آموزه نهم: ذوق لطیف

قلمرو زبانی: شیرخوارگی: نوزادی/ متمکّن: ثروتمند، دارا / کبوده: نام روستایی / توکّل: به دیگری اعتماد کردن/ استحکام: استواری/ بحران: آشفتگی، آشوب / تحفه: ارمغان، هدیه / عصب: نگرانی / شائبه: به شک اندازنده درباره وجود چیزی / بی شائبه: بدون آلودگی و با خلوص و صداقت، پاک، خالص / مشیت: اراده، خواست / قدر: اندازه (هم آوا: غدر:‌ نابکاری) / بینگارد: فرض کند، تصور کند (بن ماضی: انگاشت، بن مضارع: انگار) / قلمرو ادبی: شرق و غرب: تضاد / شائبه: به مجاز، عیب و بدی یا نقص در چیزی / ریشه دواندن: کنایه از ماندن / از بحران‌های عصبی … تحفۀ … غرب است: تشبیه / تضاد: شرق، غرب / دل نمی‌بست: کنایه از علاقه نداشت، وابسته نمی‌شد

قلمرو زبانی: تمکّن: توانگری، ثروت / درویشانه: فقیرانه / بخل: خسیسی/ نکبت بار: شوم و ایجادکنندۀ بدبختی و خواری / عاری: خالی (هم آوا؛ آری: بله) / متمرکز: تمرکز یافته / مذهبیّات: امور دینی / عوارض: ج عارضه، پیامد / قلمرو ادبی: خشک بودن: کنایه از جدی بودن

قلمرو زبانی: جذاب: گیرا / ورد: دعا / پَرّان: پرواز کننده / ذوق: استعداد / مفاتیح: ج مفتاح، کلیدها / جنان:ج جنه، بهشت‌ها /غم گسار:غم­خوار (گساریدن: صرف کردن؛ بن ماضی: گسارید، بن مضارع: گسار) / قصاید: قصیده‌ها / لطایف: جمعِ لطیفه، نکته‌های دقیق و ظریف، دقایق، سخنان نرم و دلپذیر / اندرز: پند / شعر تمثیلی: شعر نمادین و آمیخته به مَثَل و داستان/ قلمرو ادبی: قصّه‌های شیرین: حس‌آمیزی / ورد زبان بودن: کنایه از تکرار کردن / غم گسار: کنایه از یاری کننده / عالم افسانه‌ها – که آن همه پر رنگ و نگار…: حس‌آمیزی / یک کتابی: کنایه از کسی که فقط یک کتاب دارد و آن را می‌خواند / مانند چند زن دیگر…: تشبیه / او نیز مانند دایی ام بود: تشبیه /

قلمرو زبانی: انعطاف: نرمش، آمادگی برای سازگاری با دیگران، محیط و شرایط آن / قدر: اندازه (هم آوا؛ غدر: نابکاری، خیانت) / شیخ: پیر / شاب: بُرنا، جوان / هیبت: شکوه / مهر: عشق / حفره: سوراخ / همدم: همنشین / نظیر: مانند(هم آوا؛ نذیر: بیم دهنده) / ادراک: فهم / می‌نمود: می‌کرد / احدی: کسی، فردی / ناشیانه: تازه کارانه / لبریز می‌شدم: فراوان بهره می‌بردم / سراچه: خانه کوچک / آماس: وَرَم، توَرّم / آماس کردن: گنجایش پیدا کردن، متورّم شدن / فوران: جوشیدن، جهیدن / قوز: خم شدن / فرط: بسیاری/ لکه: آهسته / خل: دیوانه / قلمرو ادبی: آن قدر خود را خم می‌کرد …: کنایه از اینکه سخن سعدی به اندازه‌ای ساده بود که یک کودک نیز سخن او را می‌فهمید / شیخ همیشه شاب: متناقض نما / پیرترین و جوان ترین شاعر: متناقض نما / دستگیر: کنایه از یاریگر / مانند هوا: تشبیه / سخنش به سخن همه شبیه باشد و به هیچ کس شبیه نباشد: سهل ممتنع (دشوار آسان نما)، متناقض نما / سراچه ذهن: اضافه تشبیهی / سراچه ذهنم آماس می‌کرد: بسیار می‌آموختم و بهره می‌بردم / فَوران تخیل: اضافه استعاری / جناس: خانۀ خاله

قلمرو زبانی: پالیز: باغ، جالیز / چریدن: چرا کردن (بن ماضی: چرید، بن مضارع: چر)  / گشت و گذار: گردش /  مسجع: آهنگین / سوق دادن: راندن، کشاندن / آغوز: اوّلین شیری که یک ماده به نوزادش می‌دهد و سرشار از موادّ مقوّی است. / عضله: ماهیچه / کورمال: آهسته و با احتیاط / سر خود: خودسرانه / ره نورد: مسافر / وش: مانند / تنهاوش: تنها /  قلمرو ادبی: سعدی:‌ مجاز از آثار سعدی /  سعدی برای من به منزلۀ شیر آغوز: تشبیه / پالیز سعدی: استعاره از آثار سعدی/ کارآزموده: کنایه از باتجربه

قلمرو زبانی: حرص: طمع / ار: اگر / شربت: نوشیدنی / مگیر: عیب نگیر / استسقا: نام بیماری که بیمار آب زیاد می‌خواهد / قلمرو ادبی: تناسب / واج‌آرایی: «ﹹ»

بازگردانی: اگر به خاطر طمعم نوشیدنی خوردم از من عیب نگیر که کار بدی کردم؛ زیرا بیابان بود، تابستان بود و آب سرد بود و من هم دچار بیماری استسقا بودم.

برگه آموزگاری و تدریس
سعید جعفری
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا