چشم دل بازکن که جان بینی / آن چه نادیدنی است آن بینی (هاتف اصفهانی)
قلمرو زبانی: دیدن: (بن ماضی: دید؛ بن مضارع: بین)/ قلمرو ادبی: قافیه: جان، آن / واجآرایی: «ن» / جناس: جان، آن / استعاره: چشم دل/ واژهآرایی: آن، بینی
بازگردانی: چشم دلت را بگشا تا جانان را ببینی. اگر این کار را انجام دهی جانانی را که با چشم سر دیده نمی شود می بینی.
پیام: گشودن چشم دل
پیش از این ها
۱- پیش از اینها فکر میکردم خدا / خانهای دارد کنار ابرها
قلمرو زبانی: داشتن: (بن ماضی: داشت؛ بن مضارع: دار)/ قلمرو ادبی: قافیه: خدا، ابرها / واجآرایی: «ر»، «ا»
بازگردانی: پیش از اینها فکر میکردم که خدا خانه ای میان ابرها دارد.
پیام: جای خدا
۲- مثل قصر پادشاه قصه ها / خشتی از الماس، خشتی از طلا
قلمرو زبانی: خشت: آجر، آجر خام / حذف فعل «دارد» / قلمرو ادبی: مثل قصر پادشاه: تشبیه / واژهآرایی: خشت / تناسب: الماس، طلا
بازگردانی: او کاخی مانند قصر پادشاهان در داستان ها دارد که خشتش از الماس و طلا ساخته شده است.
پیام: کاخ خدا
۳- پایه های برجش از عاج و بلور / بر سر تختی نشسته با غرور
قلمرو زبانی: برج: ساختمان بلند استوانه ای کاخ / عاج: دندان فیل / بلور: گونه ای شیشه / غرور: خودبینی/ حذف فعل «است» / قلمرو ادبی: جناس ناهمسان: بر، سر / واجآرایی: «ر»
بازگردانی: پایه های برج کاخ خدا از عاج و بلور است و خدا با خودبینی بر تخت نشسته است.
پیام: تصور اشتباه از خدا
۴- ماه برق کوچکی از تاج او / هر ستاره پولکی از تاج او
قلمرو زبانی: برق: آذرخش، درخشش / پولک: فلس/ حذف فعل «است» / قلمرو ادبی: تناسب: ماه، ستاره / از تاج او: ردیف / واژهآرایی: تاج او / تشبیه: ماه مانند برق کوچکی از تاج او / هر ستاره مانند پولکی از تاج او
بازگردانی: ماه آسمان در برابر درخشش تاج او هیچ است و فروغ ستارگان در برابر نور تاج او مانند فلس ماهی است.
پیام: شکوه خدا
۵- رعد و برق شب طنین خنده اش / سیل و طوفان نعره توفنده اش
قلمرو زبانی: رعد: تندر / برق: آذرخش / طنین: صدا / طوفان: باد سخت و تند / توفنده: پرخروش، خروشان، غوغاکننده / حذف فعل «است» / قلمرو ادبی: تناسب: رعد و برق؛ سیل و طوفان / تشبیه: رعد و برق شب مانند طنین خنده اش / سیل و طوفان مانند نعره توفنده اش / واجآرایی: «ن»
بازگردانی: رعد و برق آسمان پژواک خنده خداست و سیل و توفان فریاد خروشان خداست.
پیام: تصور نادرست از خدا
۶- هیچ کس از جای او آگاه نیست / هیچ کس را در حضورش راه نیست
قلمرو زبانی: را: نشانه دارندگی (هیچ کس به حضورش راه ندارد.) / حضور: حاضر بودن، نزد؛ پیشگاه / قلمرو ادبی: ردیف: نیست / واژهآرایی: هیچ کس، نیست / جناس ناهمسان: را، راه / قافیه: آگاه، راه
بازگردانی: هیچ کس نمیداند خدا کجاست و هیچ کسی به بارگاهش راه ندارد.
پیام: ناتوانی در رسیدن به خدا
۷- آن خدا بی رحم بود و خشمگین / خانه اش در آسمان دور از زمین
قلمرو زبانی: رحم: مهربانی / حذف فعل «بود» در مصراع دوم / قلمرو ادبی: تضاد: آسمان، زمین / جناس: در، دور / واجآرایی: «ن» / قافیه: خشمگین، زمین
بازگردانی: آن خدا در ذهن من سنگدل و خشمگین بود و خانه ای در آسمان و دور از زمین داشت.
پیام: دوری خدا از مردم
۸- بود، اما در میان ما نبود / مهربان و ساده و زیبا نبود
قلمرو زبانی: بودن: (بن ماضی: بود، بن مضارع: بو) / قلمرو ادبی: تضاد: بود، نبود / ردیف: نبود / واجآرایی: «ا» / قافیه: ما ، زیبا
بازگردانی: او وجود داشت؛ اما در میان مردم نبود. مهربان و ساده و زیبا نبود.
پیام: تصور نادرست از خدا
۹- در دل او دوستی جایی نداشت / مهربانی هیچ معنایی نداشت
قلمرو زبانی: داشتن: (بن ماضی: داشت، بن مضارع: دار) / قلمرو ادبی: دل: مجاز از احساس و درون / ردیف: نداشت / واژهآرایی: نداشت / واجآرایی: «ی»، «د» / مهربانی معنا نداشت: کنایه از اینکه او از مهربانی بویی نبرده بود.
بازگردانی: خدا هیچ دوستی نداشت و از مهربانی بویی نبرده بود.
پیام: دوری خدا از عشق و مهر
۱۰- هر چه میپرسیدم از خود از خدا / از زمین از آسمان از ابرها
قلمرو زبانی: پرسیدن: (بن ماضی: پرسید، بن مضارع: پرس) / موقوف المعانی / قلمرو ادبی: تضاد: زمین، آسمان / واجآرایی: « ﹷ » « ز» / تناسب: آسمان، ابرها / قافیه: خدا، ابرها
بازگردانی: هر چه که درباره خود، خدا، زمین، آسمان و ابرها میپرسیدم،
پیام: پرسش از چیستی خدا
۱۱- زود میگفتند: این کار خداست / پرس و جو از کار او کاری خطاست
قلمرو زبانی: گفتن: (بن ماضی: گفت، بن مضارع: گو) / قلمرو ادبی: واژهآرایی: کار / واجآرایی: «ر» «ا» / قافیه: خدا، خطا / ردیف: است
بازگردانی: زود به من پاسخ میدادند که این ها همه کار خداست و نباید بیش از این پرس و جو کنی.
پیام: فرمانبرداری از خدا
۱۲- نیت من در نماز و در دعا / ترس بود و وحشت از خشم خدا
قلمرو زبانی: نیت: خواست / حذف فعل «بود» در مصراع دوم / قلمرو ادبی: قافیه: دعا، خدا / واجآرایی: «د»
بازگردانی: دلیل نماز خواندن و دعا کردنم همیشه به خاطر ترس و وحشت از خشم خدا بود.
پیام: ترس از خدا
۱۳- پیش از اینها خاطرم دلگیر بود / از خدا در ذهنم این تصویر بود
قلمرو زبانی: خاطر: ذهن / دلگیر: اندوهگین / قلمرو ادبی: واژهآرایی: این، بود / بود: ردیف / واجآرایی: «ی» / قافیه: دلگیر، تصویر
بازگردانی: پیش از این من آدمی اندوهگین بودم و خدا را زورگو و خشمگین تصور میکردم.
پیام: تصور نادرست از خدا
۱۴- تا که یک شب دست در دست پدر / راه افتادم به قصد یک سفر
قلمرو زبانی: قصد: خواست، هدف/ قلمرو ادبی: واژهآرایی: دست، یک / دست در دست: کنایه از «به همراه» / قافیه: پدر، سفر
بازگردانی: تا این که شبی به قصد سفر به همراه پدرم راه افتادم.
پیام: قصد سفر کردن
۱۵- در میان راه، در یک روستا / خانه ای دیدیم، خوب و آشنا
قلمرو زبانی: دیدن: (بن ماضی: دید، بن مضارع: بین) / قلمرو ادبی: قافیه: روستا، آشنا
بازگردانی: در میان راه به روستایی رسیدیم و در آن جا خانه خوب و آشنایی را دیدیم.
پیام: رسیدن به روستا
۱۶- زود پرسیدم: پدر! این جا کجاست؟ / گفت: این جا، خانه خوب خداست!
قلمرو زبانی: پرسیدن: (بن ماضی: پرسید، بن مضارع: پرس) / پدر: ای پدر / قلمرو ادبی: واژهآرایی: این، جا / است: ردیف / کجا، خدا: قافیه / واجآرایی: «خ» / جناس ناهمسان افزایشی: جا، کجا
بازگردانی: زود پرسیدم ای پدر این جا چیست؟ پدر پاسخ داد که این جا خانه خوب خداست.
پیام: رسیدن به خانه خدا
۱۷- گفت: این جا میشود یک لحظه ماند /گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
قلمرو زبانی: گفتن: (بن ماضی: گفت، بن مضارع: گو) / لحظه: یک چشم به هم زدن / ماندن: (بن ماضی: ماند، بن مضارع: مان) / شدن: (بن ماضی: شد، بن مضارع: شو) / خواندن: (بن ماضی: خواند، بن مضارع: خوان) / قلمرو ادبی: قافیه: ماند، خواند / لحظه: مجاز از زمان اندک
بازگردانی: پدر گفت این جا میتوانیم چندی بمانیم و در گوشه خلوتی نماز بی ریایی را بخوانیم.
پیام: ماندن در روستا
۱۸- با وضویی دست و رویی تازه کرد / با دل خود، گفت وگویی تازه کرد
قلمرو زبانی: تازه کردن: ترو تازگی بخشیدن، از نو کردن / قلمرو ادبی: تازه کرد: ردیف (برخی جناس گرفته اند.) / قافیه: دست و رویی، گفت وگویی / تناسب: دست، رو، دل / با دل خود، گفت وگویی کردن: استعاره
بازگردانی: دست نماز گرفت و خستگی سفر را بر طرف کرد و شروع کرد با خودش گفت وگو کردن.
پیام: گفت و گو با خود
۱۹- گفتمش پس آن خدای خشمگین / خانه اش این جاست؟ این جا در زمین؟
قلمرو زبانی: گفتمش: به او گفتم / قلمرو ادبی: واژهآرایی: این، جا / واجآرایی: «ن»، «خ» / قافیه: خشمگین، زمین
بازگردانی: به پدر گفتم که آن خدای خشمگین خانه اش این جا، روی زمین است.
پیام: گفت و گو با پدر
۲۰- گفت: آری خانه او بیریا ست / فرشهایش از گلیم و بوریا ست
قلمرو زبانی: بیریا: راستباز و صادق / فرش: گستردنی / گلیم: گونهای گستردنی کمبها / بوریا: حصیر / قلمرو ادبی: است: ردیف / قافیه: بیریا، بوریا / جناس: بیریا، بوریا / تناسب: فرش، گلیم، بوریا
بازگردانی: پدر گفت: آری، خانه خدا بی ریا این جاست. این خانه ساده است و گستردنی اش از گلیم و بوریاست.
پیام: تکاپو برای رسیدن به پاکدلی
۲۱- مهربان و ساده و بیکینه است /مثل نوری در دل آیینه است
قلمرو زبانی: دل: درون / قلمرو ادبی: مثل نوری: تشبیه / است: ردیف و واژهآرایی / بی کینه، آیینه: قافیه / استعاره: دل آیینه (آیینه مانند انسانی است که دل دارد.)/ قافیه: بیکینه، آیینه
بازگردانی: این خدا مهربان و ساده و بدون کینه و دشمنی است و مانند نوری در درون آیینه است.
پیام: صفات خدا
۲۲- عادت او نیست خشم و دشمنی / نام او نور و نشانش روشنی
قلمرو زبانی: عادت: خوی / قلمرو ادبی: واجآرایی: «ن» «ش» / دشمنی، روشنی: قافیه / او: واژهآرایی
بازگردانی: خشم و دشمنی روش خداوند نیست. نور، یکی از نام های خداوند است و نشانی اش روشنی است.
پیام: صفات خدا
۲۳- تازه فهمیدم خدایم این خدا ست / این خدای مهربان و آشنا ست
قلمرو زبانی: تازه: اخیرا، اکنون / فهمیدن: (بن ماضی: فهمید، بن مضارع: فهم) / قلمرو ادبی: واژهآرایی: خدا، این / است: ردیف / قافیه: خدا، آشنا / واجآرایی: «ا»
بازگردانی: اکنون دریافتم که خدای دوست داشتنی خدای من است. خدایی که مهربان و آشناست.
پیام: شناخت خدا
۲۴- دوستی از من به من نزدیک تر / از رگ گردن به من نزدیک تر!
قلمرو زبانی: حذف فعل «است» / قلمرو ادبی: واژهآرایی: من، نزدیک تر / از رگ گردن به من نزدیک تر: بسیار نزدیک / واجآرایی: «ن»
بازگردانی: دوستی که از رگ گردنم به من نزدیک تر است.
پیام: نزدیکی خدا به ما
۲۵- میتوانم بعد از این با این خدا / دوست باشم دوست، پاک و بی ریا
قلمرو زبانی: بیریا: راستباز و صادق / توانستن: (بن ماضی: توانست، بن مضارع: توان) / باشیدن: بودن (بن ماضی: باشید، بن مضارع: باش) / ریا: دورویی / قلمرو ادبی: واژهآرایی: این، دوست / قافیه: خدا، بی ریا
بازگردانی: پس از این میتوانم صادقانه با این خدا دوست باشم.
پیام: دوستی با خدا
به قول پرستو، قیصر امین پور