پست مدرنیسم

یکی از اندیشمندان غربی به نام اسوالد اشپنگلر در خلال جنگ جهانی نخست (۱۹۱۸) کتابی با عنوان انحطاط غرب نوشت و در آن اعلام کرد که تمدن غریی و ارزش‌های مسلط آن به پایان خود نزدیک می‌شود. قیود و سنت‌هایی که جامعه را بر پا داشته است، در حال متلاشی شدن و رشته‌های پیوند دهنده‌ زندگی و همراه با آن، یگانگی تفکر و فرهنگ در حال گسستن اند. به گفته‌ او غرب نیز مانند هر تمدن دیگری که از چرخه‌ طبیعی می‌گذرد، ناگزیر از خزان (تاکنون ویرانگر) روشنگری یا روشن‌بینی، به زمستان فردگرایی و پوچ‌باوری گذر کرده است.

چهل و یک سال بعد در سال ۱۹۵۹ یکی دیگر از متفکّران غربی اعلام کرد که ما در پایان دورانی هستیم که عصر نوگرایی نامیده می‌شود و در پی آن، دوران پسانوگرایی فرامی‌رسد. در این دوران، چشم‌اندازهای تاریخی‌ای که مشخصه‌ فرهنگ غربی بوده‌اند، اعتبار خود را از دست می‌دهند. باور عصر روشنگری در پیشرفت همسان خرد و آزادی، اکنون از هم پاشیده است.

این دو دیدگاه اگر چه تا حدودی متضاد یک‌دیگرند؛ امّا با هم نقاط مشترکی نیز دارند. ظاهرا مفهوم پسانوگرایی را نخستین بار فدریکو دی‌اونیس، نویسنده‌ اسپانیایی در کتاب گزیده‌ شعر خود به کار برد. او در واکنش نسبت به نوگرایی از این کلمه استفاده کرد؛ سپس آرنولد توین‌بی در کتاب مطالعه‌ تاریخ این واژه‌ را به کار برد. در فرهنگ امریکن هری تیج در برابر واژه‌ پسانوگرایی آمده است:

« پسانوگرایی چیزی است که به هنر مهندسی با تاریخ مربوط می‌شود و واکنشی است در مقابل بنیان اولیه‌ نوگرایی که اجسام و ابزار سنتی و کلاسیک هنر را فرامی‌خواند» آن هم با نام‌های نوگرایانه. پس به هر آن‌ چه که ویژگی نو و قبل آن را نداشته باشد، پسانوگرایی می‌گویند.

پسانوگرایی – چنان که از نامش پیداست – یعنی ادعای برگذشتن از نوگرایی. نوگرایی در حقیقت آن شیوه‌ای بود که از سنت فراتر می‌رفت؛ بنابراین، پسانوگرایی هم از نوگرایی و هم از سنّت فراتر خواهد بود. به بیان دیگر، اصل یکم در پسانوگرایی آن است که نوگرایی اعتباری ندارد.

دوران نوگرایی ماقبل پسانوگرایی، در حقیقت در چارچوبی قرار می گرفت. این چهارچوب به زندگی معنا می‌بخشید و عناصر سازنده‌ آن خرد، حقیقت، سنت، اخلاق و تاریخ بود؛ اما پسانوگرایی بر آن است که چون این مفاهیم با موشکافی های تجزیه و تحلیل گرایانه‌ امروز سازگار نیستند، معانی خود را یکسره از دست داده‌اند و تمامی نظریات استوار بر مفاهیم مطلق حقیقت، ایدئولوژی، علوم و خرد، در واقع چیزی نیستند مگر مشتی ساختارهای تصنعی. حقیقت، نسبی است و همسایه‌ دیوار به دیوار بسیاری از مفاهیم دیگر قرار می‌گیرد. هیج‌چیز، طبیعتی ذاتی و فطری ندارد که بتواند به شرح و بیان درآید و همه چیز حاصل زمان و تصادف است.

اصل یکم: انکار حقیقت و بی‌اعتباری سنت و نوگرایی.

اصل دوم: انکار واقعیت؛ براساس این مکتب، هیچ واقعیت نهایی وجود ندارد.

اصل سوم: زندگی انسان، یک وانمودگر به جای واقعیت است؛ از این‌رو غیرواقعی است.

اصل چهارم: پسانوگرایی بر بی‌معنایی استوار است.

اصل پنجم: شک اندیشی؛ باید به همه چیز شک کرد و هیچ چیز را به تمامی نپذیرفت.

پسانوگرایی به گوناگونی و کثرت نظر دارد. بر چندگانگی فرهنگ‌ها، قومیت و نژاد، جنسیت، حقیقت و حتا خود تأکید می‌کند و بر آن است که هیچ یک از این ها نباید بر دیگری ترجیح داده شود.

به طورکلّی، پسانوگرایی از دهه‌ هفتاد به بعد به‌طور جدی به‌عنوان یک شیوه‌ نگرش مورد توجه قرار گرفت.

از جمله‌ نویسندگان پسانوگرای غرب می‌توان به خورخه لوییس بورخِس آرژانتینی، مارسل پروست فرانسوی، ساموئل بکت انگلیسی و جیمز جویس ایرلندی اشاره کرد.

از جمله نمایش‌نامه‌نویسان پسانوگرا، ساموئل بکت (۱۹۸۹-۱۹۰۶) انگلیسی است. مهم‌ترین اثر پسانوگرای بکت که شهرت او را عالم‌گیر کرد، «در انتظار گودو» نام دارد. نویسنده در این اثر تراژدی – کمدی به بیان منتهای درماندگی انسان می‌پردازد. داستان نمایش درباره‌ دو آدم خانه به دوش است: ولادیمیر و استراگون. در این داستان هیچ اتفاقی نمی‌افتد مگر رویدادهای جزئی و گفت‌وگوهای تکراری و طعنه‌آمیز که به پوچی زندگی اشاره دارند. این دو بی‌آن‌که گودو را بشناسند، در انتظار اویند و او هرگز نمی‌آید. آن‌ها در پایان به فکر خودکشی می‌افتند؛ امّا هر چه می‌گردند، طنابی برای حلق آویز کردن خود پیدا نمی‌کنند و سرانجام از هم جدا می‌شوند.

برخی چهره‌های شاخص ادبیّات قرن بیستم غرب

وی زاده‌ نیوآلبانی (می‌سی‌سی پی) آمریکاست. او فعالیت ادبی خود را با شعر آغاز کرد و بعدها به رمان‌نویسی روی آورد.

شاهکار فاکنر در رمان‌نویسی «خشم و هیاهو» نام دارد که برخی آن را کتاب بزرگ قرن دانسته‌اند. قهرمان اصلی این رمان، ابلهی به نام بنجی است که عقلش در سه سالگی مانده است. رمان به روش سیال ذهن بیان می‌شود؛ بدین معنا که هر یک از شخصیت‌ها بخشی از داستان یا همه‌ آن را بر پایه‌ دید و احساس خویش بیان می‌کنند و از همه جذاب‌تر و شگفت‌انگیزتر، روایت داستان از زبان بنجی ابله است. او چون از بند عقل آزاد است، حقایق را در قالبی بی‌پرده و هولناک بیان می‌کند و همین مسئله به روایت او جذابیت زیادی می‌بخشد؛ زیرا در ذهن بنجی دیوانه، زمان حال و گذشته در کنار هم قرار دارند. فاکنر در سال ۱۹۴۹ برنده‌ جایزه‌ ادبی نوبل شد. او بزرگ‌ترین رمان‌نویس آمریکایی بین دو جنگ جهانی شناخته شده است و این، مرهون احساس ژرف اخلاقی، آگاهی از علایق توده‌ها، همدردی با محرومان، قدرت بازکاوی انحرافات جامعه و آمیختن این خصایص با ذوق و مهارت فنی است.

از چهره‌های درخشان رمان‌نویسی امریکاست. او خبرنگار بود و در جنگ جهانی نخست در سرویس آمبولانس ایتالیا کار می‌کرد. در جنگ‌های داخلی اسپانیا نیز به‌عنوان خبرنگار حضور داشت.

همینگوی آثار زیادی دارد که از جمله‌ آن‌ها می‌توان به وداع با اسلحه، خورشید هم‌چنان می‌درخشد، زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند، پیرمرد و دریا و برف‌های کلیمانجارو اشاره کرد.

نقادان از میان آثار همینگوی، پیرمرد و دریا را از همه مهم‌تر می‌دانند. این کتاب که در سال ۱۹۵۲ منتشر شد. مهم‌ترین رویداد ادبی زمان خود لقب گرفت و برخی آن را از اختراع پیل، مهم‌تر دانستند؛ زیرا در این کتاب، پیام همینگوی این بود که «انسان برای شکست آفریده نشده است. او ممکن است نابود شود؛ امّا شکست نمی‌خورد». در این داستان، ماهی که مظهر طبیعت خشن و نیرومند است، تسلیم می‌شود و سانتیاگوی پیر و ضعیف از نظر جسمی بر این غول طبیعت غلبه می‌کند.

او در «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند» چنین پیام می‌دهد: «مرگ هر انسان جانم را می‌کاهد؛ چرا که با تمام بشر درهم آمیخته‌ام و بدین سان هرگز نمی‌پرسم که ناقوس برای که می‌نوازد؛ چرا که می‌دانم برای توست.» بدین ترتیب، همینگوی هم‌بستگی نوع بشر را در احساس مسئولیّت و داشتن سرنوشتی مشترک اصل کار خود قرار می‌دهد.

شاعر، منتقد و نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی در آمریکا زاده شد. او نه تنها از نویسندگان بزرگ میان دو جنگ، بلکه بزرگ‌ترین شاعر انگلیسی

 زبان‌ سده‌ ‌بیستم به‌شمار می‌رود. اثر مشهور او منظومه‌ بلند است که در ایران به نام‌های سرزمین بی حاصل، خراب‌آباد و سرزمین هرز ترجمه شده است.

مضمون این شعر جذاب این است که در تمدن معاصر، همه‌ معیارهای زیبایی و ذوق و انگیزه‌های اعتدال و شرافت و تلاش‌های زمامداران، در طمع دست یافتن به اندازه، تعداد، تولید، ثروت و کسب موفقیت و محبوبیّت عامه گم شده است.

شاعر و داستان‌نویس بزرگ ایرلندی است. او به‌دلیل ضعف بینایی، بیش‌تر از طریق صداها، حساسیت خویش را به محیط اطرافش نشان داده است.

شهرت واعتبار جیمز جویس بر پایه‌ چهار اثر داستانی استوار شده است: دوبلینی‌ها، تصویر هنرمند در مقام یک مرد جوان، یولیسیز و بیداری فین‌گان‌ها.

جیمز جویس نویسنده‌ای مبتکر و شگفت با نبوغی خارق‌العاده است و در رمان‌نویسی ابتکارها و بدعت‌هایی انقلایی از خود نشان داده است. او شیوه‌های گوناگون نقل ذهنی همچون تک‌گفتاری درونی و جریان سیال ذهن را در رمان‌های (اولیس و بیداری فینه‌گان‌ها) به منتها درجه‌ کمال رسانید. برای درک آثار جویس، آگاهی کامل از فرهنگ غربی، الهیات کاتولیک، تاریخ بدعت‌ها، افسانه‌های ایرلندی، تاریخ اروپا، اساطیر، نجوم و زبان عبری لاتینی و اشنایی با اصطلاحات کولی لازم است.

در خانواده‌ای فقیر در الجزایر به دنیا آمد. او تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته‌ فلسفه به علّت بیماری سل، ناتمام گذاشت. کامو مشاغل گوناگونی را تجربه کرد؛ مدتی روزنامه‌نگار بود. تدریس نیز می‌کرد. مدتی هم در تئاتر بود و بعد به کار نشر روی آورد. کامو در خلال جنگ دوم جهانی به گروه مقاومت فرانسه بر ضد آلمان پیوست.

او در سال ۱۹۵۷ برنده‌ جایزه‌ نوبل در ادبیات شد و سه سال بعد در یک حادثه‌ رانندگی کشته شد.

آثار کامو بیان‌کننده‌ توانایی شگرف او در همدردی با انسان از خودبیگانه است. اثر مشهور او «بیگانه» اعتراضی علیه جامعه‌ غیرانسانی و فاسد محسوب می‌شود. دیگر آثار کامو نیز همه به نوعی به شهرت رسیده‌اند: طاعون، گالیگولا (نمایش‌نامه). سوء تفاهم (نمایش‌نامه) حکومت نظامی افسانه‌، سیزیفوس و مقالاتی درباره‌ فلسفه‌ پوچی.

کامو می‌گوید: «دموکرات کسی است که اجازه بدهد مخالفش نظر خود را بگوید و می‌پذیرد که به آن نظرها فکر کند.».

در شهر پراگ زاده شد. بیش‌تر آثار کافکا بعد از مرگ او توسط دوستانش به چاپ رسیدند.

کافکا آثار فراوانی دارد؛ امّا سه رمان عجیب و ناتمامش به نام‌های «محاکمه»، «قصر» و «امریکا» از نبوغ و توانایی او حکایت می‌کنند.

داستان‌های کافکا داستان‌هایی ساده و کاملا قابل درک اند. طرح و سبک آن‌ها چنان ساده و روشن است که حتی کودکان هم می‌توانند آن‌ها را بفهمند. نام کافکا همیشه با «مسخ» همراه است. قهرمان این داستان هراس‌آور گریگوار سامسا، مرد سخت‌کوش و کارمند ساده‌ای است که در اتاقش ناگهان به حشره‌ای بزرگ تبدیل می‌شود.

کافکا در این داستان، از خودبیگانگی انسان را نشان می‌دهد.

در آلمان زاده شد. پدرش از مبلغان مذهبی در مشرق زمین (جنوب آسیا) بود و هسه از این طریق با فلسفه و عرفان شرق آشنا شد. این آشنایی به سرتاسر آثار او رنگ و بویی عرفانی داده است. بیش‌تر آثار هسه حدیث نفس آدمی است؛ از آثار او به ترتیب محبوبیت می‌توان به دمیان، گرگ بیابان، گرترود، نرگس وزرین دهن، سیذارتا و بازی با مهره‌های شیشه‌ای اشاره کرد.

هرمان هسه در سال ۱۹۴۶ جایزه‌ نوبل ادبیّات را از آن خود کرد.

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا