آموزه هجدهم: خوان عدل

شرق از آن خداست

غرب از آن خداست

و سرزمین‌های شمال و جنوب نیز

آسوده در دستان خداست

قلمرو زبانی: خوان: سفره [هم‌آوا؛ خان: رئیس] / از آن: مالِ / قلمرو ادبی: در دستان خدا بودن: کنایه از تحت فرمان و قدرت الهی بودن / دست: مجاز از اختیار / سرزمین‌های شمال و جنوب: مجاز از کل جهان / جمله آخر:  واج‌آرایی “س” / تضاد: شرق، غرب؛ شمال، جنوب

یوهان ولفگانگ گوته

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️

اوست که عادل مطلق است،

و خوان عدل خود را بر همگان گسترده

باشد که از میان اَسمای صدگانه اش،

او را به همین نام بستاییم، آمین

قلمرو زبانی: مطلق: بی قید و شرط، صرف / خوان: سفره گسترده [هم‌آوا؛ خان: رئیس] / اسما: جمع اسم، نام‌ها / قلمرو ادبی: خوان عدل: اضافه تشبیهی / خوان گستردن: کنایه از نعمت دادن / خوان عدل گستردن: عدالت ورزیدن / تلمیح / صدگانه: مجاز از بسیار

سعدی: باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده. پرده ناموس بندگان به گناه فاحش  ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد.

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️

اگر فکر و حواسم این جهانی است، 

بهره‌ای والاتر از بهر من نیست

روح را خاک نتواند مبدل به غبارش سازد، 

زیرا هر دم به تلاش است تا که فرا رود

قلمرو زبانی: این جهانی: زمینی، مادی / از بهر: بهر، برای، نصیب / مبدل ساختن: دگرگون ساختن، تغییر دادن / دم: نفس / فرارود: بالا رود / قلمرو ادبی: فکر و حواسم: مجاز از کل وجود / بهر، بهره: جناس ناهمسان/ است، نیست: سجع، تضاد / دم: مجاز از لحظه / خاک : مجاز از جسم یا دنیا /

قلمرو فکری: افکار مادی هیچ بهره‌ای از معنویت نخواهد برد و روح والای انسانی چون متعالی است، جسم مادی نمی‌تواند آن را بی ارزش سازد.

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️

هر نفسی را دو نعمت است:

دم فرودادن و برآمدنش؛ 

آن یکی مُمِدّ حیات است،

 این یکی مُفرّح ذات؛

 و چنین زیبا، زندگی درهم تنیده است 

و تو شکر خدا کن، به هنگام رنج 

و شکر او کن به وقت رستن از رنج.

قلمرو زبانی: دم: نفس  / فرودادن: پایین دادن / برآمدن: بالا آمدن / مُمِدّ: یاری دهنده / حیات: زندگی (هم آوا؛ حیاط: محوطه جلوی خانه)/ مفرِّح: فرح بخش، شادی بخش / رستن: نجات یافتن، رها شدن(بن ماضی: رست؛ بن مضارع: ره) / قلمرو ادبی: فرو دادن، بر آمدن: تضاد / حیات، ذات: سجع / تلمیح سخن معروف سعدی

قلمرو فکری: رضا و خرسندی و تسلیم در هنگام بلایا و خوشی‌ها.

سعدی: هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون برمی‌آید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️

بگذار بر پشت زین خود معتبر بمانم 

تو در کلبه و خیمه خود بازبمان 

بگذار که سرخوش و سرمست به دوردستها روم

و بر فراز سرم هیچ جز اختران نبینم.

قلمرو زبانی: معتبر: با اعتبار / اختر: ستاره / فراز: بالا / قلمرو ادبی: پشت زین ماندن: کنایه از به سیر و سیاحت پرداختن / در کلبه و خیمه ماندن: کنایه از در حضر و در خانه ماندن و تنهایی / بر فراز سرم هیچ جز اختران نبینم: اغراق / جناس: بر، سر

قلمرو فکری: بند اشاره می‌کند که اعتبار و ارزش در متعالی شدن روح و اوج گرفتن است و آزادگی در سایه روح متعالی به وجود می‌آید.

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️

او اختران را در آسمان نهاده 

تا به برّ و بحر نشانمان باشند

تا نگه به فرازها دوزیم 

تا از این ره، لذت اندوزیم.

قلمرو زبانی: برّ: خشکی، بیابان / بحر: دریا / اندوختن: ذخیره کردن / نهادن: گذاشتن (بن ماضی: نهاد، بن مضارع: نه) / فراز: بالا / قلمرو ادبی: برّ و بحر: مجاز از همۀ جهان / بر، بحر: جناس ناهمسان / بر، بحر: تضاد، تناسب / دوزیم و اندوزیم: پایه های سجع

پیام: خداوند ستارگان را در آسمان به عنوان نشانه قرار داده / باید نگاهمان به بالا و به عالم ملکوت و معنا باشد

دیوان غربی ـ شرقی، یوهان ولفگانگ گوته / ترجمۀ کورش صفوی

کارگاه متن پژوهی

قلمرو زبانی

«دم» به معنای نفس است و مجاز از لحظه

همین نام: «همین» وابسته پیشین از گونه صفت اشاره/ نام:‌ هسته

اسمای صدگانه اش: اسما: هسته / صدگانه: صفت بیانی / ش: مضاف الیه

بن ماضی: رست؛ بن مضارع: ره

مضارع اخباری: شرق از آن خداست.

ماضی نقلی: و خوان عدل خود را بر همگان گسترده. / و چنین زیبا، زندگی در هم تنیده است

مضارع التزامی: باشد که از میان اَسمای صدگانه اش، او را به همین نام بستاییم، آمین

زمان های پرکاربرد
فعل از نظر زمان

قلمرو ادبی

بند دوم و چهارم

آرایه ادبینمونهمفهوم
مجازشمال و جنوب دم خاک برّ و بحر همۀ جهان لحظه جسم یا دنیا همۀ جهان
کنایهخوان گستردن پشت زین ماندن در کلبه و خیمه ماندنکنایه از نعمت دادن کنایه از به سیر و سیاحت پرداختن کنایه از حضر و در خانه ماندن و تنهایی

قلمرو فکری

خداوند دارنده و چیره بر همه جهان است.

«مگر نه راهنمای ما هر شامگاهان با صدای دلکش، بیتی چند از غزل‌های شورانگیز تو را می‌خواند تا اختران آسمان را بیدار کند و رهزنان کوه و دشت را بترساند

الف) کدام قسمت از متن درس با سروده بالا ارتباط معنایی دارد؟ – بیت پایانی

ب) بیتی از حافظ بیابید که با سروده بالا مناسبت داشته باشد؟

– بدین شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارم / که سر تا پای حافظ را چرا در زر نمی‌گیرد

رضا و خرسندی و تسلیم در هنگام بلایا و خوشی‌ها.

و تو شکر خدا کن، به هنگام رنج / و شکر او کن، به وقت رَستن از رنج.

بند پنجم در کویر، بیرون از دیوار خانه، پشت حصار ده، دیگر هیچ نیست. صحرای بی کران عدم است ….. راه، تنها به سوی آسمان باز است. آسمان، کشور سبز آرزوها، چشم. موّاج و زلال نوازش‌ها، امیدها و … (علی شریعتی)

saeedjafari
jafarisaeed
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا