آموزه دوازدهم: شیر حق

خودارزیابی

– اخلاص در کارها و دوری از دغلکاری.

– بیت هفتم و دهم

– هر کس نمازگزار نباشد خشم و شهوت و آز او را نابود می کند.

دانش زبانی: وابسته های اسم (صفت پرسشی، صفت تعجبی )

به جمله‌های زیر، توجّه کنید.

شما کدام ورزش را دوست دارید؟                                         چند کارگر در کارگاه کار می کنند؟

در گروه‌های اسمی مشخص شده، واژه ای که قبل از اسم آمده است» صفت پرسشی» است که دربارۀ نوع، چگونگی یا مقدار اسم، پرسش می کند. صفت پرسشی، پیش از اسم می آید و وابستۀ پیشین اسم به شمار می آید. اکنون به جمله‌های زیر، توجّه کنید.

چه باغ باصفایی است!                                                     عجب سخن ارزشمندی گفتی!

در هر یک از گروه‌های اسمی بالا، واژۀ قبل از اسم، «صفت تعجّبی» است و احساس و عاطفۀ گوینده را دربارۀ اسم، بیان می کند. صفت تعجّبی پیش از اسم می آید و وابستۀ پیشین اسم، شمرده می شود.

اکنون در جدول زیر، به جایگاه وابسته‌های اسم، در گروه‌های اسمی، توجّه کنید.

گفت و گو

– مَن کُنتُ مولاه فَهذا علیٌ مَولاهُ = هر کس که من مولا و پیشوای اویم، اینک علی مولا و پیشوای اوست.

– نباید هنگام خشم کاری انجام دهیم. باید بشکیبیم تا خشممان فروکش کند؛ سپس تصمیم بگیریم. اگر خشمگین شدیم کمی راه برویم آبی بیاشامیم و پس از آرامش، تصمیم عاقلانه بگیریم.

فعالیت نوشتاری

اخلاص (خالص، مخلص)، حق (حقیقت، حقانیت)، مأمور (أمر، مأموریت)

– شیر؛ رستم مانند شیر دلاور است. رستم (مشبه)، مانند(ادات تشبیه)، شیر(مشبه به)، دلاور(وجه شبه)

چه انشای زیبایی، نوشته ای!

عجب لباس گران قیمتی، به فقیر بخشیدی!

چه پرسش دقیقی از معلم پرسیدی!

برخی از واژه‌ها در زبان فارسی، به دو شکل نوشته و خوانده می شود؛ بی آنکه در معنای آنها تغییری ایجاد شود. در هنگام نوشتن آنها لازم است به تلفّظ واژه و املای درست آن دقّت و توجّه کافی داشت؛ مانند: «هوشیار، هُشیار».

saeedjafari
jafarisaeed

حکایت: ان شاء الله

قلمرو زبانی: آورده اند: حکایت کرده اند / درم: درهم، پول نقره یا طلا / درمی چند: چند دهم / خلل: آسیب، تباهی

بازگردانی: نقل شده است که مردی از راهی می گذشت و مقداری پول در جیبش داشت و ایمانش سست بود.

قلمرو زبانی: خز: پوست راسو / می شوم: می روم / قلمرو ادبی: واج آرایی «خ»

بازگردانی: یک نفر به او گفت: «کجا می روی؟» گفت: «مقداری پول دارم و به بازار پوست‌فروشان می روم تا خز بخرم».

قلمرو زبانی: ان شاء الله!: اگر خدا بخواهد / زر: طلا / قلمرو ادبی:

بازگردانی: گفت: « ان شاء الله بگو» گفت: «چرا وقتی که پول دارم و خز هم در بازار هست ان شاء الله بگویم؟»

قلمرو زبانی: طراری: جیب بر، دزد / بازخورد: برخورد کرد  / حیلت: فریب و نیرنگ / واقف: آگاه / خجل: شرمنده / وار: مانند / به اتفاق: اتفاقا / هان: آهای

بازگردانی: او رد شد. در راه دزدی دستش را دراز کرد و طلاهایش را با کلاهبرداری به سرقت برد. وقتی مرد فهمید که طلاها را برده اند، شرمنده برگشت و اتفاقی با آن مرد رو به رو شد. مرد گفت: «خز خریدی؟»

قلمرو زبانی: موضع: جایگاه

بازگردانی: گفت: «طلا و پولم را دزدیدند ان شاء الله.» گفت: «اشتباه کردی؛ ان شاء الله را باید در آن زمان می‌گفتی تا سود داشته باشد.»

روح الارواح، سمعانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا