آموزه چهاردهم: سی مرغ و سیمرغ

سرو و مَهت نخوانم، خوانم، چرا نخوانم؟ / هم ماه با کلاهی، هم سرو با قبایی (فرّخی) / مه: ماه / قبا: گونه‌ای جامه بلند مردانه جلوباز

بازگردانی: من تو را سرو و ماه نمی‌خوانم؛ ولی باید بخوانم؛ زیرا تو ماهی هستی که کلاه داری و سروی هستی که قبا پوشیده ای.

در این مقام، طرب بی تعب نخواهد دید / که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید (سنایی) / طرب: شادی / تعب: رنج و سختی / سرا: خانه

بازگردانی: در این جایگاه شادی بدون رنج و سختی نیست؛ زیرا این جهان پاک و ناپاک جای نیکی و بدی است.

اوّلاً تجرید شو از هر چه هست / وانگهی از خود بشو یکبار دست (اسیری لاهیجی) / تجرید: در لغت به معنای تنهایی گزیدن؛ ترک گناهان و اعراض از امور دنیوی و تقرب به خداوند؛ در اصطلاح تصوف خالی شدن قلب سالک از آنچه جز خداست.

بازگردانی: نخست تنهایی بگزین و خود را از همه چیز دور کن. سپس از خودت دست بکش.

بعد از این وادی حیرت آیدت / کار دائم درد و حسرت آیدت

بعد از این، وادی حیرت برایت آید. دائم کارت درد و حسرت آید.

بعد: قید / این: متمم / وادی: نهاد / حیرت: مضاف الیه / ت: متمم / آید: فعل تام / دائم: قید / کار: نهاد / ت: مضاف الیه / درد: مسند /  حسرت: معطوف / آید: فعل اسنادی

ما، پرندگان را نیز پیشوا و شهریاری است. نامش سیمرغ است و در پس کوه قاف، بلندترین کوه روی زمین، بر درختی بلند آشیان دارد.

نقش‌های تبعی: پرندگان: بدل / شهریار: معطوف / بلندترین کوه روی زمین: گروه بدلی

نقش تبعی

بلبل (انسان هایی که عاشق ظاهرند، (کسانی که عشق شان حقیقی نیست.))

باز (جاه طلب و طالب مقام و منصب)

عاشق آن باشد که چون آتش بوَد / گرم رو، سوزنده و سرکش بوَد

مشبه: عاشق / چون:‌ ادات تشبیه / مشبه به: آتش / وجه شبه: گرم رو، سوزنده و سرکش// وجه شبه دارای کنایه است.

ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی / دلت خُلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش (خاقانی)  / آز: حرص / خلد: بهشت جاودان

بازگردانی: ای خاقانی، دلت مانند بهشت جاودان است. آن را از طاووس و شیطان، از نیرنگ هوا و از فریب حرص خالی کن.

بر پایه افسانه‌ای طاووس پرنده بهشتی است. ازین رو ابلیس برای درآمدن به بهشت در تن ماری رخنه کرد و مار نیز به پای طاووسی پیچید و بدین شیوه ابلیس به بهشت درآمد.

گل اگر چه هست بس صاحب جمال / حُسن او در هفته‌ای گیرد زوال

بازگردانی: اگرچه گل بسیار زیباست، ولی زیبایی او زود از بین می‌رود.

پیام: زودگذر بودن زیبایی‌های جهان

شیرمردی باید این ره را شگرف / زانکه ره دور است و دریا ژرف ژرف

نی، حدیث راه پر خون می‌کند /  قصه‌های عشق مجنون می‌کند

هر دو بیت اشاره به این دارد که راه عشق بسیار پرخطر و دشوار است.

الف) وصلت آن کس یافت کز خود شد فنا / هر که فانی شد ز خود، مردانه‌ای است (عطّار) / وادی فقر و فنا؛ وادی هفتم

بازگردانی: کسی به وصال خدا می‌رسد که نابود شود. هر کس فانی شد او واقعا مرد است.

ب) دل چه بندی در این سرای مجاز / همّت پست کی رسد به فراز (سنایی) / وادی طلب؛ وادی نخست

بازگردانی: چرا به این جهان خاکی دل بسته ای. کسی که اراده پست دارد به جایگاه بالا نمی‌رسد.

پ) چشم بگشا به گلستان و ببین / جلوه آب صاف در گل و خار (هاتف اصفهانی) / وادی توحید؛ وادی پنجم

بازگردانی: چشمت را باز کن و ببین که خدا در همه جا جلوه کرده است. (آب نماد خدا و گل و خار نماد پدیده‌های هستی اند.)

﴿وَفِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾ = و در روی زمین براى اهل یقین، نشانه‌هایى است و در وجود شما (نیز) نشانه‌هایى است. پس چرا نمى‌نگرید؟

ای نسخه‌ نامه‌ الهی که توئی / وی آینه‌ جمال شاهی که توئی.

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست / در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی (نجم رازی)

آدمی از دو بخش ساخته شده است: تن و روان. تن ما از جهان مادی و فرودین و روان ما از جهان برین و ایزدی ساخته شده است؛ ازین رو با خودشناسی می‌توان به خداشناسی دست یافت. در داستان سیمرغ نیز مرغان به رهروی پرداختند و سرانجام پس از رسیدن به کوه قاف دریافتند که سیمرغی که به دنبالش می‌گشته‌اند در درون خودشان قرار داشته است.

۵- ……………………………………………………………………………….

سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
دبیرستان طوس
سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

اشتری و گرگی و روباهی از روی مصاحبت مسافرت کردند و با ایشان از وجه زاد و توشه، گرده‌ای بیش نبود. چون زمانی برفتند و رنج راه در ایشان اثر کرد، بر لب آبی نشستند و میان ایشان از برای گرده مخاصمت رفت. تا آخر الامر بر آن قرار گرفت که هر کدام از ایشان به زاد بیشتر، بدین گرده خوردن اولی‌تر.

قلمرو زبانی: اشتر: کاربرد پیشین شتر/ مصاحبت: هم نشینی، هم صحبت داشتن، همسخنی / وجه: سرمایه، پول، نقدینه / زاد: توشه، خوردنی و آشامیدنی که در سفر همراه می‌برند / گرده: قرص نان، نوعی نان / مخاصمت: دشمنی، خصومت / آخرالامر: سرانجام / به زاد بیشتر: سالمندتر / اولی: شایسته؛ اولیتر: شایسته تر (با آنکه «اولیٰ» خود صفت تفضیلی است، در گذشته به آن «تر» افزوده اند) / حذف فعل «باشد» به قرینۀ معنوی / قلمرو ادبی: آب در «لب آب»: مجاز از جوی آب / وجه زاد و توشه: اضافه تشبیهی

بازگردانی: روزی سه جانور شتر، گرگ و روباهی همراه هم به سفر رفتند و تنها آذوقه شان، یک قرص نان بود. مسافتی که رفتند و خستگی بر ایشان چیره گشت، کنار جوی آبی نشستند تا استراحت کنند. به خاطر خوردن قرص نان بین‌شان اختلاف افتاد. سرانجام چنین تصمیم گرفتند که هر کس از دیگران بزرگتر باشد برای خوردن نان شایسته تر در نظر گرفته شود.

پیام: تقدّم و اولویت سالمندان.

◙ گرگ گفت پیش از آنکه خدای تعالی این جهان بیافریند، مرا به هفت روز پیشتر مادرم بزاد. روباه گفت راست می‌گویی؛ من آن شب در آن موضع حاضر بودم و شما را چراغ فرامی‌داشتم و مادرت را اعانت می‌کردم. اشتر چون مقالات گرگ و روباه بر آن گونه شنید، گردن دراز کرد و گرده برگرفت و بخورد و گفت: هر که مرا بیند، به حقیقت داند که از شما بسیار کلانترم و جهان از شما زیادت دیده ام و بار بیشتر کشیده ام.

قلمرو زبانی: جمله معترضه: تعالی / پیشتر: قبل تر / «را» در «شما را چراغ فرا داشتم»: حرف اضافه / فراداشتن: بلند کردن و بر سر دست گرفتن؛ نگه‌ داشتن / اعانت: یاری دادن، یاری / مقالات: جِ مقالت، گفتارها، سخنان / کلان: دارای سن بیشتر، بزرگ / زیادت: بیشتر / قلمرو ادبی: کنایه: جهان زیادت دیدن (با تجربه بودن) / پایه های سجع: دیده ام، کشیده ام

بازگردانی: گرگ چنین گفت: هفت روز پیش از این که خدای والا، جهان را بیافریند، من به جهان آمده ام. روباه گفت: راست می‌گوید، من در شب زادروزت به مادرت کمک می‌کردم و برای شما، چراغ را نگه می‌داشتم. شتر چون گفتگوی روباه و گرگ را بدین گونه شنید، گردنش را دراز کرد و نان را خورد و چنین گفت: هر که هیکل مرا ببیند، تصدیق خواهد کرد که سن و سال من از همۀ شما بیشتر است و به خوردن قرص نان، شایسته ترم.

پیام: سندبادنامه، ظهیری سمرقندی

Follow by Email
YouTube
Set Youtube Channel ID
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا