آموزه شانزدهم: کباب غاز

کارگاه متن پژوهی

◄قلمرو زبانی

معهود: عهد شده، وعده داده شده، شناخته شده، معمول / بحبوحه: میان، وسط / وجنات: رخساره‌، چهره‌.

بند پنجم: معهود، عیال، دیلاقی / بند دوازدهم: غیرمترقّبه، اصرار

◙ «آثار شادی در وَجَناتش نمودار گردید، گفتم چرا نمی‌آیی بنشینی؟»

مفعول فعل «گفت»: «چرا نمی‌آیی بنشینی؟» / مسند: «نمودار»

الف- پیوندهای وابسته ساز: همراه با جمله‌های وابسته به کار می‌روند؛ نمونه:

جملۀ پایه یا هسته: همۀ حضّار یک صدا تصدیق کردند. / جملۀ پیرو یا وابسته ساز: که تخلّصی بس به جاست.

پیوندهای وابسته ساز پرکاربرد عبارتند از: که ، چون، تا ، اگر، زیرا ، همین که، گرچه، با این که

ب) پیوندهای همپایه ساز: بین دو جملۀ هم پایه به کار می‌روند؛ نمونه:

پیوندهای هم پایه ساز پرکاربرد عبارت‌اند از: و، امّا، ولی، یا

– از متن درس برای کاربرد انواع حرف ربط نمونه‌های مناسب بیابید.

پیوند همپایه ساز: فلانی حالا سر میز است و بعد خودش تلفن خواهد کرد. / پیوند همپایه ساز: از من همه اصرار بود و از مصطفی انکار.

پیوند وابسته ساز: خاطر جمع باشید که از عهده برخواهم آمد. / پیوند وابسته ساز: اگر سرم را از تنم جدا کنید، یک لقمه هم دیگر نمی‌توانم بخورم.

حرف پیوند همپایه ساز و وابسته ساز
جمله مرکب
جمله مرکب و ساده
حرف پیوند «که»
انواع چون

◄قلمرو ادبی

پشت دست داغ کردن: پشیمان شدن، توبه کردن / سماق مکیدن: انتظار بیهوده کشیدن / چند مرده حلاج بودن: چقدر توانایی داشتن

استفاده از شیوه‌های طنز: بزرگ نمایی، اغراق، ضرب المثلها، اصطلاحات و تعابیر عامیانه، نقیضه پردازی، پرداختن به جزئیات

نمونه‌هایی از نقیضه پردازی یا تقلید از آثار ادبی

الف) مدعی خواست که آید به تماشاگه راز / دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد (حافظ)

◙ مدعی خواست که آید به تماشاگه راز / خانمش زنگ زد و گفت شلوغ است نرو (نقیضه)

ب) درویش را نباشد، برگ سرای سلطان / ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد. (حافظ)

◙ درویش را نباشد، برگ سرای سلطان / زیرا که او اصولا، کوبیده دوست دارد (نقیضه)

◄قلمرو فکری

ریا کاری و تظاهر، چشم و همچشمی، کنترل نکردن رفتار و زبان و اعتماد به دیگران بدون بررسی …

الف) گلّۀ ما را گِله از گرگ نیست / کاین همه بیداد شبان می‌کند.

شبان: چوپان / از ماست که بر ماست (در بسیاری از مشکلاتی که برای ما پیش می‌آید، خودمان تقصیرکاریم.)

ب) سخن گفته دگر باز نیاید به دهن / اول اندیشه کند مرد که عاقل باشدتیری که از شست رفته باز نمی‌گردد (از دست رفتن فرصت؛ سنجیده سخن گفتن)

سعید جعفری
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا