آموزه یازدهم: وزن در شعر نیمایی

◄خودارزیابی

هست شب یک شب دم کرده و خاک / رنگ رخ باخته است / باد، نوباوه ابر، از برِ کوه / سوی من تاخته است. (نیمایوشیج)

خط عروضی: هَست شَب یِک شَبِ دَم کَردِ وُ خاک / رَنگِ رُخ باختِ اَست / باد، نُوْباوِ یِ اَبر، اَز بَرِ کوه / سویِ مَن تاختِ اَست.

بازگردانی: شب شب دم کرده‌‌ای است و خاک رنگش را از دست داده و باد که فرزند ابر است از بالای کوه به سوی من حمله کرده است.

هست شب یک شب دم کرده و خاکپایه‌های آواییهَسـ ت شَب یک / شَ بِ دَم  کَر / دِ وُ خاک
 وزنفاعِلاتُن (فَعِلاتُن) فَعِلاتُن فَعِلُن
 نشانه‌های هجایی– U- – /UU – – /UU –  
رنگ رخ باخته استپایه‌های آواییرَن گِ  رُخ  با /خ تِ است
 وزنفاعِلاتُن (فَعِلاتُن) فَعِلُن
 نشانه‌های هجاییU – – /UU U
باد، نوباوه ابر، از برِ کوهپایه‌های آواییبا د نُو با / وِ یِ اَب رَز  / بَ رِ کوه
 وزنفاعِلاتُن (فَعِلاتُن) فَعِلاتُن فَعِلُن
 نشانه‌های هجاییU – – /UU – – /UU U
سوی من تاخته استپایه‌های آواییسو یِ مَن تا / خ تِ اَست
 وزنفَعِلاتُن فَعِلُن
 نشانه‌های هجاییUU – – /UU U

میان مشرق و مغرب ندای مختصری است / که گاه می‌گوید / من از ستاره دنباله دار می‌ترسم / که از کرانهٔ مشرق طلوع خواهد کرد (شفیعی کدکنی)

خط عروضی: مِیانِ مَشرِقُ مَغرِب نِدایِ مُختَصَریست / کِ گاه می‌گویَد / مَنَز سِتارِیِ دُنبالِ دار می‌تَرسَم / کِ اَز کَرانِ یِ مَشرِق طُلوع خاهَد کَرد.

بازگردانی: آوای کوتاهی را از میان مشرق و مغرب می‌شنوم که گاهی می‌گوید: من از ستاره دنباله داری که از کرانه مشرق برخواهد خاست می‌ترسم.

میان مشرق و مغرب ندای مختصریستپایه‌های آواییم یا نِ مَش / رِ قُ مَغ رِب / نِ دا یِ مُخ / تَ صَ ریست
 وزنمَفاعِلُن فَعِلاتُن مَفاعِلُن فَعِلُن
 نشانه‌های هجایی– U – U /– U U – / U– UU/ – U – U
که گاه می‌گوید پایه‌های آواییکِ گاه می / گو یَد
 وزنمَفاعِلُن فَع لُن (فَعِلُن)
 نشانه‌های هجایی– U – U/ (UU)
من از ستاره دنباله دار می‌ترسمپایه‌های آواییمَ نَز سِ تا / رِ یِ دُن با / لِ دا ر می / تَر سَم
 وزنمَفاعِلُن فَعِلاتُن مَفاعِلُن فَع لُن (فَعِلُن)
 نشانه‌های هجایی– U U /– U U – / – / – U – U(UU)
که از کرانهٔ مشرق طلوع خواهد کردپایه‌های آواییکِ اَز کَ را / نِ یِ مَش رِق / طُ لو ع خا / / هَد کَرد
 وزنمَفاعِلُن فَعِلاتُن مَفاعِلُن فَع لُن (فَعِلُن)
 نشانه‌های هجایی– U – U /– U U – /– / – U – U(UU) U

چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی / هر چه برگم بود و بارم بود؛ / هر چه از فرّ بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود؛ / هر چه یاد و یادگارم بود، / ریخته است. (اخوان ثالث) « نهایی خارج کشور خرداد ۹۹»

خط عروضی: چُن دِرَختی دَر صَمیمِ سَردُ بی اَبرِ زِمِستانی / هَر چِ بَرگَم بودُ بارَم بود؛ / هَر چِ اَز فَرِّ بُلوغِ گَرمِ تابِستانُ میراثِ بَهارم بود؛ / هَر چِ یادُ یادگارَم بود، / ریختَست.

بازگردانی: من مانند درختی در زمستان سرد و بی ابرم که هر چه برگ و میوه داشت، هر چه از نور گرم تابستان و میراث بهار به دست آورده بود، هر چه یادگار داشت، همه از میان رفته است.

چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانیپایه‌های آواییچُن دِ رَخ تی / دَر صَ می مِ / سَر دُ بی اب / رِ زِ مِس تا / نی
 وزنفاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فَع
 نشانه‌های هجاییU– – /-U– – /-U– – / –U– – / –
هر چه برگم بود و بارم بودپایه‌های آواییهَر چِ بَر گَم / بو دُ با رَم / بود
 وزنفاعِلاتُن فاعِلاتُن فَع
 نشانه‌های هجاییU– – / –U– – / –  U
هر چه از فرّ بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بودپایه‌های آواییهَر چِ اَز فَر/  رِ بُ لو غِ / گَر مِ تا بِس / تا نُ  می را / ثِ بَ ها رَم / بود
 وزنفاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فَع
 نشانه‌های هجاییU– – /-U– – /-U– – /-U– – / – U– – / – U
هر چه یاد و یادگارم بودپایه‌های آواییهَر چِ یا دُ / یا دِ گا رَم / بود
 وزنفاعِلاتُن فاعِلاتُن فَع
 نشانه‌های هجاییU– – / –U– -/ – U
ریخته استپایه‌های آواییری خ تَست
 وزنفَاعِلُن
 نشانه‌های هجاییUU

الف) و به آنان گفتم / هر که در حافظه چوب ببیند باغی، / صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند. / هر که با مرغ هوا دوست شود، / خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود. (سهراب سپهری) «نهایی، شهریور ۹۹»

قالب: نیمایی / وزن: فَعِلاتُن … / ویژگی: طول مصراع‌ها کم و زیاد می‌شود؛ قافیه جای مشخصی ندارد.

ب) پروانه و شمع و گل شبی آشفتند / در طرف چمن «نهایی، خرداد ۹۹»

      وز جور و جفای دهر با هم گفتند / بسیار سخن

       شد صبح، نه پروانه به جا بود و نه شمع / ناگاه صبا

       بر گل بوزید و هر دو با هم رفتند / من ماندم و من (ملک الشعرا بهار) / آشفتند: پریشان شدند / طرف: کنار / جور: ستم / دهر: روزگار / صبا: باد شمال

قالب: مستزاد / وزن: مَفعولُ مَفاعیلُ مَفاعیلُ فَعِل – مَفعولُ فَعِل (وزن بیت نخست، دوم و چهارم « مَفعولُ مَفاعِلُن مفاعیلُن فَع» است؛ ولی از آنجا که باید وزن بیت‌ها یکسان درآید و وزن اصلی «مَفعولُ مَفاعیلُ مَفاعیلُ فَعِل» است، همین وزن را اصلی می‌شماریم.)/ ویژگی: در قالب مستزاد در پایان هر مصراع واژه یا واژگانی افزوده شده است. واژه یا واژگان افزوده شده معنی مصراع را کامل می‌کنند. این افزوده‌ها همه وزنی یکسان دارند و با مصراع پیش از خود نیز هم وزن اند.

برگه آموزگاری و تدریس
سعید جعفری

الف) چون می‌روی بی من مرو، ای جان جان بی تن مرو / وز چشم من بیرون مشو، ای شعلۀ تابان من (مولوی)

قالب: سنتی / وزن: مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن / بحر: رجز مثمن سالم

بازگردانی: اگر می‌روی بدون من مرو. ای کسی که جان منی بدون من که مانند تنم نرو. ای کسی که ماننده آتش درخشانی از پیش چشمم جایی نرو.

ب) تو از هر در که بازآیی، بدین خوبیّ و زیبایی / دری باشد که از رحمت، به روی خلق بگشایی (سعدی) / خلق: مردم

قالب: سنتی / وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن / بحر: هزج مثمن سالم

بازگردانی: ای یار، تو از هر در که بازگردی با این خوبی و زیبایی که داری، گویی دری از رحمت به روی مردم می‌گشایی.

پ) همیشه تا برآید ماه و خورشید / مرا باشد به وصل یار، امّید (فخرالدین اسعد گرگانی)

قالب: سنتی / وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فَعولُن / بحر: هزج مثمن محذوف

بازگردانی: همواره تا زمانی که ماه و خورشید طلوع و غروب می‌کند من امید دارم به یارم برسم.

ت) الا تا نخواهی بلا بر حسود / که آن بخت برگشته خود در بلاست (سعدی)

قالب: سنتی / وزن: فَعولُن فَعولُن فَعولُن فعل / بحر: متقارب مثمن محذوفبازگردانی: آگاه باش که برای حسود بلا آرزو نکنی؛ زیرا آن بدبخت خودش همواره در بلاست.

علوم ۳ بیسترس
شعر
انواع شعر
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا