الدَّرسُ السّابعُ: أَرضُ اللهِ واسِعَهٌ

لغات درس ۷
﴿ … أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَه …﴾ (زمین خداوند گسترده است.)

کانَتْ مَجْموعَهٌ مِنَ الْغِزْلانِ فی غابَهٍ بَینَ الْجِبالِ وَ الْأَنهارِ. (گروهی از آهوان در جنگلی میان کوه‌ها و جوی‌ها بودند.)

فی یَومٍ مِنَ الْأَیّامِ هَجَمَتْ خَمسَهُ ذِئابٍ عَلَی الْغِزلانِ . (روزی از روزها پنج گرگ به آهوان حمله کردند.)

وَ …

الَغَزالُ الْأوَّلُ: إلِهٰی، ماذا نَفعَلُ؟ (آهوی نخست: خدایا، چه کنم؟)

الغَزالُ الثاّنی: لا نَقدِرُ عَلیَ الدِّفاع.ِ (آهوی دوم: توان دفاع نداریم.)

قالَتْ غَزالَهٌ صَغیرَهٌ فی نَفْسِها: » ما هوَ الْحَلُّ؟ عَلَیَّ بِالتَّفَکُّرِ. سَأَنجَحُ « (آوی کوچک به خودش گفت: «راه حل چیست؟ باید بیندیشم. کامیاب خواهم شد.)

اَلْغَزالَهُ الصَّغیرَهُ شاهَدَتْ عُصْفوراً؛ فَسَأَلَتْهُ: «هَلْ خَلفَ تلْکَ الْجِبالِ عالمٌ آخَرُ؟ «(آهوی کوچک گنجشکی را دید و از او پرسید: آیا پشت آن کوه‌ها جهان دیگری است؟)

أجَابَ العُصْفورُ:« لا» (گنجشک پاسخ داد: «نه».)

اَلْغَزالَهُ الصَّغیرَهُ ما یَئِسَتْ فَشاهَدَتْ حَمامَهً وَ سَأَلَتْها: (آهوی کوچک ناامید نشد. کبوتری را دید و پرسیدش.)

« یا أُمَّ الْفَرخَینِ، هَل وَراءَ تِلْکَ الْجِبالِ عالَمٌ غَیرُ عالَمِنا؟» (ای مادر دو جوجه، آیا پشت آن کوه‌ها جهان دیگری به جز جهان ما هست؟)

سَمِعَتْ مِنها نَفْسَ الْجَوابِ. (از او هم همان پاسخ را شنید.)

اَلْغَزالَهُ شاهَدَتْ هُدهُداً وَ سَأَلَتْهُ: « هَلْ خَلْفَ الْجِبالِ عالَمٌ غَیرُ عالَمِنا؟» (آهو شانه به سری را دید و از او پرسید: «آیا پشت کوه‌ها جهان دیگری به جز جهان ما هست؟)

أَجابَ الْهُدهُدُ: «نَعَم». (شانه به سر پاسخ داد: «آری».)

فَصَعِدَت الْغَزالَهُ الْجَبَلَ الْمُرتَفِعَ وَ وَصَلَتْ فَوقَهُ فَشاهَدَتْ غابَهً واسِعَهً؛ ثُمَّ رَجَعَتْ وَ قالَتْ لِآباءِ الْغِزلانِ: (آن آهو از کوه بلند بالا رفت و به بالای آن رسید. جنگل پهناوری را دید؛ سپس بازگشت و به پدران آهوان گفت:)

أَ تَعْرِفونَ أَنَّ خَلْفَ الْجِبالِ عالَماً آخَرَ؟!» (آیا می‌دانید که پشت آن کوه‌ها جهان دیگر هست؟)

وَ قالَتْ لِأُمَّهاتِ الْغِزلانِ: «أَ تَعْرِفْنَ أَنَّ خَلْفَ الْجِبالِ عالَماً آخَرَ؟» (و به مادران آهوان گفت: « آیا می‌دانید که پشت آن کوه‌ها جهان دیگر هست؟»)

فَقالَ الْغَزالُ الْأَوَّلُ بِغَضَبٍ: کَیفَ تَقولینَ هٰذَا الْکَلامَ؟! (آهوی نخست خشمگینانه گفت: چگونه این سخن را می‌گویی؟)

وَ قالَ الْغَزالُ الثّانی: کَأَنَّکِ مَجْنونَهٌ! (آهوی دوم گفت: گویی تو دیوانه‌ای.)

وَ قالَ الْغَزالُ الثّالِثُ: هیَ تَکذِبُ. (آهوی سوم گفت: او دروغ می‌گوید.)

وَ قالَتِ الْغَزالَهُ الرّابِعَهُ: أَنتِ تَکذِبینَ. (آهوی چهارم گفت: تو دروغ می‌گویی.)

قَطَعَ رَئیسُ الْغِزلانِ کَلامَهُم وَ قالَ: هیَ صادِقَهٌ. هیَ لا تَکْذِبُ؛ عِنْدَما کُنْتُ صَغیراً؛ قالَ لی طائِرٌ عاقِلٌ:« (سردسته آهوان سخن ایشان را برید و گفت: او راستگو است. او دروغ نمی‌گوید؛ هنگامی که خردسال بودم، پرنده خردمندی به من گفت.)

خَلْفَ الْجِبالِ عالَمٌ آخَرُ وَ قُلْتُ ذٰلِکَ لِرَئیسِنا؛ لٰکِنَّهُ ما قَبِلَ کَلامی و ضَحِکَ. (که پشت کوه‌ها جهان دیگر هست و من آن را به سردسته مان گفتم. ولی سخنم را نپذیرفت و خندید.)

کَما تَعرِفونَ أنَا أَطلُبُ صَلاحَکُم دائِماً؛ فَعَلَینا بِالْمُهاجَرَهِ.» (همانطور که می‌دانید من همیشه خوبی شما را می‌خواهم؛ بنابراین باید کوچ کنیم.)

صَعِدَ الْجَمیعُ الْجَبَلَ وَ وَجَدوا عالَماً جَدیداً وَ فَرِحوا کَثیراً. (همگی از آن کوه بالا رفتند و جهان تازه ای یافتند و بسیار شاد شدند.)

فعل مضارع ( ۶)

اَلْفِعلُ الْمُضارِعُ ← (تَفْعَلونَ ، تَفْعَلْنَ ، تَفْعَلانِ)

أَیُّهَا الرِّجالُ، أَینَ تَذهَبونَ؟ (ای مردان، کجا می‌روید؟)                     أَیَّتُهَا الطّالِباتُ، ماذا تَفعَلْنَ؟ (ای دانش‌آموزان، چه می‌کنید؟)

 نَذهَبُ إلَی الْحُدودِ لِلدِّفاعِ عَنِ الْوَطَنِ. (به مرزها می‌رویم برای دفاع از میهن.)           نَصْنَعُ بَیتاً خَشَبیّاً. (خانه‌ای چوبی می‌سازیم.)

 أَیُّهَا الزَّمیلانِ، (ای همشاگردیان.)                                        أَیَّتُهَا الْمَرأَتانِ، (ای زنان.)

مَتیٰ تَلْعَبانِ کُرَهَ الْمِنضَدَهِ؟ (کی تنیس روی میز بازی می‌کنید؟)             إِلیٰ أَینَ تَذْهَبانِ؟ (کجا می‌روید؟)

 نَلْعَبُ بَعْدَ دَقیقَهٍ. (یک دقیقه بعد بازی می‌کنیم.)                           نَذْهَبُ إِلیٰ عَینِ الْماءِ. (به چشمه آب می‌رویم.)

بدانیم

در پاسخ به کلمۀ پرسشی «مَتیٰ: چه وقت» کلماتی می‌آیند که بر زمان دلالت دارند؛

الْیَومَ (امروز)،  أمْسِ (دیروز)،  غَد (فردا)، صَباح (فردا)،  عَصر (ایوار)،  مَساء (شب، بعدازظهر)،  لیل (شب)،  قبلَ (پیش از)، سَنَتیَنِ (دو سال)، بعدَ (بعد)، أسبوعیَن (دو هفته)،ِ فِی الشَّهرِ المْاضی (در ماه گذشته)،  فِی الشَّهرِ القْادِمِ (در ماه آینده)…

مثال:

متَیٰ وَصَلْتُم إلیَ الْفنُدُقِ؟ – قَبلَ یَومَینِ. (کی به مهمانسرا رسیدید؟ – دو روز پیش)

ترجمه کنید.

﴿مَتیٰ نَصْرُ اللهِ ألا إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَریبٌ﴾ اَلْبَقَرَه: ۲۱۴  (یاری خدا کی است؟ هان همانا یاری خداوند نزدیک است.)

در گروه‌های دو نفره مکالمه کنید.

۱- مَتیٰ تَکتْبُ (تَکْتُبینَ) واجِباتکَ (واجِباتکِ)؟ – الْیَومَ. (کی تکالیفت را می‌نویسی؟ – امروز می‌نویسم.)

۲- مَتیٰ وَصَلْتَ (وَصَلتِ) إلیَ المَدرَسَهِ؟– قَبلَ ساعه.  (کی به دبیرستان رسیدی؟ – یک ساعت پیش.)

۳- مَتیٰ تَخْرُجُ (تَخرُجینَ) مِنَ المَدرَسَهِ؟ – بعدَ ساعه. (کی از دبیرستان بیرون می‌روی؟ – یک ساعت بعد.)

۴- مَتیٰ تَرْجِعُ (تَرْجِعینَ) إلیٰ هُنا؟ – فِی الشَّهرِ القْادِمِ. (کی به این جا بازمی‌گردی؟ – در ماه آینده.)

فن ترجمه

در جملۀ زیرِ تصویر، فعل در ابتدای جمله به صورتِ مفرد به کار رفته، در حالی که انجام دهندۀ آن، اسم مثنّی یا جمع است؛ در چنین جمله‌هایی فعل به صورت جمع ترجمه می‌شود؛ مثال:

تَعمَلُ هاتانِ الْفَلّاحَتانِ فِی الْمَزرَعَهِ.

این خانم‌های کشاورز در کشتزار کار می‌کنند.

جمله‌های زیر را با توجّه به قاعدۀ ذکر شده ترجمه کنید.

۱- تَطبُخُ النِّساءُ طَعامَ السَّفَرِ. (زنان خوراک راه را می‌پزند.)

٢- رَجَعَتْ أَخَواتی مِنْ بَیتِ جَدّی. (خواهرانم از خانه پدربزرگم بازگشتند.)

٣- یَخرُجُ اللّاعِبانِ مِنْ ساحَهِ المُسابقَهِ. (دو بازیگر از میدان مسابقه بیرون می‌روند.)

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا