آموزه شانزدهم: قصۀ عینکم

قصه عینکم
درس شانزدهم فارسی یازدهم

قلمرو زبانی: به قدری: به اندازه‌ای (هم آوا← غدر: خیانت)/ حادثه: رویداد / فروغ: پرتو، تابش، نور / می‌درخشد: پرتو می‌افکند / گویی: مثل اینکه / تعلیمی: عصای سبکی که به دست گیرند. / کراوات: گردن آویز / فرنگی مآبی: به شیوۀ فرنگی‌ها و اروپایی‌ها، (مآب به معنای بازگشت یا جای بازگشت است، امّا در اینجا معنای شباهت را می‌رساند.) / فرنگی مآب: کسی که به آداب اروپاییان رفتار می‌کند، متجدّد / متمدّن: شهری / تجدّد: نوگرایی / افراط: تندروی / هست و نیست: اصطلاح عامیانه است؛ بی برو برگرد؛ / متجدّدانه: نوگرایانه، روشنفکرانه / قلمرو ادبی: مثل روز می‌درخشد.: ‌تشبیه /خانۀ اوّل حافظه ام: اضافه تشبیهی/ هست، نیست: تضاد

قلمرو زبانی: متلک: سخن نیشدار / علم: پرچم (هم آوا← الم: درد) / افسار: عنان / می‌مانید: مانند هستید (بن ماضی: مانست؛ بن مضارع: مان) [ادات تشبیه]/ شوربا: آش ساده که با برنج و سبزی می‌پزند. / سو: دید، توان بینایی / تابلو سیاه: تخته سیاه / بد و بیراه گفتن: ناسزا گفتن / شماتت: سرکوفت، سرزنش، ملامت / افسار: عنان / گسیخته: پاره شده / شلخته: بی بند وبار، نامرتب / هردم بیل: هردن بیر (اصطلاح عامیانه و ترکی است)؛ بی نظم و بی ترتیب./ هپل و هپو: لاقید و لا ابالی، هرج و مرج، دست و پا چلفتی. / قلمرو ادبی: سر زدن: کنایه از ناگهانی به جایی واردشدن / مثل عَلمَ یزید: تشبیه / به شتر افسار گسیخته می‌مانی: تشبیه / افسارگسیخته: کنایه از کسی که اختیارش در دست خودش نیست، گیج و سربه هوا

قلمرو زبانی: رسوایی: بی آبرویی / راه می‌افتد: درست شدن / بور: سرخ / حمل: تعبیر / مُهملی: بی کارگی و تنبلی/ ولنگاری: بی بند و باری / دهاتی: روستایی / لات: در اینجا جوانمرد و بی پولی / قلمرو ادبی: مثل بقیّۀ بچّه‌ها پایم را بلند می‌کردم:  تشبیه / بورشدن: کنایه از شرمنده شدن، خجلت زده شدن / من به رگ غیرتم بر می‌خورد: کنایه از اینکه به جوش می‌آمدم، ناراحت می‌شدم / به دردم نخورد: کنایه از اینکه به کارم نیامد / پدرم دریادل بود: دریا دل: کنایه از بسیار بخشنده. تشبیه درون واژه ای. / در لاتی کارِ شاهان را می‌کرد: کنایه از اینکه در وضع نداری مانند شاهان به دیگران کمک می‌کرد؛ تشبیه

قلمرو زبانی: نوحه: آنچه در مراسم سوگواری و عزاداری خوانده می‌شود./ روضه: سوگواری / نقّال: داستان گو / رودربایستی: شرم / رُک و راست: بدون رودربایستی / زاد المعاد و کتاب جودی: کتاب دعا از علامه مجلسی و عبدالجواد جودی دورهٔ قاجار. / تعزیه: شبیه خوانی / مرثیه: سوگ سروده / بقچه: پارچه بزرگی که در آن جامه و انواع قماش پیچند. / بادامی: مانند بادام / فرام: فریم؛ قاب عینک / کذا: آن چنانی، چنان / نخ قند: نوعی نخ که از الیاف کَنَف ساخته می‌شود. / قلمرو ادبی: «زبان» در « شیرین زبان و نقّال»: مجاز از سخن / شیرین زبان: حس‌آمیزی؛ کنایه از خوش سخن/ بادامی شکل:  تشبیه

قلمرو زبانی: قلا: کمین؛ قُلا کردن: کمین کردن، در پی فرصت بودن / سر چیزی رفتم: سراغ چیزی رفتن/ مسخره: ریشخند / شرارت: بدنهادی / موصوف: وصف شده / مضحک: خنده آور، مسخره آمیز/ طالع: طلوع کننده / مخلوط : آمیخته/ قلمرو ادبی: سر به سر کسی گذاشتن: کنایه از شوخی کردن و آزار دادن / دهن کجی کردن:‌ کنایه از مسخره کردن. / برگ درختان مثل سربازان: تشبیه / دنیا را به کسی دادن: کنایه از شادی و خوشحالی فراوان؛ تشبیه

عینک را درآوردم، دوباره دنیای تیره در چشمم آمد. امّا این بار مطمئن و خوشحال بودم. آن را بستم و در جلدش گذاشتم. به ننه هیچ نگفتم. فکر کردم اگر یک کلمه بگویم، عینک را از من خواهد گرفت و چند نی قلیان به سر و گردنم خواهد زد. می‌دانستم پیرزن تا چند روز دیگر به خانۀ ما برنمی‌گردد. قوطی حلبی عینک را در جیب گذاشتم و سرخوش از دیدار دنیای جدید به مدرسه رفتم.

قلمرو زبانی: نی قلیان: نی‌ای که از آن قلیان سازند. / سرخوش: خوشدل/ نکته گو: شوخ / شوخ: نکته گو / چشم مسلّح: چشم دارنده عینک / سابقۀ: پیشینه / شرارت: پلیدی / سوءِظنِّ: بدگمانی / قلمرو ادبی: چپ چپ به کسی نگاه کردن: کنایه از با تعجب و مشکوک به کسی نگاه کردن. / کاسه‌ای زیر نیم کاسه باشد: کنایه از نقشهٔ بدی کشیدن و آرایهٔ تمثیل دارد.

قلمرو زبانی: خاصّه: به ویژه / جنجال: آشوب و دادوفریاد / مغتنم: با ارزش، غنیمت شمرده / تاب دادن: پیچاندن / یُغور: درشت و بدقواره / جور: هماهنگ / قوز: گوژ / گرفتن: آغاز کردن / قلمرو ادبی: بینی گردن کش و دراز و عقابی: تشبیه / قوز بالا قوز بود: کنایه از مشکل را دو چندان کرده بود. / پدرمردۀ: کنایه از بدبخت

قلمرو زبانی: قریب: نزدیک (هم آوا← غریب: ناآشنا)/ بِرّ و بِرّ: با دقّت، خیره خیره / مَسحور: مفتون، شیفته، مجذوب / اضطراب: پریشانی / ظنّ: گمان / بازی جدیدی درآوردن: کنایه از اینکه کار مسخره آمیز تازه‌ای را شروع کردن / غلیظ: شدید؛ پررنگ /  اصرار: پافشاری (شبه هم آوا← اسرار: رازها) / قوّال: در اینجا مقصود بازیگر نمایش‌های دوره گردی است / صورتک: چهره‌ای مصنوعی که چهرۀ اصلی را می‌پوشاند و در آن سوراخ‌هایی برای چشم و دهان تعبیه شده است؛ نقاب (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در حوزۀ هنرهای تجسمی، صورتک را در برابر «ماسک» به تصویب رسانده است) / هفت صندوقی: دستۀ هفت صندوقی، گروه‌های نمایشی دوره گردی بوده‌اند که با اجرای نمایش‌های روحوضی، اسباب سرگرمی و خندۀ مردم را فراهم می‌کردند. این گروه‌ها وسایل و ابزار خود را در صندوق‌هایی می‌نهاده اند. پرجاذبه ترین و کامل ترین گروه آنهایی بودند که هفت صندوق داشته اند. «قوّالک» یا  «قوّال» به هر یک از بازیگران گروه می‌گفته اند. / مگه: واژه پرسش / قلمرو ادبی: سر از پا نشناختن: کنایه از خوشحالی./ مثل بلبل می‌خواندم: تشبیه؛ کنایه از روان خواندن. / دست انداختن: کنایه از مسخره کردن / ناگهان چون پلنگی خشمناک: تشبیه / لهجه غلیظ: حس‌آمیزی

قلمرو زبانی: چشم دوختن: خیره شدن / مهیب: سهمگین، ترس آور / هِر و هِر: خنده پیاپی؛ نام آوا / قهقهه: خنده بلند و پیاپی / توهّم: پنداشتن / راه انداخته ام: درست کردن / صورتک: چهره‌ای مصنوعی که چهرۀ اصلی را می‌پوشاند و در آن سوراخ‌هایی برای چشم و دهان تعبیه شده است؛ نقاب (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در حوزۀ هنرهای تجسمی، صورتک را در برابر «ماسک» به تصویب رسانده است) / گنگ: لال / مات و مبهوت: سرگشته و حیران / کذا: آن چنانی، چنان / خیره خیره: برّ و برّ / پریدن: جهیدن / جستن: جهش کردن / قلمرو ادبی: گویی زلزله آمد و کوه شکست: تشبیه / دست و پایم را گم کردن: کنایه از اینکه هول کردن؛ دستپاچه شدن / از جا دررفتن: کنایه از خشمگین شدن

قلمرو زبانی: کمیسیون: واژۀ فرانسوی؛ هیئتی که وظیفۀ بررسی و مطالعه دربارۀ موضوعی را برعهده دارد؛ جلسه (مجازا)؛ کمیسیون کردن: تشکیل جلسه دادن/ اخراج: بیرون انداختن / ابلاغ: رساندن نامه یا پیام به کسی / قدر: اندازه (هم آوا← غدر: نابکاری) / بگی: بگویی / شاهچراغ: لقبی که شیرازیان به احمدبن موسا داده اند. / دم: نزدیک / دکون: دکّان / خفّت: خواری / صحن: محوطه / قران: ریال / قلمرو ادبی: چانه زدن: کنایه از سخن گفتن برای پایین آوردن بها / در سنگ هم اثر کردن: کنایه از اینکه بسیار اثرگذار بود / جونت بالا بیاد: کنایه از اینکه زودتر حرفت را بزن / به چشمم خورد: کنایه از اینکه برای چشمم مناسب بود

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا