اعراب و تحلیل صرفی

الإعراب  (ترکیب)

منظور از اعراب مشخص کردن نقش کلمه در جمله است. برای شناسایی اعراب باید جمله و اجزای آن را بشناسیم.

۱- جمله فعلیه: ارکان جمله فعلیه: فعل + فاعل + مفعول + دیگر اجزای جمله

فاعل: انجام دهندهٔ کار یا دارندهٔ حالت است. معمولا در پاسخ «چه کسی و چه چیزی» می‌آید.

مفعول (به): اسمی است که در زبان عربی معمولاً پس از فاعل می‌آید و کار بر آن انجام می‌شود. معمولا در پاسخ «چه کسی را و چه چیزی را» می‌آید. نشانه آن در فارسی «را» است.

۲- جمله اسمیه: جمله ای است که دارای مبتدا و خبر باشد.

اسمی است که غالباً در ابتدای جمله اسمیه قرار می‌گیرد و در باره آن خبری داده می‌شود. مبتدا مرفوع است.

قسمتی از جمله اسمیه است که معمولاً بعد از مبتدا می‌آید و در باره مبتدا گزارشی می‌دهد.  خبر نیز مرفوع است.

هر گاه دو اسم در کنار هم قرار بگیرند به طوری که اسم اول به اسم دوم اضافه شده باشد به اسم اول مضاف و به اسم دوم مضاف الیه گفته می شود. مضاف هیچ گاه «الـ «و «تنوین» نمی پذیرد. مانند: افضل الناس مَن یساعدُ الناسَ.

اسمی که حالت و چگونگی اسم پیش از خود را توصیف می کند، صفت  و به اسمی که پیش از صفت آمده موصوف می گویند.

مثال: رَأَیْتُ تِلْمِیذاً نَظِیفاً.

صفت در چهار چیز پیرو موصوف است:

الف) جنس( مذکّر و مؤنّث بودن)                                  ب) معرفه و نکره بودن

ج) عدد ( مفرد و مثنّی و جمع بودن )                           د) اعراب ( رفع و نصب و جرّ)

حال

این نقش نشان دهنده حالت و چگونگی اسم­های جمله (فاعل، مفعول …) است. این اسمها همیشه معرفه‌اند. اسم معرفه معمولا دارای «الـ» یا اسم خاص(علم) است.

قید در فارسی:‌ جمله را مقید می‌کند و اگر آن را بیندازیم جمله ناقص نمی‌شود.

۱- حال مفرد: هر گاه حال اسم باشد به آن «حال مفرد» می‌گوییم. حال مفرد ویژگی‌های زیر را دارد: الف) نکره (ناشناس) است؛ پس هیچ گاه «الـ» نمی‌پذیرد. ب) مشتق است (اسم فاعل، اسم مفعول …)؛ پس معمولا با «مُـ» می‌آغازد. پ) همیشه منصوب ( ﹷ ، ﹱ ، ین) است. ت) در جنس و تعداد پیرو مرجع خود(صاحب حال) است. ث) هنگام ترجمه حال، آن را با قید حالت ترجمه می‌کنیم. قید حالت در فارسی معمولا دارای «با» یا «ان» است؛ مانند: با سرعت، خندان؛ مانند: رأیتُ الولدَ مُبتَسماً = پسر را خندان دیدم.

صفت و حال مفرد در مواردی همانندند؛ از این رو به نکته‌های زیر توجه کنید تا دچار لغزش نگردید.

الف) صفت در اعراب، جنس(مذکر و مؤنث) تعداد (مفرد، مثنی، جمع) یا داشتن یا نداشتن «الـ»(معرفه و نکره بودن) همیشه همانند موصوف خود است؛ مانند: رأیتُ ولداَ مَسرواً = پسر خوشحالی را دیدم.

ب) حال هیچ گاه «الـ» نمی‌پذیرد و همیشه منصوب است؛ (مانند: رأیتُ الولدَ مسروراً = پسر را خوشحال دیدم.) در صورتی که صفت می‌تواند هر اعرابی را بپذیرد.

حال درعربی به قید حالت در فارسی ترجمه می‌شود؛ ولی صفت در عربی همان صفت در فارسی است؛ مانند:

حال رأیتُ الولدَ مسروراً = پسر را خوشحال دیدم.

صفترأیتُ ولداً مسروراً = پسر خوشحالی را دیدم.

۲- حال جمله: گاهی حال به صورت جمله می‌آید که به آن «جمله حالیه» می‌گویند. جمله حالیه می‌تواند به دو نوع بیاید:

الف) جمله اسمیّه: حال جمله اسمیه دارای ویژگی‌های زیر است: همیشه همراه با «واو» می‌آید که به آن «واو حالیه» می‌گویند.

«واو حالیه» را «در حالی که» ترجمه می‌کنیم.

مانند: رَأیتُ الفَلّاحَ وَ هُوَ یجمَعُ المَحصولَ. = دیدم کشاورز را در حالی که محصول را جمع می‌کرد.

       أُشاهِدُ قاسِماً وَ هُوَ جالِسٌ بَینَ الشَّجَرَتَینِ. = قاسم را می‌بینم در حالی که میان دو درخت نشسته است.

ب) جمله فعلیّه: حال جمله فعلیه دارای ویژگی‌های زیر است: ۱- فعل در این نوع حال می‌تواند مضارع یا ماضی باشد. ۲- اگر جمله فعلیّه دارای فعل ماضی بود، این فعل معمولا با عبارت «و قَدْ» همراه خواهد بود؛ مانند: جَلسَتْ الطالبهُ تَکتبُ درسَها = دانش آموز نشست در حالی که درسش را می‌نوشت. / جَلسَتْ الطالبهُ و قَد کتبَ دَرسَها = دانش آموز نشست در حالی که درسش را نوشته بود.

الف) اگر پس از اسم معرفه جمله‌ای بیاید که در رابطه با آن باشد و هنگام ترجمه «درحالی که» به ترجمه افزوده شود، جمله ما «حالیه» خواهد بود. مانند: رأیتُ الولدَ یَضْحکُ = پسر را دیدم در حالی که می‌خندید.

ب) اگر پس از اسم نکره جمله‌ای بیاید که در رابطه با آن باشد و هنگام ترجمه «که» به ترجمه افزوده شود، جمله ما «وصفیه» خواهد بود. مانند: رأیتُ ولداً یَضْحکُ = پسری را دیدم که می‌خندید.

گونه های واو

اگر فعل اصلی پیش از جمله حالیه، ماضی باشد فعل جمله حالیه یک زمان به عقب بازخواهد گشت؛ پس اگر فعل جمله حالیه مضارع باشد، ماضی استمراری و اگر ماضی باشد، به صورت ماضی بعید ترجمه خواهد شد.

الف) ماضی (فعل اصلی)+ مضارع (فعل جمله حالیه) ← ماضی استمراری (فعل جمله حالیه)؛ مانند: جاءتْ المعلمهُ و هی تتَکلّمُ بالغَه العَربیّه = معلم آمد در حالی که به زبان عربی سخن می‌گفت.

ب) ماضی (فعل اصلی)+ ماضی (فعل جمله حالیه) ← ماضی بعید (فعل جمله حالیه)؛ مانند: خَرجَ المعلم و قَدْ علّمَنا أشیاءَ کثیرهً = معلم بیرون رفت در حالی که مطالب بسیاری به ما آموخته بود.

ماضی استمراری: می + ماضی ساده (می‌رفتم، می‌رفتی، می‌رفت، می‌رفتیم، می‌رفتید، می‌رفتند)

ماضی بعید: صفت مفعولی + صرف فعل بودن (رفته بودم، رفته بودی، رفته بود، رفته بودیم، رفته بودید، رفته بودند)

زمان های پرکاربرد
فعل از نظر زمان در زبان فارسی

به این جمله دقت کنید.

حَضَرَ الزُّمَلاءُ فی صالَهِ الاِمتِحانِ إلّا حامداً. (همشاگردی‌ها به جز حامد در سالن امتحان حاضر شدند.)

کلمه «حامِداً» در جمله بالا مُستَثنی، «الزُّمَلاءُ» مستثنی مِنْهُ و «إلّا» ادات استثناء نامیده می‌شوند.

مستثنی یعنی «جدا شده از حکم ماقبل».

به کلمه‌ای که مستثنی از آن جدا شده است، مستثنی مِنه گفته می‌شود.

مثال دیگر:‌ کُلُّ شَیءٍ ینقُصُ بِالإنفاقِ إلّا   العِلمَ. (هر چیزی با انفاق می‌کاهد به جز دانش.)

               مستثنی مِنْهُ         ادات استثناء   مستثنی

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا