آموزه دهم: فصل شکوفایی

تیرانا

تیرانا، نثر شاعرانه است. هنر اوستا در این کتاب ترکیب‌سازی واژگانی است.

تیرانا: فرزند خیالی است که نویسنده در این کتاب، برای خود می‌آفریند و با او به گفت وگو می‌نشیند، همانند «امیل» به قلم ژان ژاک روسو.

مهرداد اوستا

قلمرو زبانی: همانند با: همسو با / بارور: میوه‌دار / داعیه: ادّعا / گشاده باشم: ماضی التزامی / گشودن: باز کردن (بن ماضی: گشود، بن مضارع: گشا) / کرامت: سخاوت، جوانمردی، احسان، بزرگواری، بخشندگی و نیز بزرگوار داشتن کسی / چشمداشت: انتظار و توقع امری از چیزی یا کسی / چشم داشتن: منتظر دریافت پاداش یا مزد بودن / آفرین: ستایش، تحسین / قلمرو ادبی: همانند با درختان بارور: تشبیه / زبان: مجاز از دهان / زبان به چیزی گشودن: سخن گفتن / سراپا: کنایه یا مجاز از همه وجود / گشاده‌دستی: کنایه از سخاوت، بخشندگی /

پیام: بخشندگی بدون منت             

قلمرو زبانی: پالیز: بوستان و در متن، با بوستان رابطهٔ معنایی ترادف دارد. / خستگان را و آفتاب زده را: «را» در کاربرد حرف اضافهٔ «برای» / خستگان: اهمیت املایی دارد / فرسودن: خسته کردن، به تدریج نابود کردن، درمانده کردن (بن ماضی: فرسود، بن مضارع: فرسا) / کریم:‌ بخشنده / آفتاب زده: صفت مفعولی، آفتاب سوخته؛ آن که از آفتاب دچار بیماری و درد آفتاب سوختگی شده است / نوازشگر: صفت فاعلی / درمان بخش: صفت فاعلی / حذف فعل به قرینه لفظی:‌ پای فرسودگان … دردها باشی. / قلمرو ادبی: گشاده‌دستی: کنایه از سخاوت، بخشندگی / از درختان … بیاموز: استعاره پنهان / پای‌فرسودگان: کنایه از خستگان و دردمندان / تناسب: بوستان، گل، شکوفه، بهار، درختان و…/ پای تا سر: مجاز از همهٔ وجود / شکوفه باشی و پای تا سر گل: استعاره پنهان /

پیام: یکسره بخشنده و جوانمرد بودن

قلمرو زبانی: مهر: عشق / که: بلکه / مهربانی را و هر زخمهٔ سنگی را: «را» در کاربرد حرف اضافهٔ «برای»/ زخمه: ضربه، ضربه زدن (زخمیدن: کوبیدن) / «چند» درعبارت «میوه‌ای چند شیرین»: صفت مبهم / ایثار کردن: بخشیدن / قلمرو ادبی: زخمه سنگ: کنایه از آزار و اذیت

پیام: در برابر بدی خوبی کن

قلمرو زبانی: مایه: اندازه (هم‌آوامانند: مایع: آبکی)/ بارور: میوه‌دار / و ابر، گوهر…: [بخشی از] فعل به قرینهٔ لفظی حذف شده است. [گوهر افشانی می‌کند.] / ایثار: از خودگذشتگی / قلمرو ادبی: مادر: استعاره از طبیعت طبیعت/ سراپا: مجاز از همه وجود / سراپا دست بودن: تشبیه، کنایه از بخشنده بودن / «زر» در «زرافشانی کردن»: استعاره از «نور» پراکندن خورشید / گوهر: استعاره از باران / مراعات نظیر: خورشید، بامداد و ابر

پیام: یکسره بخشنده و جوانمرد بودن

قلمرو زبانی: «م» در اگرم و همینم: جهش ضمیر، اگر در سرنوشتم… و همین از آفریدگارم… (مضاف الیه)/ بس: کافی / سعادت: خوشبختی / رهنمون: راهنما / «را» در «آزاده مردم را»: حرف اضافه؛ به خاطر / قلمرو ادبی: از خویشتن بت ساختن: کنایه از خودبین شدن؛ از خویشتن بتی نسازم: از احساس و علاقهٔ مردم آزاده، نسبت به خود، سوءاستفاده نکنم و خود را در نگاه آنها بزرگ نگردانم (چون بتی مایهٔ پرستش قرار ندهم).

قلمرو فکری: نویسنده از خدای سپاسگزار است که خوشبختی بزرگی به او بخشیده تا با تعریف و تمجید مردم به خود مغرور نگردد.

◙ هر یک از مفاهیم «نیک نامی – درویش نوازی – بخشندگی و ایثار – بخشش بی منت» به کدام گزینه مربوط است؟  « خارج دی ۹۹»

الف) از طبیعت آموختم که همانند با درختان بارور – بی‌آنکه زبان به کمتر داعیه‌ای گشاده باشم – سراسر کرامت باشم.

ب) سپاس خورشید را که هر بامداد بر سر تو زرافشانی می‌کند و ابر، گوهر.

پ) با هرتابستان از میوه‌های شیرین و سایهٔ دلپذیر، خستگان راه را میزبانی کریم باشی و پای‌فرسودگان آفتاب‌زده را نوازشگری درمان‌بخش دردها.

ت) با این نسیم سحرخیز برخیز اگر جان سپردیم / در باغ می‌ماند ای دوست گل یادگار من و تو.

پاسخ: الف) بخشندگی بی منت. ب) بخشندگی و ایثار. پ) درویش نوازی.    ت) نیک نامی

سعید جعفری
دبیرستان طوس
پی دی اف درس دهم فارسی دوازدهم
گزاردن گذاشتن گذشتن
گزارش درس دهم؛ فصل شکوفایی
کارگاه متن پژوهی و تیرانا
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا