نبردهای ایرانیان برای کسب استقلال و ملیت در برابر ملل مهاجم، آگاهی می‌یابیم، از مراسم اجتماعی، تمدن و مظاهر مدنیت و اخلاق ایرانیان و مذهب ایشان و حتی خوشی‌های پهلوانان و بحث‌های فلسفی و دینی آنان مطلع می‌شویم.

زمینه خرق عادت: از دیگر شرایط حماسه جریان یافتن حوادثی است که با منطق و تجربه عملی سازگاری ندارد. در هر حماسه ای، رویدادهای غیرطبیعی و بیرون از نظام عادت دیده می‌شود که تنها از رهگذر عقاید دینی عصر خود، توجیه پذیرند. هر ملتی، عقاید ماورای طبیعی خود را به عنوان عاملی شگفت آور در حماسه خویش به کار می‌گیرد و بدین گونه است که در همه حماسه‌ها موجودات و آفریده‌های غیرطبیعی، در ضمن حوادثی که شاعر تصویر می‌کند، ظهور می‌یابند. در شاهنامه نیز وجود سیمرغ، دیو سپید، رویین تن بودن اسفندیار و عمر هزار ساله زال … عناصر و پدیده‌هایی اند که همچون رشته‌هایی استوار زمینه تخیلی حماسه را تقویت می‌کنند، جز آنچه گفته شد، ویژگی‌های دیگری نیز برای حماسه ذکر شده است که جنبه فرعی دارند.

کاربرد اصطلاح « حماسه» در ادب پارسی – که از قدیم ترین ادوار نمونه‌های برجسته حماسی را در بر داشته – امری است جدید که در پنجاه شصت سال اخیر، به حوزه تعبیرات نویسندگان و ادیبان ایرانی راه یافته است. از آن جا که حماسه‌ها، بزرگ و شکوه مندند، امروزه هر واقعه بزرگ یا اثر شکوه مند را حماسه می‌نامند.

با توضیحاتی که در باب مفهوم دقیق حماسه و شکل گیری ویژگی‌های آن یاد کردیم، در ادب پارسی- به جزشاهنامه – نمونه ای را که مصداق کامل حماسه باشد، به دشواری می‌توان یافت. هر چند که شاهنامه نیز از مایه‌های اسطوره ای و تاریخی خالی نیست.

در ادبیات پارسی ، اصطلاح حماسه بیش تر برای شعر به کار گرفته می‌شود؛ زیرا دو عامل وزن و آهنگ که اجزای جدایی ناپذیر منظومه‌های حماسی اند، تنها در شعر یافت می‌شوند، با این حال، در منابع قدیم از شاهنامه‌های منثور یاد شده که نمونه‌هایی از آثار حماسی و پهلوانی هستند و جنبه ملی و تاریخی و مذهبی دارند. از این دسته می‌توان به شاهنامه منثور ابوالمؤید بلخی و شاهنامه ابومنصوری در قرن چهارم، اخبار رستم از آزادسرو سیستانی، حمزه نامه یا رموز حمزه از مولفی ناشناس و ابومسلم نامه ابوطاهر طرسوسی اشاره کرد.

درآمدی بر ادب آموزشی (شعر تعلیمی)

یکی از گسترده‌ترین و دامنه‌دارترین اقسام شعر در ادب پارسی شعر آموزشی است. شعر آموزشی شعری است که گوینده و سراینده آن می‌خواهد مطلبی را آموزش دهد. ماده اصلی شعر آموزشی علم و اخلاق و هنر است یعنی حقیقت، نیکی و زیبایی.

بر روی هم دو نوع شعر آموزشی در ادب ملل دیده می‌شود، نوعی که موضوع آن خوبی و نیکی است (حوزه اخلاق) و نوعی که موضوع آن حقیقت و زیبایی است (حوزه شعرهایی که مباحثی ازعلم یا ادب را می‌آموزند). از دیرباز، هر دو نوع، نمونه‌هایی داشته است. در ادب پارسی شعر آموزشی در هر دو شاخه خود، دارای بهترین نمونه‌هاست. بخش عمده ای از ادب متعالی ما را شعر آموزشی پدید آورده و آثار اغلب سرایندگان غیردرباری، سرشار از زمینه‌های آموزشی است. حتی ادب درباری نیز در موارد بسیاری مایه‌های آموزشی و اخلاقی به خود گرفته است. نوع دیگری از شعر آموزشی (که قصد آن آموختن حقیقت وعلم است) نیز در ادب ما وجود دارد و آن نوعی است که شاعران قالب شعر (یعنی وزن و قافیه و دیگر ظرافت خاص شاعری) را برای آموزش موضوعی خاص به کار برده اند. از این رهگذار، منظومه‌های بسیاری در زمینه‌های پزشکی، ریاضیات، نجوم، ادب، لغت و تاریخ پدید آمده است.

دانش‌نامه میسری در طب و داروشناسی از آثار سده چهارم نمونه این گونه شعر آموزشی است .

نصاب الصبیان ابونصر فراهی (درگذشت: ۶۱۸ هـ. ق) که برای آموزش واژه سروده شده، الفیّه ابن مالک (درگذشت: ۶۷۲ هـ.ق) در دستورزبان عربی و منظومه حاج ملاهادی سبزواری در فلسفه و یزدان‌شناسی از برجسته ترین نمونه‌های شعر آموزشی به شمار می‌آیند. این منظومه‌ها از لحاظ خیال انگیزی و زیبایی هنری معمولا پرمایه و غنی نیستند، وارون نوع نخست که از جنبه هنری به نهایت قوت و قدرت و زیبایی و آراستگی می‌رسد. شعر آموزشی در ادب پارسی از ادب باخترزمین گسترده‌تر است.

نثر و شعر آموزشی هم به صورت داستان‌هایی از جانوران در آثاری چون کلیله و دمنه، مرزبان نامه، مثنوی مولوی و بوستان و گلستان سعدی آمده است و هم به صورت حکایت‌های ساده و سخنان پندآموز در قالب قطعه، غزل، قصیده و رباعی دیده می‌شود. این آثار گاهی مجموعه ای مستقل را تشکیل داده اند؛ مانند داستان‌ها و قطعات و شعرهای آموزشی و گاهی میان آثار دیگر پراکنده اند، چون شعرهای آموزشی شاهنامه و گرشاسب نامه که در لابلای اشعار و داستان‌ها آمده یا شعرهایی اخلاقی که در قصاید بیان شده اند .

شعرهای آموزشی در گذشته بیشتر شامل سروده‌های اخلاقی و مذهبی و عرفانی بوده است؛ ولی از انقلاب مشروطیت به بعد اشعاری با درون مایه‌های سیاسی و اجتماعی و روان شناسی نیز در ردیف اشعار آموزشی قرار گرفته اند.

جنبه شاعرانه اشعار آموزشی در ادب پارسی بسیار نیرومند است و این گونه اشعار بیشتر جنبه غنایی دارد؛ زیرا با شور و احساس شاعر نسبت به مسائل اخلاقی، آموزشی، اجتماعی، عرفانی و مذهبی همراه است. بدین روی ، اشعار سیاسی و عرفانی و اخلاقی ما در آثاری چون دیوان ناصر خسرو، حدیقه سنایی، کلیات شمس مولانا جلال الدین و بوستان و غزلیات و قصاید سعدی و غزلیات حافظ دارای جنبه غنایی نیز است. در برابر این گونه اشعار غنایی- آموزشی شعرهای آموزشی دیگری هم داریم که بیش و کم عاری از شور و احساس کافی است، چون جام جم اوحدی (درگذشت: ۷۳۸ هـ. ق) و گلشن راز شیخ محمود شبستری (درگذشت:۷۲۰ هـ. ق)

در آثار گذشته ادب پارسی، ادب آموزشی نام‌های دیگری چون تحقیق، زهد، پند، حکمت، وعظ و تعلیم نیز داشته است. از نمونه‌های این نوع شعر در ادب اروپایی «بهشت گم شده» میلتون، «کمدی الهی» دانته و «سرود زندگی» لانگفلو و منظومه فن شعر بوالو را می‌توان نام برد.

ادب‌دانان برای شعر آموزشی از نظر تاریخی، دو مرحله قائل اند: نخست مرحله ابتدایی و آغازی و آن هنگامی است که دانش‌های بشر – به علت محدودیّت – به هم آمیخته است و گذشته از این، نوشتن بسیار دشوار است و از همین رهگذر، نظم، وسیله ای می‌شود برای تعلیم و به خاطر سپردن دانستی‌ها. مرحله دوم شعر آموزشی مربوط به دوران انحطاط جوامع است. وقتی در جامعه ای نوآوری و نوآفرینی هنری بمیرد، هنرمندان و سخنوران به جای آفرینش شعر، مسائل ساناسان را به نظم درمی‌آورند و تصنع جای الهام را می‌گیرد.

ادب غنایی

غنا در لغت سرود، نغمه و آواز خوش است و با کلمه معادل اروپایی خود لیریک یعنی شعری که باید با لیر (ابزار موسیقی) خوانده می‌شد، تناسب دارد و در اصطلاح به شعری گفته می‌شود که گزارشگر عواطف و احساسات شخصی شاعر باشد؛ بنابراین، شعر غنایی آینده آلام و لذات و تاثرات روحی و دوستی‌ها و عشق و … است . در این نوع شعر شاعر «خویشتن خویش» را موضوع قرار می‌دهد و از احساسات شخصی – از خشن ترین تا نرم ترین آن‌ها- سخن به میان می‌آورد. احساساتی مربوط به خدا، خانواده، انسانیت، وطن و … ؛ با این تفاوت که نوع احساسات وی در برابر مسائل متغیر است.

برخی شعر غنایی را حاصل آرامش نسبی پس از جنگ‌های پی در پی می‌دانند. در شعر پارسی، وسیع ترین افق معنوی و عاطفی،  افق شعرهای غنایی است. غزل پارسی که یکی از سرشارترین حوزه‌های شعر است، نمونه کاملی است که می‌توان همه انواع غنایی شعر را به خوبی در آن ملاحظه کرد. در غزل حافظ، مسائل اجتماعی که با بیانی غنایی و براساس «من» گسترده اجتماعی شاعر مطرح می‌شود، با مسائل خصوصی از قبیل مرثیه دوست یا فرزند، مباحث فلسفی، هجو، طنز، وصف طبیعت و تغزل و… به هم می‌آمیزد و در یک زمینه کلی عرفانی سیر می‌کند. یکی از زمینه‌های مهم شعر غنایی بعد اجتماعی آن است که با ابعاد فردی و خصوصی تمایز عمده دارد؛ مثلا یک هجو اجتماعی یا عشق به وطن و مقدسات یا یک مرثیه اجتماعی با نوع خصوصی و فردی آن تفاوت عمده دارد. مناجات سنایی حبسیه مسعود سعد و غزل حافظ و طنز عبید زاکانی و مرثیه بهار اگرچه در بدایت امر صورتی کاملا فردی دارند؛ اما هر یک حامل یک یا چند پیام مهم اجتماعی اند.

شروع شعر عاشقانه را باید قرن چهارم دانست و رشد و باروری آن را در تغزلات زیبای رودکی و شهید بلخی و رابعه بنت کعب جست. در قرن پنجم تغزل در شعر فرخی کمال می‌یابد و رفته رفته غزل به عنوان یک نوع خاص مورد توجه شاعران از جمله قصیده سرایان – قرار می‌گیرد. از اوایل قرن ششم، عرفان و اصطلاحات صوفیه با پیش‌گامی سنایی به حوزه تغزل راه می‌یابد و نوع عارفانه آن – که در قرون بعد به وسیله مولانا و حافظ به کمال می‌رسد محصول این قرن است.

در قرن پنجم شاعرانی چون عنصری، فخرالدین اسعد گرگانی و عیوقی به سرودن منظومه‌های عاشقان پرداختند؛ ولی کمال این نوع شعر را باید در آثار نظامی، شاعر قرن ششم جست و جو کرد. داستان‌های عاشقانه را در ادب پارسی می‌توان با شعر نمایشی در ادب اروپا برابر دانست.

در همین دوران است که منظومه‌های بلند انسانی و عرفانی چون منطق الطیر عطار و مثنوی مولانا با بیانی تمثیلی صدرنشین آثار بزرگ و جاویدان جهان می‌شوند. پس از مشروطه و به خصوص، با ظهور شعر نو تقریبا تمامی آثار شعری معاصران ما در صورتی که مصداق کامل شعر حماسی یا آموزشی نباشد، نمونه‌هایی از شعرهای غنایی اند. با این تفاوت که «من» شاعر در این نوع شعرغنایی نسبت به مشابه آن در دوره‌های قبل، اجتماعی تر و مردمی‌ترشده است. اشعار غنایی معمولا در شکل بلند، متوسط و کوتاه در قالب‌های قصیده و مثنوی (بلند)، غزل (متوسط ) و قطعه و رباعی و دوبیتی (کوتاه) سروده می‌شود.

نمونه‌های موفق شعر غنایی عبارت اند از:

تغزّل: رودکی، سعدی، حافظ

عرفان: سنایی، عطار، مولوی، حافظ

مناجات نامه: سنایی، وحشی بافقی

هجو، هزل، طنز: سوزنی سمرقندی، انوری، عبید زاکانی

مرثیه: رودکی، سعدی، خاقانی، محتشم کاشانی

حبسیه: مسعود سعد سلمان، خاقانی، فرخی یزدی

شکواییه: رودکی، ناصرخسرو، خیام

ساقی نامه: نظامی، حافظ، رضی الدین آرتیمانی

مدیحه سرایی: عنصری، فرخی، منوچهری، انوری

منظومه‌های عاشقانه: عنصری، فخرالدین اسعد گرکانی، نظامی و …

آن چه گذشت شرحی از ادبیات غنایی در حوزه شعر پارسی بود. اما این نوع ادبی به شعر منحصر نمی‌شود و در بین آثار منثور فارسی نمونه‌های برجسته ای از آن به صورت تحمیدیّه، مناجات، هزل، شکواییه یا داستان‌های بلند و کوتاه و ترجمه‌های موفق به ظهور رسیده است.

میراث ماندگار ادبیات داستانی ما و آثار برجسته نویسندگان معاصر پارسی زبان، به خصوص داستان‌ها، شرح رویدادها، سفرنامه‌ها، گزارش احوال شخصی و … از نوع نثر غنایی به شما می‌آیند که از آن جمله نمونه ای چون سمک عیار نگارش فرامرزبن خداداد ارجانی، هزارو یک شب عبداللطیف طسوجی، سندبادنامه ظهیری سمرقندی، راحه الأرواح یا بختیارنامه دقایقی مروزی، طوطی نامه اثر ضیا نخشبی، سفرنامه ناصر خسرو، شرح زندگانی من از عبدالله مستوفی، روزها از دکتر اسلامی ندوشن، آثار جمال زاده، هدایت و جلال آل احمد را می‌توان نام برد.

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا